Atiyeh > Recent Status Updates

نیاز به داشتن دوست و همدم در من چنان شدید است که ...

چه بسا که پدر آرمان یک عوضیِ بی احساسه 🤬

هر موجودی جز دلبر، موجودی بی فایده در عالم حقیقت است. از اینکه ذره ای به زنان دیگر دل سپرده ایم پشیمانیم و هرگز احتمال نمی‌دهیم جز دستی که در دستان خود داریم، دست دیگری بفشاریم.

... تو هرگز مرا به خاطر گذشته ام سرزنش نخواهی کرد، این طور نیست؟"
بغض بر صدایم حجابی افکنده بود. نتوانستم جوابی بدهم جز اینکه مارگریت را به قلبم بچسبانم.

والد حمایتگر درون ما نیرویی قدرتمند است که به شیوه ای مناسب سزاوار از ما حمایت میکند و ما را از اتکای وابستگی زا می رهاند. ماهیت غیر عاطفی این ندای درونی (شخصیت فرعی) به ما اجازه میدهد که به طرزی محکم که به افرادی که می‌کوشند ما را کنترل کنند یا به بازی بگیرند "نه" بگوییم. والد حمایتگر به سوی آن دسته از مشکلات افراد که خودشان باید راه حل آنها را پیدا کنند کشیده نمیشود.

بی شک به این علت که فهمیده ام شما مرا به خاطر خودم دوست دارید و نه به خاطر خودتان، در حالیکه دیگران جز برای خودشان هرگز مرا دوست نداشته اند.

... اگر مردی که این عشق جبران کننده را در زن به وجود می آورد روحی چنان بزرگوار داشته باشد که او را بدون یادآوری گذشته بپذیرد، اگر دل به دریا بزند و همانطور که به او عشق میورزند، او هم بالاخره عشق بورزد، این مرد یکباره تمام هیجانات زمینی را از آن خود میکند و پس از این عشق، قلبش به روی تمام عشق های دیگر بسته خواهد شد.

البته سعادت بزرگی است که محبوب دختری پاک باشیم و اولین نفر معمای بزرگ عشق را برایش فاش سازیم، اما این کار ساده ترین کار جهان است. تسخیر قلبی که به حمله عادت ندارد مثل ورود به شهری بی دفاع و بی پناه است.

حالا اگر قرار باشد عاشقی انتخاب کنم، میخواهم سه ویژگی نادر داشته باشد، میخواهم به من اعتماد کند، فرمانبردار و رازدار باشد.

این ترکیب شادی، غم، صداقت، هرزگی، حتی این بیماری که باید حساسیتش را نسبت به احساس هایی چون رنجش اعصاب افزایش دهد، همه به من می فهماند که اگر از همان دفعه ی نخست بر سرشت فراموشکار و سبک سرش چیره نمی شدم، برای همیشه او را از دست میدادم.

... و منی که حاضر بودم به خاطر این زن رنج بکشم، می ترسیدم مبادا زودتر از معمول مرا بپذیرد و سریع تر از موعد، عشقی را نثارم کند که من دلم میخواست در ازای انتظاری طولانی یا ایثاری عظیم به دست آورم. ما مردها اینطوریم؛ چه اتفاق فرخنده ای که تخیل این شعر را به حواس واگذارد و هوس های تن این امتیاز را به رویاهای روح دهند.

این آرمان با این پیشنهاد مزخرفش، تمام خاطراتش رو با کسی که به قول خودش خیلی دوستش داشت، خراب کرد 🤦🏻‍♀️

من فقط به یک اصل اعتقاد دارم و آن این است: خداوند پیش روی زنی که به مددِ تربیت، خیر و نیکی را نیاموخته است، تقریبا همیشه دو راه باز میکند که او را به سوی نیکی سوق میدهند؛ این راه ها درد و عشق اند. این راه ها دشوارند؛ زنانی که در این مسیرها گام می نهند پاهایشان خونین و دست هایشان شکافته میشود، در عین حال، زیورهای گناه را بر خاربته های راه جا میگذارند و طوری عریان به مقصد می رسند که در پیشگاه پروردگار شرم زده نمی شوند.

باید تا میتوانی تجربه کسب کنی و در حین تجربه اندوزی همیشه به آن ندایی که از قلبت می شنوی وفادار باشی.

تو باید اندیشیدن از روی راستی و صداقت را عادت خود بسازی و تجربه ی شخصی ات را زیربنای آن قرار دهی، و-کاپر، این خیلی مهم است!- اگر کسی در این بخش تقلب کند، هر چقدر هم به چیزهای به ظاهر بزرگ بیندیشد یا از آن ها بگوید، در نهایت همه ی آن گفته ها و افکار، دروغین و ساختگی خواهند بود.

Assertive self-expression is direct, firm, positive _ and, when necessary, persistent _ action intended to promote equality in person-to-person relationships.

We think the important thing is to affirm self-worth - both yours and the other person's.

Changing yourself is challenging, but you can do it.

Be fair with others, but keep after them until they're fair with you.
_ Alan Alda

ارزش سرمایه گذاری در شهرهای موجود، بهتر از تلاش برای ساختن شهرهای جدید مانند نئوم است.

یکی از دانشجویان می گفت: "هدف من فقط این نیست که بتوانم رانندگی کنم. میخواهم بتوانم تمام کارهای هر روزه ام را خودم انجام بدهم."

پوووففف 😳

او گفت:"هرکسی رانندگی میکند یک وسیله ی نقلیه را میراند اما معنای رانندگی برای من این است که خودم میدانم کجا دارم میروم و کلاً در زندگی چه میکنم. رانندگی فقط راندن خودرو نیست، نشانه ای از وضعیت کل زندگی من است."

گرد و خاک های بن سلمان 🌪

ترامپ واقعاً چندشه 🤢

لعنت به جنگ 🤬

یکی از موارد مربوط به مرد مجرد میانسالی بود که آخر هر هفته دو زن به خانه او میرفتند. این مرد در مسجد نماز میخواند و به همین دلیل همسایگان بدترین فکرها را در موردش میکردند و بعد از کمی موضوع را به هیئت امر به معروف گزارش دادند. اعضای هیئت به خانه ی او یورش بردند و مرد را در حال ارتکاب به جرم ملاقات کردند: آن مرد در خانه ی خودش نشسته بود و داشت با دو زن که هر دو خواهرش بودند گفت و گو میکرد. 😂 لعنت!

هنوز اولشه ولی مغزم درد گرفت 🤯

به به چه ولخرجی هایی 💸