علیرضا قزوه's Blog, page 18
June 8, 2010
عزیز مهدی (شاعری از دیار هند)
عزیز مهدی زادۀ هند است و پسر دوستم پروفسور اختر مهدی است . در سرزمین هند که این روزها زبان فارسی در وضعیّت دشواری قرار دارد، کسانی که فرزندان شان را وقف زبان فارسی می کنند کارشان کم از مجاهدت و گذشت نیست و عزیز مهدی به تازگی از پایان نامه دکتری اش در دانشگاه تهران دفاع کرده و بزودی به هندوستان بازمی گردد. او هم خوبتر از بسیاری از استادان هندی به فارسی تکلم می کند و هم توانایی سرودن شعر پارسی را دارد. و از شما چه پنهان که نسلی نو در شعر امروز هند ظهور کرده است که اگر نه تمام عظمت گذشته شعر...
May 31, 2010
دزدان کشتی آزادی همراه با ترجمه انگلیسی این شعر
(ما هیچ وقت اول شلیک نکردیم. همیشه آنها بودند که شلیک کردند ...)
باراک های مشترک
و
مانور مشترک ایهود- اوباما
دو گیج قدرت
پانصد صندلی چرخدار خالی را اشغال می کنند
دو افعی سپید و سیاه
بر نقشه چهل کشور دیگر
چمباتمه می زنند
دزدان دریای کارائیب
شلیک می کنند
به موج های مدیترانه
شلیک می کنند
به پرچم شهید فلسطین
می ترسند حالا
از پرچم اردوغان حتی
و زرد می کنند از شنیدن نام سید حسن
دیوانه می شوند از شنیدن نام کشور من ایران
الو! دزدان دریای کارائیب!
از بندر اشدود
دو صندلی بفرستید...
دزدان کشتی آزادی
(ما هیچ وقت اول شلیک نکردیم. همیشه آنها بودند که شلیک کردند ...)
باراک های مشترک
و
مانور مشترک ایهود- اوباما
دو گیج قدرت
پانصد صندلی چرخدار خالی را اشغال می کنند
دو افعی سپید و سیاه
بر نقشه چهل کشور دیگر
چمباتمه می زنند
دزدان دریای کارائیب
شلیک می کنند
به موج های مدیترانه
شلیک می کنند
به پرچم شهید فلسطین
می ترسند حالا
از پرچم خونین اردوغان حتی
و زرد می کنند از شنیدن نام سید حسن
دیوانه می شوند از شنیدن نام کشور من ایران
الو! دزدان دریای کارائیب!
از بندر اشدود
دو صندلی...
May 24, 2010
می خواهم از خدا بنویسم
تنها صدا صداست که باقی ست، بگذار از صدا بنویسم
دلبستگی به خلق ندارم، می خواهم از خدا بنویسم
می خواهم این دو روزۀ باقی، گوشه نشین زلف تو باشم
بر صُفّۀ صفا بنشینم، از بُقعۀ بقا بنویسم
آزاد از خواص و عوامی، از خود رها شوم به تمامی
تا چند با فریب نشینم، تا چند از ریا بنویسم
من کیستم که دل به تو بندم، بادا به سوی دوست برندم
تو کیستی که از تو بگویم، آخر چرا تو را بنویسم
از بی نشان این همه ماتم، می مانم از چه چیز بگویم
از بی کجای این همه اندوه، می مانم از کجا بنویسم
حالم خوش است و دوست...
May 22, 2010
در موج خیز فتنه هبا و هدر مشو
دل را ببین، هر آینه جان را نگاه کن
ما سوختیم و آنچه که اندوختیم سوخت
از سود ما مپرس، زیان را نگاه کن
هر روز زندگان زمین ضجّه می زنند
هر شام مردگان جهان را نگاه کن
از یاد رفته ایم و به تاراج می رویم
کالای حسرتیم ، دکان را نگاه کن
زخم نهان و آه عیان را که دیده ای
آه نهان و زخم عیان را نگاه کن
دنبال ماه زخمی من بیش از این مگرد
شبهای ابری رمضان را نگاه کن
قد قامت نماز ریا خالی از خداست
حی علی الصلاة اذان را نگاه کن
موسای من! سراغ خدا می روی ، مرو
حال مرا بپرس،...
