عبدل که مدرسه بود،دیگر مدرسه نمی آید،بیاید که چه کند.چیزی یاد نمی گیرد. هی رد میشود.مدرسه که جای آدم تنبل "پس گردن زن" نیست.بعد از عبدل من بهترین بچه خنگ و شَر و جلف مدرسه، من هستم.بیشتر زنگ ها میروم زیر "بداخلاق ها" می ایستم.از بس غیبت می کنم.از بس ابن و آن ازم شکایت میکنند.
جویدن انگشت ها سرم ماند.عادت کردم.هنوز هم این کار را می کنم. تقصیر من نیست،خود ناخن ها و انگشت ها آن قدرخوشمزه اند که نمی گذارند فراموششان کنم.
— Aug 24, 2016 12:01PM
Add a comment