Zohreh Hanifeh > Recent Status Updates

Showing 31-60 of 786
Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 53 of 160 of چای نعنا: سفرنامه و عکس‌های مراکش
بخش اول را تمام کردم و در حالی که بیشتر از قبل شیفتهٔ این کشور افریقایی شده‌ام، به آهنگ As Time Goes By گوش می‌سپارم که سام در Casablanca وسط کافه ریک، از پشت پیانو می‌خواند و حالا می‌دانم مردم کازابلانکا این شهر را آن‌طور که ما می‌شناسیم نمی‌بینند.
Feb 02, 2019 07:33AM Add a comment
چای نعنا: سفرنامه و عکس‌های مراکش

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 65 of 108 of ماه کامل می‌شود
هر کاری می‌کرد نمی‌توانست فکر کند دنیا دو روز است. می‌دانست دنیا هزار روز است و حتی بیشتر و حالا حالاها قرار نیست تمام بشود.
Jan 20, 2019 01:03AM Add a comment
ماه کامل می‌شود

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 44 of 108 of ماه کامل می‌شود
دلش می‌خواست فرار کند از این زندگی. امّا تحمل می‌کرد. چون توی مغزش فرو رفته بود که باید برود تو دل مشکلات و فرار چیزی را حل نمی‌کند. امّا روزی از خودش پرسید چرا فرار بد است؟
«همه چیز از همین سؤال شروع شد.»
Jan 20, 2019 01:02AM Add a comment
ماه کامل می‌شود

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 5 of 108 of ماه کامل می‌شود
هیچ کاری بی‌معنی‌تر از این نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی.
Jan 19, 2019 10:15PM Add a comment
ماه کامل می‌شود

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 307 of 990 of مجموعه اشعار سیدعلی صالحی، دفتر یکم: شعرها
‏ای کاش بودن بِه از نبودن بود
آن‌وقت در نیمه‌های خوابی از مبادای این ماهِ منتظر،
با جامه‌ای سپید از استخارهٔ باد
رو به دروازهٔ دریا تو را صدا می‌زدم.
Jan 16, 2019 03:55PM Add a comment
مجموعه اشعار سیدعلی صالحی، دفتر یکم: شعرها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 296 of 990 of مجموعه اشعار سیدعلی صالحی، دفتر یکم: شعرها
خلاص مشو ای سرشتِ صبور!
صبوری کن که من در قیودِ این قصیدهٔ منفعل
موزونِ هیچ صراطی نخواهم شد.
Jan 16, 2019 03:54PM Add a comment
مجموعه اشعار سیدعلی صالحی، دفتر یکم: شعرها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 240 of 990 of مجموعه اشعار سیدعلی صالحی، دفتر یکم: شعرها
کنار پرچین خانه ما گلی گمنام
بعد از هزار بهار هنوز خواب همان پاییز کجمریز را می‌بیند.
آیا سزاوار نبود همهٔ ما شبیه ترانه‌هایمان می‌زیستیم؟!
Jan 16, 2019 03:52PM Add a comment
مجموعه اشعار سیدعلی صالحی، دفتر یکم: شعرها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 57 of 76 of اسماعیل
فقط خاک ابدی است، فقط انسان ابدی
فقط مبارزهٔ شورِ هستی با کششِ مرگ ابدی است...
Jan 07, 2019 12:22PM Add a comment
اسماعیل

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 9 of 76 of اسماعیل
قسم به چشم‌های سُرخت اسماعیل عزیزم،
که آفتاب، روزی، بهتر از آن روزی که تو مُردی خواهد تابید
Jan 07, 2019 12:19PM Add a comment
اسماعیل

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 130 of 243 of شب یک شب دو
تعهد. تعهد. تعهد. چرا آدما انقدر دوست دارن همدیگه‌رو متعهد کنن؟ اونوخ تا چشم کار می‌کنه همه دارن زیر تعهدها می‌زنن یا از تعهدها فرار می‌کنن.
Nov 01, 2018 09:26PM Add a comment
شب یک شب دو

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 104 of 119 of نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند
من می‌گویم: «وقتی پرواز یاد بگیرد، می‌گذارد می‌رود. نمی‌شود یادش ندهیم؟»
ننه کلثوم می‌گوید: «پرنده به پرواز احتیاج دارد، همان‌طور که هستهٔ زردآلو احتیاج دارد درخت زردآلو بشود.»
Oct 01, 2018 09:33AM Add a comment
نگذار به بادبادک‌ها شلیک کنند

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 208 of 1560 of دیوان كلیات شمس تبریزی
نقد الست می‌رسد دست به دست می‌رسد
زود بکن بلی بلی ور نکنی بلا رسد

چند سال پیش شمس‌خوانی رو شروع کرده بودم. فکر کنم طرحم که شروع شد دیگه نتونستم ادامه بدم. این بیت آخرین شعریه که تو یادداشت‌هام پیداش کردم. گر چه مطمئنم بیشتر از این خونده بودم. ولی خب از همین جا دوباره ادامه میدم.
Sep 29, 2018 10:30AM Add a comment
دیوان كلیات شمس تبریزی

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 64 of 179 of آه، استانبول
یه داستان از اون وسطای کتاب خوندم و اصلاً منو نگرفت. به خصوص که تو سفر بودم و روزهای پر از استرسی رو می‌گذروندم. اینه که فعلاً می‌گذارمش کنار و کتاب دیگه‌ای شروع می‌کنم تا بعد باز برگردم سراغش.
Sep 29, 2018 01:48AM Add a comment
آه، استانبول