May 20, 2010
در آینه انتظار
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
تو كدام آینه ای ؟ صلّ علی آیینه
تو كدام آینه ای، ای شرف الشمس غریب
كه زد از دوری دیدار تو چشمم پینه
از همه آینه ها چشم رها كرده تری
می زنند آینه ها سنگ تو را بر سینه
لوح محفوظ خدا! آینگی كن یك صبح
كه جهان پر شده از آتش و كفر و كینه
در همه آینه ها نام تو را كاشته ایم
ندبه خوانیم تو را هر سحر آدینه
فروردین 1386
May 15, 2010
سه بند از یک ترکیب بند
تقدیم به حضرت زهرای مرضیه (س)
تو آمدی و زن به جمال خدا رسید
انسان دردمند به درک دعا رسید
تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد
تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید
هاجر هرآنچه هروله کرد از پی تو کرد
آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید
احمد (ص) اگر به عرش فرا رفت با تو رفت
مولا اگر رسید به حق با شما رسید
داغ پدر، سکوت علی (ع)، غربت حسن (ع)
شعري شد و به حنجرۀ کربلا رسید
در تلّ زینبیه غروبت طلوع کرد
با داغ تو قیامت زینب (س) فرا رسید
با محتشم به ساحل عمّان رسید اشک
داغ تو بود بار...
May 13, 2010
کشمیر
خوشا خلوت ختلان۱ و خوشا جلوت کشمیر
شب برفی گلبرگ۲، تب مزرعۀ کاج
شب و خندۀ بادام، شب و گریۀ انجیر
چه بشکوه دیاری ست، عجب آینه زاری ست
شب و این همه جلوت، شب و این همه تصویر
سحرگاه بهشت است سپیده دم این خاک
به هر رودش جاری ست گلاب و عسل و شیر
خوشا درگاه میر ، خوشا خانقه غوث۳
که روحانیت آن فزون است ز اجمیر۴
ز میر همدانی ، چه دانند و چه دانی
دلش مزرع اوراد، نگاهش گل تکبیر
کبیر همدان بود و امیر همه دان بود
یکی عالم اخلاق ، یکی صاحب تفسیر
یکی عارف کامل...
May 6, 2010
فرصت کوتاه
عاشق آن صخره هایم، ماه را هم دوست دارم
"کفش هایم کو؟..." که من این راه را هم دوست دارم
اشک با من مهربان است و تبسّم مهربان تر
شور و لبخند و دریغ و آه را هم دوست دارم
گر چه خارم، گاه گاهی راه دارم در گلستان
گرچه خاکم، خاک آن درگاه را هم دوست دارم
عاشقم بر ذکر "یا رحمان" و" یا حنّان" و "یا هو"
ذکر "یا منّان" و "یا الله" را هم دوست دارم
عاشق شمسم، ولی حلّاج را هم می پسندم
سوز و حال خواجه عبدالله را هم دوست دارم
یوسفی گم کرده ام چون روزهای عمر و هر شب
سر فرو بردن درون چاه را هم دوست دارم
font
May 4, 2010
دلم خون بود و شبلی زد به سنگم
نه از آیینه چینان فرنگم
نه از جادوگران نقل و قولم
نه از بازیگران صوت و رنگم
نه از دلبستگان پان و تنبول
نه از آشفتگان چرس و بنگم
نه مردابم، همه موجم، همه موج
نمی بیند کسی یک دم درنگم
وزغ ها هیات مرداب دارند
من امّا روح دریایم، نهنگم
پرم از خاطرات شام کارون
اگر صبحی کنار رود گنگم
سرم بر بالش ماه است امشب
به روی صخره ها خون پلنگم
اگر زخمی ست جانم، زخم عشق است
که من با خواهشی در حال جنگم
پرم از پارسی، از پارسایی
تهی از رومم و خالی ز زنگم
عصایی از قلم در دست دارم
چه...
علیرضا قزوه's Blog
- علیرضا قزوه's profile
- 25 followers

