Mohammad > Recent Status Updates

Showing 151-180 of 322
Mohammad
Mohammad is on page 71 of 185 of فرانی و زویی
سخت خوان و فعلا مبهم
Mar 01, 2017 05:15AM Add a comment
فرانی و زویی

Mohammad
Mohammad is on page 100 of 118 of نئو‌ گلستان
زیرنویس ها خیلی باحال اند.

دستت چو شه کلید و قدتهمچو نردبان
دل دزدی ازبُتانِ وِری هات می کنی
Feb 27, 2017 07:12AM Add a comment
نئو‌ گلستان

Mohammad
Mohammad is on page 65 of 118 of نئو‌ گلستان
بسیار دلنشین
شعرها خیلی خوب اند
کاملا در سبک و سیاق گلستان است
Feb 26, 2017 07:28AM Add a comment
نئو‌ گلستان

Mohammad
Mohammad is on page 25 of 118 of نئو‌ گلستان
گویند معرف چون ضخیم باشد، تلاش دشمن عقیم باشد

کسی کو کم خورد یا کم بخواهد
ته صف جای او باشد همیشه
خوراک کم اگر شرط بزرگی است
همیشه خر بود سلطان بیشه
Feb 24, 2017 03:33PM Add a comment
نئو‌ گلستان

Mohammad
Mohammad is finished with دیوار گذر
:داستان پنجم

.و آنتوان حس کرد که مادرش کمتر خسته است ...
Feb 20, 2017 12:29PM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 151 of 161 of دیوار گذر
هیچ چیز ناراحت کننده تر از این نیست که نقش یک محرم اسرار بدبخت را بازی کنی.
Feb 20, 2017 12:09PM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 115 of 161 of دیوار گذر
داستان چهارم هم داستان بامزه ای بود.
باب اینه که ازش فیلم کوتاه ساخت به نظرم.
Feb 19, 2017 04:10AM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 93 of 161 of دیوار گذر
داستان سوم
شوخی خیلی بامزه ای با زمان
ولی نمی فهمم منظور امه چیه از این داستان، صرفا داستانی برای سرگرمی (که بعیده)، تقدیرگرایی، مضحک بودن زندگی یا جنبه هایی از زندگی، بیان یک مسئله فلسفی (که بعیده)، یا پوچی زندگی وقتی هیچ چیز جدیدی توش نباشه.
به هرحال داستان جالبی بود. امه خیلی خوب با زمان بازی می کنه.
Feb 18, 2017 01:53PM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 61 of 161 of دیوار گذر
:قسمت دوم
!چه طنز به جایی
!چه طعنه های محکمی


هربار خواندن این قسمت باز هم جدید است و لذت بخش
Feb 16, 2017 02:59PM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 35 of 161 of دیوار گذر
این صدای گرو-گرو دوتیول است که از عاقبت زندگی باشکوهش و حسرت عشق های بسیار کوتاهش شکوه می کند. بعضی از شب های زمستان، ژان پل نقاش، گیتارش را برمی دارد و در دل انزوای پرطنین خیابان نورون پیش می رود تا زندانی بی نوا را با ترانه ای دلداری دهد؛ نت ها از امگشتان کرخت به پرواز درمی آیند و مثل قطرات مهتاب در دل سنگ فرو می روند.
Feb 15, 2017 01:16PM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is 50% done with دیوار گذر
داستان سومش هم خوب و جالب جلو رفت.
Jan 06, 2017 05:58AM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 40 of 161 of دیوار گذر
داستان دوم خیلی عالی شروع شد
Dec 22, 2016 07:17AM Add a comment
دیوار گذر

Mohammad
Mohammad is on page 20 of 144 of بانوی میزبان
داستایفسکی را با این کتاب شروع می کنم.
Sep 01, 2016 12:31PM Add a comment
بانوی میزبان

Mohammad
Mohammad is on page 311 of 354 of شما که غریبه نیستید
چه زندگی ای، نانوایی، آسیاب، کتاب فروشی، آگهی نویس سینما...

