Mohammad > Recent Status Updates

در هر زندان دنیا
زندانی فراموش شده ای
و در هر گورستان جهان
عزیز به خاک سپرده ای داشتم
و تنها بودم
مثل ماه
که کوتاه تر از تنهایی من
دیواری نیافته بود.

نه همسفر خوش باور
دنیا هرگز کوچک نمی شود
ما کوچک شده ایم،
آنقدر کوچک که دیگر
هیچ گم کرده ای نداریم.

عباس صفاری

روح استاد نجف دریابندری شاد :(

داستان اولی که خوندم چه روایت جذابی داشت و البته غم انگیز

شوهر حصیری چه خوب بود.

:) انصافا بعضی از داستان هاش بی سر و تر هستن

انصافا کتاب بامزه و شیرینه

ما نمی توانیم از آزادی ها و حقوق خودمان دم بزنیم اما آن را تا حد سلیقه های محض تقلیل دهیم و مثلا بگوییم: ((من شکنجه را محکوم می کنم، اما به حق تو برای مخالفت احترام می گذارم)) با همان احنی که انگار داریم می گوییم : ((من موتسارت را ترجیح می دهم اما تو آزادی بتهوون را ترجبح بدهی)). سیاست میانه روی هم از نسبی گرایی و هم از بنیادگرایی پرهیز می کند.

اما اگر من رئیس شما بودم، مثل "برویدا" عمل می کردم و حکم را با انداختن تاس تخته نرد صادر می نمودم. در موضوع عدالت این باز مطمئن ترین طریقه ها است.

بروتو خود را پیوسته ملزم می دانست که دربرابر احساسات توده مخالفتی ابراز نکند، به ویژه هنگامی که توده دچار بلاهت و وحشی گری شده بود، زیرا به طوری که خود می گفت : آن وقت صدای ملت صدای خدا میشد.

زن شیشه فروش جایی به او تعارف کرد. اوقاتش تلخ بود و شکایت داشت که کاسبی نمی چرخد، هرچند گفته بودند انقلاب با شکستن شیشه ها، شیشه فروش ها را توانگر خواهد ساخت.

کاستلیو بخشی از کتاب 'جامعه' را چنین بازنویسی کرد: «زمانی برای تردید و زمانی برای ایمان، زمانی برای معرفت و زمانی برای جهل».
جالب ترین بخش نظریه کاستلیو، در مقابل هم قراردادن جهل و معرفت از یک سو و تردید و ایمان از سوی دیگر است. او جهل را مرحله مقدماتی و اجتناب ناپذیر دستیابی به معرفت می‌پندارد؛ همان طور که تردید را هم مقدمه ایمان می‌داند.

بالاخره تمام شد

بالاخره تمام شد

نه میشه ردش کرد رفت، نه میشه راحت خوندش
بعضی جاهاش دیگه توصیفات زیاد و تکراری
بعضی جاهاش به وجدآورنده

ای کاش توصیفاتش کمتر بود :(