Zy > Recent Status Updates

این نرم دلی همان خیرخواهی مونتنی است که،به عقیده او،ما حتی به حیوانات هم ان را مدیون ایم،یعنی حتی به درختان،به گیاهان.این یعنی امتناع از ازار رساندن ،از نابودی (وقتی که چنین ضرورتی وجود ندارد)،از تاراج.

زن بسیار بیشتر از مرد به بشریت نزدیک است.

دلسوزی با رنج دیگری رنج می برد؛ نرم دلی از تولید یا افزایش رنج دوری می کند.بخشندگی می خواهد به دیگری خوبی کند،نرم دلی از بدی کردن به دیگری دوری می کند.

هربار عشق((امیخته با سودبری))نباشد پاکدامنی وجود دارد،یا بهتر از این(زیرا پاکی هرگز مطلق نیست)،هربار که عشق حکایت از بی غرضی نماید:انسان می تواند صرفا حقیقت را،عدالت رایا زیبایی را دوست داشته باشد …

در انجا که منیت متوقف می شود،پیش نمی رود،گم می شود،پاکی اغاز می شود.

دوست داشتن،واقعا دوست داشتن،دوست داشتن محض،گرفتن و به چنگ اوردن نیست:دوست داشتن یعنی نگاه کردن،یعنی پذیرفتن،یعنی دادن و فنا شدن،یعنی لذت بردن از این که انسان مالک چیزی نیست،یعنی لذت بردن از چیزی که نداریم،…

سیمون وی:عشق نه زور را به کار می برد و نه زیر بار زور می رود.

برخلاف خواست قلبی:این کلمه همه چیز را بیان می کند.فقط قلب پاک است،یا می تواند پاک باشد؛فقط قلب پاک می کند.هیچ چیز در ذات خود نه پاک است و نه ناپاک.

فقط نیستی است که می تواند پاک باشد،ولی نیستی هیچ است:هستی لکه ای است در بی کرانگی خلا،و هر هستی ای ناپاک است.

تاان جا که مربوط به تربیت بچه ها می شود،فکر می کنم که به انها نبایدفضیلتهای ناچیز،بلکه باید فضیلتهای بزرگ را اموخت.نه صرفه جویی را؛که سخاوت و بی تفاوتی نسبت به پول را.نه احتیاط را؛که شهامت وحقیرشمردن خطر را.نه زیرکی را؛که صراحت وعشق

اما پس از گذراندن شبی تمام روی کف زمین،با اعضایی دردناک و لرزه های طولانی از سرما و خواب ،فکر می کنیم خدا وجود ندارد.خدا وجود ندارد چون نمی توانست این دنیای عجیب را خلق کند.

همیشه در حالی که به خود می گوییم دیگران شاید وجود ندارند و ما هستیم که می افرینیم شان ، به طور توصیف ناپذیری به رنج بردن از بی اعتنایی هایی که همشاگردی های مان به ما روا می دارند،به خاطر بی ظرافتی و بی لطافتی شخص خودمان..

کمی بعد تنها در اتاق مان،ان خنده پرغرور ، یکباره ذوب خواهد شد و به های های گریه خواهیم افتاد.در حالی درباره تنهایی مان و درباره عدم درک دیگران نسبت به خودبه خیال فرو میرویم ولذتی عجیب درسرازیرشدن اشک های سوزان مان وخفه کردن هق هق مان

کمی بعد تنها در اتاق مان،ان خنده پرغرور ، یکباره ذوب خواهد شد و به های های گریه خواهیم افتاد.در حالی درباره تنهایی مان و درباره عدم درک دیگران نسبت به خودبه خیال فرو میرویم ولذتی عجیب درسرازیرشدن اشک های سوزان مان وخفه کردن هق هق مان

و بنابراین چه طور می توانم به چیزی که نمی توانم یاد بگیرم عشق بورزم؟

از این که نقاشی و هنرهای تجسمی رانمی فهمم،برایم مهم نیست.اما ازعشق نورزیدن به موسیقی رنج میبرم.اما کاری نمی شود کرد.هرگز موسیقی را نخواهم فهمید؛هرگزبه ان عشق نخواهم ورزید.موسیقی ای راکه دوست دارم،گوش می کنم.اما نمی توانم یادش بگیرم

تصاویر پراکنده ای ازانها راحفظ میکنم. اهنگ یک جمله رایا یک کلمه را.اما دنیای من که در ان چنین اهنگ ها و تصاویری هرکدام مجزا از دیگری و ناپیوسته از هرگونه خط ربطی مگر پنهان و ناشناخته و ناپیدا برای خود من شکوفا می شوند،تهی و غمگین است.