!هوشنگ تو چکار کردی که هر کار بدی می کنیم میگن عین هوشنگ
Aug 29, 2016 12:39PM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 236 of 354 of شما که غریبه نیستید
مانده بودم پول را بگیرم یا نه؟ پول برای صدقه و دلسوزی بود یا جریمه بی دقتی اش و سرعت زیاد؟ هم پول را می خواستم و هم از دلسوزی اش بدم می آمد. گدایی بود. بغض کردم و خیابان ها و آدم ها و ماشین ها را از پشت پرده ای از اشک دیدم.
- نمی خوام.
Aug 26, 2016 10:39AM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 213 of 354 of شما که غریبه نیستید
ننه بابا هم مرد. اینقدر خوب تعریف می کنه که وافعا حس کردم مادربزرگم رو از دست دادم و ناراحت شدم.
چه زندگی غریبانه و سختی داشته این جناب مرادی کرمانی.
Aug 26, 2016 10:05AM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 185 of 354 of شما که غریبه نیستید
عالیه این کتاب. هم باعث شده از ته دل بخندم، هم لبخند بزنم، و هم بعضی جاهاش اشک تو چشمام جمع شده.
خیلی کتاب خوبیه.
Aug 26, 2016 08:28AM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 155 of 354 of شما که غریبه نیستید
عبدل که مدرسه بود،دیگر مدرسه نمی آید،بیاید که چه کند.چیزی یاد نمی گیرد. هی رد میشود.مدرسه که جای آدم تنبل "پس گردن زن" نیست.بعد از عبدل من بهترین بچه خنگ و شَر و جلف مدرسه، من هستم.بیشتر زنگ ها میروم زیر "بداخلاق ها" می ایستم.از بس غیبت می کنم.از بس ابن و آن ازم شکایت میکنند.
جویدن انگشت ها سرم ماند.عادت کردم.هنوز هم این کار را می کنم. تقصیر من نیست،خود ناخن ها و انگشت ها آن قدرخوشمزه اند که نمی گذارند فراموششان کنم.
Aug 24, 2016 12:01PM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 100 of 354 of شما که غریبه نیستید
لحن صاقانه کتاب به نحوی است که انگار کودکی روبروی شما ایستائه و با ذوق دارد ماجرایش را تعریف می کند و یا اینکه انگار دارید آن بچه شیطان و کنجکو را می بینید.
Aug 22, 2016 08:55AM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 83 of 354 of شما که غریبه نیستید
ننه بابا آبگوشتی درست کرده بود که تویش گوجه فرنگی بود. گوجه فرنگی دوست نداشتم. قهر کردم و سر ظهر از خانه رفتم. رفتم پیش "زندریشی". با زنش ایران خانم نشسته بودند و داشتند انار می خوردند:
من اومدم که پسر شما بشم. اون جا همه اش به من گوجه فرنگی می دن.-
خوش اومدی. اول برو دماغتو پاک کن، دست و رو تو بشور. من بچل پچل و دماغو نمی خوام.-
Aug 20, 2016 04:46AM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Mohammad
Mohammad is on page 50 of 354 of شما که غریبه نیستید
چقدر این کتاب شیرینه و البته صادقانه. فکر نمی کردم اینقدر قشنگ باشه. آدم دوست داره تا تهش رو یکدفعه بخونه ولی میخوام کم کم بخونم و لذت ببرم.

برای مان از شهر نان هم آورده اند. نان های بلند و سوراخ سوراخ که تا ان وقت ندیده ام. اسم نان ها را گذاشته ام "نون کُت کُتو" یعنی "نون سوراخ سوراخ:.
تکه ای نان برمی دارم، به جای خوردن نگاهش می کنم و به صورتم می چسبانم و از سوراخ هاش دنی را می بینم.
Aug 18, 2016 12:24AM Add a comment
شما که غریبه نیستید

Follow Mohammad's updates via RSS