آدمیت

برای فارسی زبانانی که شیفته ی حکایت های تاریخ اند، فریدون آدمیت نامی ست آشنا، و البته محبوب. مرا "اندیشه های طالبوف تبریزی" و "اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده" به پژوهشگری بزرگ چون "فریدون آدمیت" معرفی کردند. و از همانجا شیفته ی حکایت های تاریخی آدمیت شدم. در اولین تلاش هایم برای شناخت بهتر آدمیت، با نام و زندگی پدرش آشنا شدم. میرزا عباسقلی خان، که ارادتی خاص به ناظم الدوله (میرزا ملکم خان) داشت، پس از کوچ از قزوین، انجمن "جامع آدمیت" را در تهران پایه گذاری کرد. بسیاری از نخبگان تحصیل کرده ی وقت (انتهای دوران قاجار، تمامی دوران رضاشاه، و بخشی از عصر محمدرضاشاه)، در این انجمن عضویت داشتند. تاثیر "جامع آدمیت" و بسیاری از اعضاء آن در روند پیشرفت اجتماعی ایران در تاریخ معاصر، مساله ای ست قابل بررسی، که سخت امیدوارم کسانی که در این مورد صاحب نظراند، به آن بپردازند. سپس تر دریافتم که بی دلیل نبوده که فریدون آدمیت، فرزند میرزا عباسقلی خان که در تهران به دنیا آمد (1299)، برای تحصیل به مدرسه ی دارالفنون فرستاده شد، و بعد در دانشکده ی حقوق دانشگاه تهران ادامه ی تحصیل داد، و... در بررسی تاریخ معاصر ما (دوران قاجار و انقلاب مشروطه)، و زیربنای "مدرنیته" در ایران معاصر، پژوهشگری قابل و برجسته بار آمد. پایان نامه ی تحصیلی فریدون آدمیت در مورد زندگی و اندیشه های امیرکبیر، که اولین بار در 1323 انتشار یافت، بعدن بصورتی همه جانبه و گسترده، با نام "امیرکبیر و ایران" (چندین برابر حجم اولیه) منتشر شد. آثار آدمیت، اکثرن دورهٔ زمانی میان جنبش تنباکو (۱۲۶۹ شمسی) تا استبداد صغیر (۱۲۹۰ شمسی) را شامل می شود. با مرور آثاری نظیر "فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران" (انتشار در 1340)/ "اندیشه های طالبوف تبریزی" (انتشار در 1346) / "اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده" (انتشار در 1349) / "اندیشه ی ترقی و حکومت قانون (عصر سپهسالار)" (انتشار در 1351) / "فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران" (انتشار در1354)/ "ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، جلد یک" (انتشار در 1355)، و "جلد دو" (1370 )/ "امیر کبیر و ایران" (چاپ اول در 24-1323، و چاپ دوم بصورت کتابی قطور و جامع در اوایل دهه ی 1350) / "مقالات تاریخی" (انتشار در 1352) / "افکار سیاسی و اجتماعی، اقتصادی در آثار منتشر نشده ی دوران قاجار" (انتشار در 1356، با همکاری هما ناطق) / "اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی" (انتشار در 1357) / "انحطاط تاریخ نگاری در ایران" / "شورش بر امتیاز نامه ی رژی" (1360) / "آشفتگی در فکر تاریخی" (1360) / "مجلس اول و بحران آزادی" (1370) / و ... جای تردید باقی نمی ماند که فریدون آدمیت، نسبت به ایران علاقه ای وافر داشته و آرزومند پیشرفت سرزمینش بوده است.
فریدون آدمیت از همان ایام دانشجویی به استخدام وزارت خارجه در آمد، پس از فارغ التحصیلی از دانشکده ی اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه لندن (1328)، در رشته ی "تاریخ و فلسفه ی سیاست"، برای مدتی در سفارت ایران در لندن خدمت کرد، از 1330 به عنوان عضو هیات نمایندگی ایران، به سازمان ملل رفت، در 1342 به عنوان سفیر ایران در هند، عازم شبه قاره شد، و پس از دو سال، به مشاورت وزارت امور خارجه منصوب شد. در این مدت یک بار از پذیرش نمایندگی ایران در کمیسیون بین المللی "تعریف تجاوز" سر باز زد و بار دیگر در اوایل دهه ی پنجاه، به اعلام استقلال بحرین (تبانی شاه و دولت وقت انگلیس) اعتراض کرد، و بازنشسته شد. از همان زمان، تمام وقت به پژوهش های خود در تاریخ معاصر ایران پرداخت. در ابتدای انقلاب، به دلیل اعتراض های پی در پی در مورد نبود آزادی در انتخابات، نبود آزادی مطبوعات، آزادی زندانيان سياسی و عدم رعايت اعلاميه حقوق بشر و... از حقوق بازنشستگی هم محروم شد (1359). با مشاهده ی برخورد "شاه" و "شیخ" با او، می توان تا اندازه ای دریافت که فریدون آدمیت چگونه آدمی بوده است!
