داستان کوتاه

عمر داستان کوتاه به دوران "ادبیات شفاهی"، به روزگار افسانه و تمثیل، پیش از شهرنشینی انسان باز می گردد. از همین رو مانند اجداد اولیه اش "فابل ها"، قصه های پریان و جادوان، همواره کوتاه، و دارای جامعیت معنا بوده است. از نگاه فشردگی و ایجاز، داستان کوتاه بلافاصله پس از شعر قرار دارد، کم و بیش با همان جاذبیت. "جفری چاوسر" (انگلیسی)* تقریبن تمامی داستان های کوتاهش را به زبانی موزون نوشته است.
کوتاه گویی در عین استحکام، نویسنده ی داستان کوتاه را به مراتب بیش از نوشتن یک رمان بلند، در تنگنا قرار می دهد و او را به دقت بیشتر در کنار هم نهادن جملات و توصیفات، و پرهیز از درازگویی وا می دارد. سال ها پیش در مصاحبه ای با بهرام صادقی، پرسیدم چرا رمان نمی نویسد؟ صادقی در نهایت سادگی پاسخ داد؛ (نقل به مضمون) بارها خواسته ام رمان بنویسم اما نتیجه، باز هم به یک داستان کوتاه ختم شده است! شاید تعریف داستان کوتاه، در بطن همین دو جمله باشد؛ روایتی فشرده، که تمامی جامعیت یک رمان را در دل خود دارد. "ادگار آلن پو" * نیز، کم و بیش به همین نکته اشاره دارد؛ "روایت تصویری واضح از یک حادثه، درباره ی موضوع و شخصیتی مشخص"! چنین تعریفی به آن معنا نیست که داستان کوتاه به "رمان" ترجیح دارد. بسیاری از رمان های معاصر، در خلاصه گویی و انسجام روایت، دارای همان استحکام داستان کوتاه اند. نمونه های بارز این گونه رمان کم نیست؛ "اولیس" جیمز جویس، "فانوس دریایی" ویرجینیا وولف، "مالون می میرد" ساموئل بکت و...
اگر آن گونه که برخی منتقدین ادبی معتقدند، "ازوپ" در یونان چند قرن پیش از میلاد را، بمثابه اولین نویسنده ی کتبی داستان کوتاه بپذیریم، گویی از ابتدا قراردادی نانوشته مقرر می داشته که در داستان کوتاه، هر کلمه بیان یک حرکت باشد. از این نگاه، داستان کوتاه، با وجود قدمت بیشتر، امروزی تر از رمان بنظر می آید. حتی داستان های کوتاه "جووانی بوکاچیو"* با وجود عمری نزدیک به پنج قرن، امروزی تر از بسیاری از رمان های معاصر بنظر می آیند. هم چنین است داستان های کوتاه هزار و یک شب، که از اکثر رمان ها، جذابیتی بمراتب بیشتر دارند. به زبان دیگر، جذابیت داستان کوتاه، چندان به قدمت و نوع آن مربوط نمی شود. از این منظر، کافی ست داستان های واقع گرای "گی دو موپاسان"* را در کنار داستان های موجز و مدرن "دونالد بارتلمه"* و "جان آپدایک"* بسنجیم.
تاریخ نوشتن داستان کوتاه، از قرن چهاردهم میلادی در اروپا آغاز می شود. جفری چاوسر (داستان های کانتربری) و بوکاچیو (دکامرون) از اولین ها هستند. با اولین ترجمه ی هزار و یک شب (آنتوان گالاند)* در 1704، تحول در داستان کوتاه آغاز می شود، اگرچه هنوز هم تا اواسط قرن نوزدهم و انتشار اولین مجموعه ی داستان، فاصله ای یکصد ساله باقی ست. "والتر اسکات" * و "چارلز دیکنز"* در انگلیس، و "ناتانیل هاثورن"* در آمریکا با انتشار مجموعه داستان، از اولین نام آوران این خطه اند. از همین ایام، سنت انتشار داستان در روزنامه ها آغاز می شود، و محبوبیت داستان، افزایش می یابد. با این همه تا ادگار آلن پو که تعریف و مشخصاتی برای داستان بطور عموم، و داستان کوتاه بالاخص ارائه کند، باز هم زمانی می گذرد، دورانی که مجموعه های برادران "گریم"* در آلمان، مجموعه قصه های پریان "مریمه"* در فرانسه، و... منتشر شده است. از بوکاچیو (دکامرون) تا موپاسان، و از موپاسان تا چخوف، و تمامی قرن بیستم تا امروز، داستان کوتاه در طول شش قرن، دچار دگرگونی های بسیار شده و پیوسته موجزتر و منسجم تر گشته است.
