(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
بهاره ارشدریاحی

“انگار می‌خواهی با یک میل بافتنی، دو رنگ کاموای سیاه و سفید را به هم ببافی و نمی‌شود. پیچ می‌خورند؛ گره‌های کور. ناخن‌هات به بدن‌هاشان کشیده می‌شود و خون می‌پاشد بیرون؛ انگار دو رج - کاموای خونی.. شال گردن را کور می‌کنی و می‌اندازی در حوض سیمانی سه طبقه؛ که سه دایره است از بزرگ به کوچک، روی هم. میله‌ای عمودی از مرکزشان گذشته و انتهای میله که نازک‌تر شده‌است، مجسمه‌ی عریان فرشته‌ای هست که چنگ می‌نوازد و از دهان نیمه‌بازش آب می‌پاشد روی اولین دایره، که کوچکتر است. و آب سرریز می‌شود چکاچک، روی دایره‌های زیرین.. شال را درست می‌اندازی روی دهان نیمه‌باز فرشته‌ی عریان. انگار بی‌هوا قطره‌ای جوهر توی لیوان آب انداخته‌باشی، همه‌چیز داخل همه‌چیز می‌پیچد و پخش می‌شود و حل.
( از داستانِ " انگار دو رج کاموای خونی" مجموعه داستان" لیتیوم کربنات" - نوشته ی بهاره ارشدریاحی)”

بهاره ارشدریاحی, لیتیوم کربنات
Read more quotes from بهاره ارشدریاحی


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

لیتیوم کربنات لیتیوم کربنات by بهاره ارشدریاحی
22 ratings, average rating, 3 reviews

Browse By Tag