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 121 of 157 of فرنی و زویی
‏آدم باید بتونه پایینِ یه تپه دراز بکشه، با گلوی پاره و خونی که آروم آروم می‌ره تا بمیره، و همین موقع اگه یه دختر زیبا یا یه پیرزن با یه کوزهٔ قشنگ روی سرش از کنارش بگذره، باید بتونه خودشو رو یه بازو بلند کنه ببینه که کوزه صحیح و سالم به بالای تپه می‌رسه.
Sep 21, 2018 06:27AM Add a comment
فرنی و زویی

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 68 of 91 of چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی
آینه را بخار می‌گیرد
نامی نوشته بر آن از دیرباز
به‌آرامی پدیدار می‌شود
Sep 01, 2018 06:04AM Add a comment
چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 56 of 91 of چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی
پس از زلزله
می‌افزاید به نامه
دوستت دارم
Sep 01, 2018 06:03AM Add a comment
چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 46 of 91 of چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی
آخر تابستان
باغ می‌آورم برای او
در دامنم
Sep 01, 2018 06:03AM Add a comment
چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 14 of 91 of چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی
سپیده می‌رسد
سگی
آسمان را پُر از مرغ دریایی می‌کند
Aug 31, 2018 06:05AM Add a comment
چسب زخم برای عروسک: مجموعه‌ای از هایکوهای آمریکایی

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 181 of 234 of جوانی‌ها
در روزی بزرگ، راهسپاریم، اما از فروغ
سوزنی به ما نشسته، تنها
یک سوزن.
روزی بزرگ – آرام آرام – در اصالت ما دست می‌برد
تا شانه – رفته رفته به پس رود؛
که تنها از دور، از دور توانائیم
در شناختن شانهٔ خود، که همین پرندگان هوا
بر آن فرود می‌آیند،
و در شناختنِ دست‌های خود، دست‌های بریدهٔ خود،
که همین پرندگان هوا هستند.
در روزی بزرگ به تو می‌رسم؛ به شانه تو
دست می‌زنم، که به پس‌نگری و ببینی
که نمی‌خندم.
Aug 30, 2018 04:28AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 177 of 234 of جوانی‌ها
سخت‌تر از گیاه، لمسم کن؛ دستان تو را نثار تو می‌کنم
تنگ تر از گیاه، در آغوشم کش؛ بدنت را به تو ارزانی می‌دارم.
و زمانی که آسیاب‌ها در نور به گشت آید،
تو دست‌هایت را خواهی بست، مشت خواهی، گره خواهی کرد
و این گره را، مانند هدیه‌ای
حفظ خواهی کرد.
Aug 30, 2018 04:24AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 177 of 234 of جوانی‌ها
ناشناس، از میان انبوهی می‌گذرم؛ هر گیاه، اما، از کشیده شدن بر من نام می‌گیرد.
چشم بسته‌ام، و نام گیاهان تاریک است.
دیگر هیچ کجا، هیچ کجا
مرا به نامی، به کلمه‌ای، صدا نکن؛ که حال، تمام زبان در نام یک گیاه آسوده‌ست.
Aug 30, 2018 04:23AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 160 of 234 of جوانی‌ها
‏پلک بر هم بگذار -آری- که دنیا با تمامِ گیاهانِ خود به پیشوازِ دلتنگی رود.
Aug 28, 2018 11:48AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 123 of 234 of جوانی‌ها
اگر بنویسم: تو
شعر را به شعر افزوده‌ام.
Aug 27, 2018 07:21PM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 149 of 157 of هشت و چهل و چهار
خیلی چیزها هستند که می‌توانند خاطره‌ها را با خود حمل کنند: عکس‌ها، یادگاری‌ها، چشم‌اندازها، جاها... اما بوها چیز دیگری هستند؛ انگار نظم مکان و زمان را به‌هم می‌ریزند و آدم را پرتاب می‌کنند به مکانی دیگر، به زمانی دیگر.
Aug 18, 2018 06:35AM Add a comment
هشت و چهل و چهار

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 38 of 157 of هشت و چهل و چهار
دوست دارد بهش بگوید این لبخند اوست که دل آدم را می‌برد. دوست دارد بهش بگوید وقتی می‌خندد، همهٔ پرنده‌های جهان شروع می‌کنند به آواز خواندن، همهٔ گل‌های جهان شروع می‌کنند به شکفتن و همهٔ ابرهای جهان شروع می‌کنند به باریدن. خواهد گفت. همیشه که این‌طوری نمی‌ماند؛ خیلی زود این‌ها را به زن خواهد گفت.
Aug 16, 2018 01:15AM Add a comment
هشت و چهل و چهار

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 48 of 234 of جوانی‌ها
و تو قلب خود را که با هراس به آنان بخشیدی
از «او» نیز پوشیده داشتی.
Aug 10, 2018 08:27AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 28 of 234 of جوانی‌ها
من می‌دانم که غبار جاده شیشه را
می‌پوشاند
چنان که دیگر حتا از پس شیشه هم
نمی‌توان تو را خوش داشت
نمی‌توان تو را به شهری خواند
که در آستان بارانش زخم‌های جوان‌تر خیال خندیدن دارند.
Aug 05, 2018 02:53AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 18 of 234 of جوانی‌ها
از تاریکیِ اندیشه تا سرانگشت شما
سرآسیمه تاخته‌ایم
که انگشت شما
به پرندگان اشاره کند
که بر شاخه‌ی خود ماندند
Aug 05, 2018 02:51AM Add a comment
جوانی‌ها

Zohreh Hanifeh
Zohreh Hanifeh is on page 63 of 73 of روايت زادبوم
از برای مردگان مرده‌اند،
و برای زندگان زنده‌اند.
ایمان و عشق‌شان
دیدگان جهان است.
Aug 03, 2018 09:30AM Add a comment
روايت زادبوم

Follow Zohreh's updates via RSS