داستان های اولیه نظیر "هزار و یک شب"، "دکامرون" و "حکایت های کانتربوری"، هرکدام با پیش زمینه های مشابه، راوی روایت های گوناگونی بوده اند. پیش زمینه ی داستان، رابطه ی تنگاتنگی با شیرینی زندگی، فراموشی گذر زمان و راندن یا متوقف کردن مرگ، دارد؛ "شهرزاد" در هزار و یک شب، قصه می گوید تا مرگ را از خود، دور نگهدارد. داستان های "دکامرون" از زبان مردمی ست که از مرگ (طاعون در فلورانس) گریخته اند و نیت پنهانی شان گذار زمان و فراموشی مصیبت مرگ است، همان گونه که در حکایت های کانتربوری، زائران قصد دارند با قصه، از سنگینی گذر زمان بکاهند، یا در هفت گنبد نظامی و... قصه های راویان و نقالان در کاروانسراهای قرون وسطا، که خستگی راه را از تن مسافران می ستردند. اگرچه بنظر می رسد داستان کوتاه، در ابتدا با افسانه ها و قصه های شرقی به دنیا آمد، سپس تر اما در غرب بود که به کیفیت های تازه ای آراسته گشت و قوانین و قواعدی نانوشته پیدا کرد. در طول قرن بیستم به تنهایی، به ویژه از جنگ دوم جهانی به بعد، هم چون بسیاری زمینه های دیگر، در زمینه ی ادبیات و داستان کوتاه نیز، دگرگونی ها و شگفتی های بسیاری رخ داد. در طی این راه دراز اما، خطوط اصلی داستان از دست نرفته و همان افسانه های کهن، هربار به زبانی تازه و در قالب هایی مدرن، امروزی شده اند. بیشترین دگرگونی ها در فن (تکنیک) قصه گویی، شکل و زبان داستان ها صورت گرفته. چه بسا قصه های بی واقعه که در شکل و زبان تازه، به حکایتی شیرین تبدیل شده اند.
در حکایت ها و افسانه های اولیه، قهرمان ها دور از واقعیت روزمره ی زندگی بودند اما زبان روایت به زندگی مردمان کوچه و بازار، نزدیک بود و قهرمانان قصه؛ پریان و جادوان و مافوق انسان ها، به زبانی ساده و عامیانه روایت می شدند. هرچه قهرمانان قصه از دنیای آرزو و خیال فروآمدند و به واقعیت زندگی روزمره ی نزدیک تر شدند، زبان قصه از روزمره گی کوچه و بازار فاصله گرفت، و از احساسات سطحی و ساده ی انسانی تهی شد، و به نخبه گرایی و "ادبیت" میل کرد. قصه ها به تدریج از "ناشکیلی" و درهمی افسانه ها دور، و به فرم های معین و فنون آگاهانه متمایل شدند. با ظهور فرم ها و مکاتب مختلف، اخلاق گرایی و مقدس مآبی نیز، در قصه ها رنگ باخت و "واقع گرایی" برجسته تر شد. از رنسانس به این سو، داستان کوتاه با شخصیتی مستقل از گونه های دیگر ادبی، بازسازی شد. شاید اولین نویسنده ای که در قالب تعریف تازه، به "ایجاز" در خارج از مرزهای اخلاق و مقدس مآبی روی آورد، "هاثورن" بود. نظرات "ادگار آلن پو" در قصه های کوتاه "هاثورن"، کم و بیش بچشم می خورد، اگرچه خود "پو" در این کار چندان موفق نبود اما قصه هایش بعضن به دقت داستان های پلیسی ست و "تصادف" و "تقدیر" در بیشتر آثارش غایب اند. تعریف "ادگار آلن پو"، ابتدا نه در آمریکا که در قاره ی اروپا دنبال شد. از اولین و شاخص ترین آنها می توان از "گی دو موپاسان" فرانسوی، و "سامرست موآم"* انگلیسی نام برد. موپاسان بیشتر تحت تاثیر واقع گرایی گوستاو فلوبر بود تا طبیعت گرایی امیل زولا. باید گفت که کم گویی (ایجاز)، و همه جانبه بودن شخصیت ها و روایات، از داستان های موپاسان آغاز می شود. او بی وصف روان شناختی شخصیت ها، در روایت قصه، تا حد امکان امساک بخرج می داد. پس از او، "او. هنری"* آمریکایی ست که این روش را تا حدی در داستان هایش دنبال کرد. اگرچه "او. هنری" را به دلیل درونمایه ی آثارش، بیشتر پیرو "چارلز دیکنز" می شناسند چرا که سوای واقع گرایی به سبک موپاسان، احساس و عواطف نیز در داستان های کوتاه "او. هنری" موج می زند. "مارک تواین"* به بومی گرایی پرداخت و این شکل واقع گرایی به آثار نویسندگان روس نیز سرایت کرد، و با شهرت تورگنیف*، گوگول* و... بر داستان کوتاه جهان اثر گذاشت.
