Javad Yektaparast > Recent Status Updates

داستان گل سرخ به دلم نشست

داستان دهم بنام پالینو و می می خیلی داستان جالب و مهمی هست بنظرم

داستان سکته ناقص به سادگی نیروی زندگی که پیش برنده انسانها در دنیاس و مانع خودکشی آنها میشود را به زیبایی نشان میدهد

داستان زن مرده و زن زنده واقعا قابل توجه بود

خیلی جالب تفاوت تصور خاطره رویا تجربه و اوهام و اشباح را 6 صفحه مفید توضیح داد

داستان دود بنظرم ظرافت خاصی دارد و این حد از کینه را نشان میدهد که آگر من موفق نشوم، نخواهم گذاشت او هم موفق شود. با نابود کردن خودم اورا هم نابود خواهم کرد

مقدمه های کتاب را بعد از پایان خود کتاب میخوانم و از صفحه 63 که اول نوشته های اصلی لویاتان است شروع کردم

یادداشت کنم که باشد، طبق محاسبات من خوندن 271 صفحه این کتاب حدودا 702 دقیقه یعنی کمتر از 12 ساعت طول کشید

very interesting indeed!

تا الان که خیلی خوب جلو رفته. ببینم چی پیش میاد

داستان ششم بنام «کدامیک است؟» در عین شروع کاملا ساده اش داستان عمیقی است. نمیدانم داستان وجدان است یا شرم؟ داستان رویای بر باد رفته است یا چیزهای دیگر. هرچه هست برای من داستانی با پایان‌بندی غریبی ست.

داستان 5 بنام شب عروسی شاید داستان انسانیت و دیر خو گرفتن انسان های زجرکشیده با یکدیگر است

داستان چهارم بنام روسری سیاه حکایت خودخواهی آدم هاست.

داستان سوم بنام انتقام سگ بسیار جالب بود و خوشمان آمد...

داستان خانه افسون زده باحال بود

داستان اول که سه اندیشه دختر گوژپشت بود خواندم که عادی ولی جالب بود تا حدودی

شانه‌های باریکش را بالا کشیده بود، انگار می‌بایست با یک باد تند مبارزه کند. ولی باد نمی‌وزید.


یوسمار که در تمام بیراهه‌ها و شکست‌های حزبش به «دیالکتیک» اعتقاد داشت، در مسائل خصوصی به واقعیات ساده معتقد بود. به این علت تصویر خاطرات بر او هجوم می‌آورد، مثل وقتی که هنوز بچه بود و گاهی شب ترس برش می‌داشت که نکند دعای شب را به اندازهٔ کافی واضح و کامل نخوانده یا اینکه در جای مناسب صلیب نکشیده است.

تا الان که جذابی بالایی برام داشته

-تقریبا چیزی نمی‌فهمید. کلمات زن در هم می‌ریختند و قبل از اینکه کاملاً ادا شوند، یکدیگر را ضایع می‌کردند. همیشه وقتی که در آخرین لحظه دروغی که خوب سر هم کرده بود، بنظرش احمقانه و باورنکردنی می‌آمد و دروغی دیگر می‌ساخت، اینطور صحبت می‌کرد. مجبور می‌شد آنچه را گفته بود، تکرار کند. باعث شرمندگیش می‌شد و عصبانیش می‌کرد و بعد همه‌چیز را با صراحتی خشونت‌بار بیان می‌کرد.