و زندگی ام را از خاطرات و از هیجان ، قوت بخشیده اند؛اما بی ان که خلاوخلوت شناخت مرا پرکنند.
به من می گویدکه کنجکاونیستم،اما درست نیست.برای چیزهایی ناچیز،بسیار بسیار ناچیز،کنجکاوی نشان میدهم ووقتی شناختمشان تصاویر پراکنده ای …

از تمام چیزهایی که کنجکاوی اورا جلب می کند،شناختی به دست اورده است و من نتوانسته ام از چیزی شناختی به دست بیاورم.حتی ازمحبوب ترین چیزهای زندگی ام.این چیزهادرمن همچون تصاویری پراکنده باقی مانده اند.

ولیکن انسان نمیداند با خود چه کند و هیچ پیشرفتی برای وی ممکن نیست مگر انگاه که با طبیعت خود بهتر اشنا شود.متاسفانه از این لحاظ یک غفلت هولناک و یک اکراه شدید در انسان نسبت به تعمق در چگونگی طبیعت خود وجود دارد .

اکنون مسئله ای که حقیقه اهمیت دارد اینست که ایا بشر می تواند به یک سطح اخلاقی بالاتر و به یک مرحله خوداگاهی عالی تری برسد تا بتواند با قوای فوق بشری که فرشتگان رانده درگاه به دستش داده اند برابری کند؟

ضمن عبارتی که در بالا از مسیح نقل کردیم بخوبی بیان شده است و ان عبارت اینست:«اگر بدانی که چه میکنی سعادتمند میباشی اما اگر ندانی که چه میکنی ملعون و خطاکار هستی.

ازنظرفردبسیارفرق میکندکه بداندیانداندکه جریان زندگی اون چیست و بفهمدیانفهمدکه چه میکند و مسئوولیت انچه را که میخواهد بکند یا کرده است قبول کند یا قبول نکند.فرقی که بین اگاه بودن و اگاه نبودن انسان از انچه روی میدهدوجوددارد.

این عینا روح خدا است که در کالبد ضعیف و فانی بشری وارد میشود و بار دیگر در دل انسان ترس از مقام الوهیت غیرقابل درک را ایجاد و الزام میکند.

بردباری چیست؟بردباری امتیاز بشریت است.همه ما پر از ضعف و اشتباه ایم؛یکدیگر را متقابلا بخشیدن اولین قانون طبیعت است.

کتاب مقدس نه قابل اثبات است و نه رد کردنی:پس باید یا به ان معتقد بود یا با کسانی که به ان اعتقاد دارند بردبار بود .

کتاب مقدس نه قابل اثبات است و نه رد کردنی:پس باید یا به ان معتقد بود یا با کسانی که به ان اعتقاد دارند بردبار بود .

به یاد ار ای انسان!از خاکستر برامدی و به خاکستر بازخواهی گشت.

مردی که با اشتیاق باور نکرده باشد که ایده اصلی حیاتی عشق است،اصلی که اگر لازم افتد باید زندگی ات را فدایش کنی،گیرم واقعیت عملی طرف عشق را گرفته باشد_اری،چنین کسی را راهی به ساحت شعر نیست.

چرا بایستی شر گردن گیر بشر شود ان هم بشری که خدا وی را به اندازه ای ضعیف و جائزالخطا و بیچاره خلق کرده است که بکلی از مقاومت در برابر پسرهای شریرش عاجز است؟چرا نمی بایست شر ریشه کن شود؟