Nercs > Recent Status Updates

Des milliers et des milliers d'années
Ne sauraient suffire
Pour dire
La petite seconde d'éternité
Où tu m'as embrassé
Où je t'ai embrassé
Un matin dans la lumière de l'hiver
Au parc Montsouris à Paris
A Paris
Sur la terre
La terre qui est un astre.

خوندنش دقیقاً دو ماه طول کشید. 🫣

خوندش دقیقاً دو ماه طول کشید. 🫣ض

این کتاب بیشتر از یه ساله که دستمه، اما خیلی وقت بود بازش نکرده بودم. برنامه اینه که تا آخر این هفته، و تا قبل از اینکه زندگیِ روزمرهٔ خسته‌کننده منو ببلعه، کتاب‌های نصفه و نیمه‌م رو تا جایی که بشه جلو ببرم.

Here begins the last round! 💪🏽🥲

Here begins the last round! 💪🏽🥲

از من به شما نصیحت، چهار جلد این مجموعه رو پشت سر هم نخونید؛ بعد از هر جلد، اجازه نفس کشیدن بدید به خودتون. 🫠

باورم نمیشه بالاخره به نیمه دوم مجموعه رسیدم 🥹

« Ne recevoir jamais aucune chose pour vraie que je ne la connusse évidemment être telle. »
- René Descartes, Discours de la méthode, 1637.

[  ] آزادی تا زمانی که آدمی تنها وابسته‌ی یک سرزمین است، یک نوع بازداشت‌گاه به شمار می‌رود.

خدایا راست گویم فتنه از تست
ولی از ترس نتوانم جغیدن
به آهو می‌کنی غوغا که بگریز
بتازی هی زنی اندر دویدن
اگر نیکم اگر بد خلقت از تست
خلیقی، نیک بایست آفریدن

Il est terrible
Le petit bruit de l'oeuf dur cassé sur un comptoir d'étain
Il est terrible ce bruit
Quand il remue dans la mémoire de l'homme qui a faim.

کتاب دوم هم بالاخره تموم شد. نزدیک به یک ماهه که استارت مجموعه رو زدم، ولی هنوز نصفش رو هم نخوندم 🤦🏽‍♀️🫤

C'est exact, monsieur le professeur,
Je suis "où" je ne suis pas
Et, dans le fond, hein, à la réflexion,
Être "où" ne pas être
C'est peut-être aussi la question.

«ژک دو لا پالیس (Jacques de la Palice)» مارشال فرانسوی بوده که به سه تا پادشاه‌های فرانسه خدمت می‌کرده. وقتی توی یکی از جنگ‌های فرانسوای اول مقابل امپراتوری مقدس روم می‌میره، سربازهاش یه ترانه‌ای به افتخارش می‌سازن که آخرش اینجوری تموم میشه: «اگه نمرده بود، حالا هنوز زنده بود»!

لینا، نمونه‌ی بارز آدمی که بیش از لیاقتش بهش بها دادن و خیال کرده علی‌آباد هم شهریه.
حیف که ادب دست و پام رو بسته وگرنه میدونستم با چه الفاظ ناشایستی از خجالتش دربیام.

ایشالا که از این ماراتن جون سالم به در می‌برم.

Je suis allé au marché à la ferraille
Et j'ai acheté des chaînes
De lourdes chaînes
Pour toi
Mon amour
Et puis je suis allé au marché aux esclaves
Et je t'ai cherchée
Mais je ne t'ai pas trouvée
Mon amour

"My brilliant friend" was brilliant.

خیلی کم حافظه شدم. شخصیت‌ها اصلاً یادم نمی‌مونن؛ روی کاغذ اسم هر کدوم و اصل و نسبشون رو نوشتم و هر دفعه، لیترالی هر دفعه، که اسم یکیشون میاد باید برم بگردم ببینم این یارو کی بود.
خیلی هم کند جلو میرم، بیش از اندازه کند.

So far so good.

[  ] آدمیان همچون گلهایند که بامدادان می‌شکوفند و شامگاهان می‌پژمرند؛ و پایمال رهگذران می‌شوند.