در نیمه ی دوم قرن نوزدهم در اروپا، ابتدا داستان های "توماس هاردی"* و "کیپلینگ"*، و در انتهای قرن، مجموعه ی "شرلوک هولمز" از "دویل"* منتشر شد و "اچ جی ولز"* بخاطر "سرزمین کورها" شهرت یافت. در آمریکا "هرمان ملویل"* و "هنری جیمز"* نیز به انتشار داستان های کوتاه پرداختند. و در روسیه، پس از تورگنیف و گوگول، بزرگانی چون "داستایوسکی"* و "تولستوی"* داستان کوتاه نوشتند. اما در انتهای همین قرن (نوزدهم)، با ظهور "چخوف"* و داستان هایی نظیر "شرط بندی"، "اتاق شماره شش"، "خانم با سگش" و... تحولی تازه در داستان کوتاه خلق شد. انقلابی که "سامرست موام" و "گی دو موپاسان" آغاز کرده بودند، با داستان های چخوف، بار دیگر زیر و زبر شد. اگرچه در آثار موپاسان و "او. هنری" رگه هایی از طنز بچشم می خورد اما پس از گوگول که با مهارتی فراموش ناشدنی، طنز را به یکی از ویژگی های داستان کوتاه تبدیل کرد، چخوف آن را به عنوان اصلی جدایی ناپذیر، به داستان بخشید. دو ویژگی "ایجاز" و "طنز" که در نیمه ی دوم قرن نوزدهم آغاز شد، در انتهای قرن رو به کمال نهاد، و اغلب نویسندگان، با تجربه ی روزنامه نگاری، داستان کوتاه را از رمانتی سیسم دور، و به واقع گرایی کشاندند.
جدا از طنز، که در فاصله ی کوتاهی از تورگنیف و گوگول تا چخوف، به نحو شگرفی رشد کرد و بالید، نویسندگان روسی در آثارشان گرایشی خاص به "بومی گرایی" داشتند. چخوف، بسیار بیش از تورگنیف و گوگول در اروپا و آمریکا شهرت یافت. از همین رو "بومی گرایی" با نام چخوف، همه گیر شد، و به نوعی انقلابی تازه در شکل و زبان داستان بوجود آورد. عنصر دیگری که با چخوف، در شکل و زبان داستان گسترده شد، "بی اتفاقی"ست. به زبان دیگر نوشتن داستانی که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد، از چخوف آغاز شد اما در این زمینه نویسندگان آمریکایی شگفتی های تازه آفریدند، که هم چنان در ادبیات آن سوی اقیانوس، ادامه دارد و نام آورانی چون "ری برادبری"* و "جان آپدایک"* به جهان ادبیات بخشیده است. با چخوف، توضیح در مورد شخصیت ها نیز، از میان رفت و عناصر داستان، در عمل خود را شرح می دادند، همان اندازه که به کار روایت می آمد. چخوف نیازی نمی دید تا همه ی ابعاد یک شخصیت را بشکافد. همین قدر که او را بر سر زمین، یا در قهوه خانه، یا در خانه و ... می بینیم، کافی ست تا ابعاد دیگر شخصیت را در ذهن خود بسازیم. روایت های چخوف، نوعی عکس برداری از یک لحظه ی زندگی، یا اشخاص درگیر در آن است؛ تصاویری از زندگی روزمره، شرح حال و روزگار شخصیت ها در درون یک حادثه، یا "بی حادثه گی" کسالت بار. با چخوف، نیاز به "قهرمان" و "شناسنامه" از صحنه ی داستان محو شد. او در نهایت خلاصه گویی و ایجاز، شخصیت هایی جهان شمول آفرید که گاه گفتار و رفتارشان در تصویری که نویسنده ارائه کرده، به نوعی آینه داری رو در روی واقعیت است.
