“روزها پُـــر و خــــــالي مي شوند
مثل فنجـان هاي چاي در كافه هاي بعد ازظهر
امـــــــا . . .
هيچ اتفاق خــــــاصي نمي افتد
اينكه مثلا تو ناگهــــــان
در آن سوي ميــــز نشسته بـــــــاشي”
―
مثل فنجـان هاي چاي در كافه هاي بعد ازظهر
امـــــــا . . .
هيچ اتفاق خــــــاصي نمي افتد
اينكه مثلا تو ناگهــــــان
در آن سوي ميــــز نشسته بـــــــاشي”
―
“به كوچه نگاه مي كنم
به راهي كه تو از آن ميآيي
مي آيي
مي آيي
پرستار پرده را پايين مي كشد
مي گويد
بايد استراحت كنم
سرم را روي بالشت نرم بگذارم
و به چيزي فكر نكنم.
به كوچه نگاه مي كنم
به راهي كه تو از آن ميآيي
مي آيي
مي آيي
گوسفندهایم تمام شده اند
اما خوابم نمي برد
خوابم نمي برد
دلتنگم
اندازه يك گاو دلتنگم.
به كوچه نگاه مي كنم
به راهي كه تو از آن مي آيي
مي آيي
مي آيي
به تكرار اين جمله عادت مي كني
چون تكرارِ آب در رودخانه
صداي آمدن پاها از كوچه
يا تكرار همين قطره هاي سرخ بر كاشي.
پرستار پلكم را پايين مي كشد
مي گويد
بايد استراحت كنم”
―
به راهي كه تو از آن ميآيي
مي آيي
مي آيي
پرستار پرده را پايين مي كشد
مي گويد
بايد استراحت كنم
سرم را روي بالشت نرم بگذارم
و به چيزي فكر نكنم.
به كوچه نگاه مي كنم
به راهي كه تو از آن ميآيي
مي آيي
مي آيي
گوسفندهایم تمام شده اند
اما خوابم نمي برد
خوابم نمي برد
دلتنگم
اندازه يك گاو دلتنگم.
به كوچه نگاه مي كنم
به راهي كه تو از آن مي آيي
مي آيي
مي آيي
به تكرار اين جمله عادت مي كني
چون تكرارِ آب در رودخانه
صداي آمدن پاها از كوچه
يا تكرار همين قطره هاي سرخ بر كاشي.
پرستار پلكم را پايين مي كشد
مي گويد
بايد استراحت كنم”
―
“همه ، همه جا ،همه وقت گرفتارند و همه فقط یک گرفتاری دارند.”
― همه گرفتارند
― همه گرفتارند
“نه به خاطر شعر
نه به خاطر جور دیگر زیستن
خانه ی من
برای دو نفر کوچک بود
به همین خاطر تنها ماندم”
― پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی
نه به خاطر جور دیگر زیستن
خانه ی من
برای دو نفر کوچک بود
به همین خاطر تنها ماندم”
― پایین آوردن پیانو از پلههای یک هتل یخی
“آدمها میآیند
زندگی میکنند
میمیرند
و میروند
اما
فاجعهی زندگی تو
آن هنگام آغاز میشود
که آدمی میميرد
اما
نمیرود
میماند
و نبودنش در بودن تو
چنان ته نشین میشود
که تو میمیری در حالی که زندهای
و او زنده میشود در حالی که مرده است
از مزار که بازگشتی
قبرستان را به خانه نیاور”
―
زندگی میکنند
میمیرند
و میروند
اما
فاجعهی زندگی تو
آن هنگام آغاز میشود
که آدمی میميرد
اما
نمیرود
میماند
و نبودنش در بودن تو
چنان ته نشین میشود
که تو میمیری در حالی که زندهای
و او زنده میشود در حالی که مرده است
از مزار که بازگشتی
قبرستان را به خانه نیاور”
―
دکتر علی شریعتی
— 475 members
— last activity Aug 08, 2019 03:47AM
DR Ali Shariati اگر تنها ترین تنهاها شوم ، باز خدا هست ، او جانشین همه نداشتن هاست نفرین و آفرین ها بی ثمر است اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آ ...more
شعر سـپـيـد
— 470 members
— last activity Feb 04, 2018 08:24AM
آنها كه برگ هاي شعرشان سـپِيد نه ! من خانه ای ندارم , سقفی نمانده است , دیوار و سقف خانه ی من همین هاست که می نویسم . همین طرز نوشتن از راست به ...more
دوستداران شهریار
— 578 members
— last activity May 04, 2010 04:03AM
دانستنیهایی در مورد محمد حسین بحجت تبریزی شاعر معاصر و اشعار (فارسی - آذری ) زیبا و پر معنای این شاعر Friendly Group For Nice Poem ( Mystical ) from ...more
حميد مصدق
— 110 members
— last activity Jan 25, 2010 06:39AM
گر ابرهاي تيره سفر كردند و نور روشن فردا را ديديد از ما به مهرباني ياد آريد از ما كه در تمام شب عمر در جستجوي نور سحر پرسه مي زديم در خاطر آرزوي ما را ...more
Shajarian شجریان
— 348 members
— last activity Jun 21, 2010 02:50PM
گروه دوست داران استاد محمدرضا شجریان و همایون شجریان
Purple’s 2025 Year in Books
Take a look at Purple’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Polls voted on by Purple
Lists liked by Purple









































