Nercs > Recent Status Updates

برخلاف اون چیزی که فکر می‌کردم، خیلی شیرین و پرکششه. اما وقت نمی‌کنم بخونمش و خیلی کند پیش میرم. ☹️

“Gouverner, c'est voler, tout le monde sait ça.”

“Gouverner, c'est voler, tout le monde sait ça.”

کل کتاب از دویست صفحه کمتره، بعد اون‌وقت ۷۰ صفحه‌ش مقدمه‌ست. این چه مسخره‌بازی‌ایه آخه.

این کتاب رو هر طور شده باید امروز تموم می‌کردم. چرا؟ چون دوباره نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و یه کوه کتاب از کتابخونه جمع کردم با خودم آوردم. حالا کٍی قراره این همه کتابی رو که باد کرده رو دستم بخونم، خدا داند.
ریویوش رو بعداً می‌نویسم.

خیلی وقت بود کتابی انقدر جذبم نکرده بود!

Ah, que de siècles sans nous
le monde continuera,
Sans nul souvenir de nous
Ni vestige de nos pas!
Avant notre venue rien
Ne manquait à l'univers ;
Après notre heure dernière
Rien non plus ne manquera.

Je posai ma lèvre ardent
Sur la lèvre du pichet,
Implorant de sa science
Le secret d'éternité.
En me rendant se baiser,
Il me dit en confidence :
Bois ; ce monde que tu hantes,
Tu n'y reviendras jamais.

I've been clinging to this world like the discarded shell of an insect stuck to a branch, about to be blown off forever by a gust of wind.

همین که خوندن یه کتاب دویست و هفتاد صفحه‌ای انقدر طول کشیده یعنی زندگی داره پدر منو در میاره!

تاریخ پر است از مردانی که زنی را نگاه می‌کنند، از او عکس می‌گیرند و آه می‌کشند برایش و زن در غروبی که سایه انداخته بر کوچه‌ی سنگ‌فرش، برمی‌گردد و نگاه‌شان تلاقی می‌کند و چیزی اتفاق می‌افتد در جهان...

تاریخ پر است از این لحظه‌ها، آدم‌هایی که می‌خواهند ناگهان کار را یکسره کنند و بروند گوشه‌ای و آنقدر زندگی کنند که جوانی بشود خاطره‌ای دور... خیلی دور...