بیرون از آمریکا، ابتدا انگلیسی زبانان به سبک چخوف گراییدند، و "کاترین منسفیلد"* (نیوزیلندی) یکی از آنها بود، اگرچه همه ی کارهای منسفیلد از ایجاز و فشردگی چخوف گونه بهره ندارند. "سامرست موام" و "جوزف کنراد"* نیز، از زمره ی پیروان چخوف اند اما "جیمز جویس"* این ایجاز را با گامی بلند طی کرد. با "دوبلینی ها"، بناگهان شکل و زبان تازه ای برای روایت، قدم به عرصه ی داستان کوتاه گذاشت. در آمریکا نیز، پیش از همینگوی*، "شروود اندرسن"* از الگوی چخوف پیروی کرد. با همینگوی، وسواس در مورد حذف جملاتی که اضافه بنظر می رسیدند، بیشتر شد و داستان به خلوصی هرچه فشرده تر تبدیل گشت. همینگوی در بازنویسی چندین و چند باره ی روایت هایش، مو را از ماست می کشید و تا حد ممکن، ناب می نوشت. پس از او "کالدول"*، "ویلیام سارویان"*، "جی دی سالینجر"* و... کار را با مهارت بی نظیری ادامه دادند تا آنجا که امروز، داستان کوتاه، به یک روایت موجز، و گاه در حد یک صفحه تبدیل شده است*. در ابتدای قرن بیستم "ویرجینیا وولف"* و "گراهام گرین"* به روال تازه روی آوردند. در طول این قرن، هر دهه نام های تازه ای با بدعت هایی تازه، داستان کوتاه را بسرعت از مدرنیسم به فرامدرنیسم سوق دادند. در آمریکا "ویلیام فالکنر"*، "اسکات فیتز جرالد" و... بدعت های تازه ای در نوشتن داستان گذاشتند. سپس داستان کوتاه، زیر سایه ی آثار "فرانتس کافکا"*، قرار گرفت و پس از جنگ دوم، با "جان اشتاین بک"*، و از دهه ی پنجاه، با ظهور "جی دی سالینجر"، عمر تحول در نوع داستان کوتاه، از "دهه" هم کوتاه تر می شود و با "فلانری اوکانر"*، "جیمز بالدوین"* و بالاخره "دونالد بارتلمی"* و "جان آپدایک"، و می نی مالیست های دهه ی هشتاد، چون "ریموند کارور"*، "ری برادبری"* و...، و هم زمان "دافنه دو موریه"* در انگلیس، "آلن رب گریه"* در فرانسه، "ایتالو کالوینو"* در ایتالیا، "خورخه لوییس بورخس"* و "کورتاسار"* در آرژانتین، "اونه تی"* در اروگوئه، "مارکز"* در کولومبیا، "بارگاس یوسا"* در پرو و بالاخره "یوکیو می شیما"* و "موراکامی"* در ژاپن و.... داستان کوتاه بکلی دگرگون شد.
*
برخی نویسندگان فارسی زبان می پندارند "مفید"گویی بمعنای چیدن کلمات و تعاریف قلمبه سلمبه کنار هم است. از همین رو داستان ها مجموعه ای است از کلمات قصار، و گاه "کاریکلماتور"هایی که از دهان همه ی شخصیت ها، یکسان فوران می کنند. گویی نویسنده قصد دارد "ضرب المثل" بیافریند، استفاده ای که معمولن از شعر کلاسیک (عمدتن حافظ) شده. خوانندگان نیز، تمایل دارند تا از حکایات "کد" (پند بر دیوار) بیرون بکشند.

Edgar Allan Poe (1809 – 1849)، نویسنده ای از جنبش رمانتی سیسم آمریکا که بیشتر بخاطر ترجمه ی آثارش توسط شارل بودلر، در فرانسه و سپس اروپا مشهور شد.
Sir Walter Scott (1771 – 1832)، نویسنده ی اسکاتلندی، خالق "آیوانهو".
Charles John Huffam Dickens، (1812 – 1870)، نویسنده ی دوران ویکتوریایی، با سبک "پیکارسک" سده ی شانزدهم، مشهورترین نویسنده ی انگلیسی پس از شکسپیر، متاثر از "هزار و یک شب"، و خالق شخصیت های ماندگاری در فرهنگ انگلیسی زبان، مانند "ابه نه زر سکروج"، "اولیور توییست"، "فاگین"، "پیپ"، "میس هاویشام"، "دیوید کاپرفیلد"، "ساموئل پیک ویک" و...
Nathaniel Hawthorne (1804 – 1864)، نویسنده ی آمریکایی مکتب رمانتی سیسم سیاه، معتقد به سه خصلت طبیعی انسان (تقصیر، گناه و شر) خالق آثاری چون "نامه ی اسکارلت" (1850)، "خانه ی هفت گوش" (1851) و...
William Somerset Maugham (1874 –1965) خالق سری داستان های کوتاه با شخصیت "آشندن" (مامور خفیه ی انگلیسی) که گفته می شود "یان فلمینگ" شخصیت "جیمز باند" را از او گرفته است. نویسنده ی "ماه و شش پشیز" که آخرین اثرش (1944) "لبه ی تیغ" نیز به فارسی ترجمه شده است.
Mary Flannery O'Connor (1925 – 1964)، که تنها فرصت یافت تا چهار رمان و 32 داستان کوتاه بنویسد. آثارش بیشتر در سبکی مشهور به "گوتیک جنوبی" با شخصیت های "گروتسک" است.
Ray Douglas Bradbury (1920 – 2012)، نویسنده ی داستان های رمزی که با "فارنهایت 451" به شهرت رسید. او ستایش شده ترین نویسنده ی آمریکایی قرن بیستم است..

(Geoffrey Chaucer 1343 – 1400), (Giovanni Boccaccio 1313, 1375), (John Hoyer Updike 1932 – 2009), (Antoine Galland 1646 – 1715), (Henri René Albert Guy de Maupassant 1850 – 1893), (Denis Diderot 1713 – 1784), (The Brothers Grimm, Jacob 1785–1863 and Wilhelm Grimm 1786–1859), (Prosper Mérimée 1803 – 1870), (William Sydney Porter 1862 – 1910, known as O. Henry), (Samuel Langhorne Clemens 1835 – 1910, known as Mark Twain), (Ivan Sergeyevich Turgenev 1818 –1883), (Nikolai Vasilievich Gogol 1809 –1852), (Thomas Hardy,1840 – 1928), (Joseph Rudyard Kipling 1865 – 1936), (Sir Arthur Ignatius Conan Doyle 1859 –1930), (Herbert George "H. G.” Wells 1866 –1946), (Herman Melville 1819 – 1891), (Henry James,1843 – 1916), (Fyodor Mikhailovich Dostoyevsky 1821 – 1881), (Count Lev Nikolayevich Tolstoy 1828 –1910), (Anton Pavlovich Chekhov 1860 –1904), (Katherine Mansfield Beauchamp Murry 1888 – 1923), (Joseph Conrad 1857 –1924), (James Augustine Aloysius Joyce 1882 –1941), (Ernest Miller Hemingway 1899 –1961), (Sherwood Anderson 1876 – 1941), (Erskine Preston Caldwell 1903 –1987), (William Saroyan 1908 – 1981), (Adeline Virginia Woolf 1882 – 1941), (Henry Graham Greene 1904 – 1991), (William Cuthbert Faulkner 1897 – 1962), (Francis Scott Key Fitzgerald 1896 – 1940), (Franz Kafka 1883 – 1924), (John Ernst Steinbeck, Jr. 1902 – 1968), (James Arthur Baldwin 1924 – 1987), (Raymond Clevie Carver, Jr. 1938 – 1988), (Donald Barthelme 1931 – 1989), (Dame Daphne du Maurier, Lady Browning 1907 – 1989), (Alain Robbe-Grillet 1922 – 2008), (Italo Calvino 1923 – 1985), (Jorge Francisco Isidoro Luis Borges 1899 – 1986), (Julio Cortázar, Jules Florencio Cortázar 1914 – 1984), (Gabriel José de la Concordia García Márquez 1927 – 2014), (Jorge Mario Pedro Vargas Llosa 1936), (Yukio Mishima, pen name of Kimitake Hiraoka 1925 – 1970), (Haruki Murakami 1949)
10 likes ·   •  1 comment  •  flag
Share on Twitter
Published on November 02, 2014 01:21
Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by مرجان (new)

مرجان محمدی با اجازه منتشرش می کنم در فیس بوک


back to top