آدمیت، به مفهومی که امروز بصورت ناسزا بکار می رود، یک "لیبرال" بود. از همین رو در شناخت روند تفکرات اجتماعی و سیاسی از صدر مشروطه به بعد، و بررسی اندیشه های برخی از برجستگان پیشرو "مدرینته" در ایران، همه جای تاریخ اجتماعی معاصر ما را با سنگ- ارزش های لیبرالیسم موجود سنجیده، و در این راه تلاش تحسین برانگیزی کرده است. نتیجه ی پژوهش های فریدون آدمیت بر بسیاری نقاط تاریک دوران قاجار، روشنی انداخته است. در ستایش او و تلاش هایش اما نباید "ره افسانه" زد، آن چنان که خود او تا اندازه ای در مورد امیرکبیر و سپهسالار عمل کرده است. اگر ما در تاریخ معاصر، به نوعی تنبلی و شلختگی، در فکر و عمل، مبتلا بوده ایم، شایسته نیست تا صوفی منشانه چشم بر آسمان داشته باشیم و عقب افتادگی هامان را بر دوش قضا و قدر و سرنوشت بگذاریم، و با اسطوره سازی از شخصیت های تاریخی مان، گناه واپس ماندگی ها را بر دوش "دیگران" بیاندازیم و آنها را "دشمن" بداریم تا مگر به این وسیله از بار مسوولیت خویش در این واپس ماندگی، بکاهیم. امیرکبیر در زمانه ی خود بزرگمردی بوده دوستدار وطن، همان گونه که فریدون آدمیت بود، کاری که از تک تک ما نیز ساخته است، اگر با خود و زمانه مان صادق باشیم. اما همان گونه که امیر، به دلیل سرسپردگی به "نظام" قاجار، مرتکب خطاهایی شد، و از جمله برای خوش آیند شریعتمداران، فرمان قتل بهائیان را صادر کرد (یکی از علت های خوش آیند ملایان از امیرکبیر و...)، علاقه ی صرف فریدون آدمیت به ایران نیز، به ویژه در این اواخر سبب شد تا در نظرگاه هایش نسبت به اشخاص و وقایع، دچار لغزش شود، و در برخی موارد به تندروی بگراید، و علیرغم آن که بخش بزرگی از زندگی اش در جوامع دموکرات طی شد، و اندیشه هایش به تمدن معاصر جوامع اروپایی گرایش داشت، برخی از نویسندگان و پژوهشگران را به "غرب گرایی" متهم کند و نظرگاه هایشان را "مزخرفات غربی ها" بخواند. و در یکی دو جا افرادی را متهم کند که تحت سلطه ی "یهودی گری" و "بهائی گری" بوده اند؛ القایی که به ویژه پس از انقلاب، و برای جلب توجه "ملی گرایان" چشم بسته ی افراطی، معمول شده بود.
آدمیت در بررسی سیر اندیشه های برخی از نامداران تاریخ معاصر ایران نظیر میرزا فتحعلی آخوندزاده (یکی از بهترین پژوهش ها و تجزیه و تحلیل های تاریخی آدمیت) میرزا آقاخان کرمانی، طالبوف تبریزی، میرزا حسن خان سپهسالار و میرزا تقی خان امیرکبیر، عاشقانه تاخته؛ از نکات و نقاط منفی چشم پوشیده یا به اشاره ای مختصر گذشته اما در مقابل، رفتار و گفتارهای نیک آنان را بزرگ تر از حد، جلوه داده است. با این همه باید اذعان کرد که بخش بزرگی از آنچه ما امروز از روشنفکران صدر مشروطه می دانیم و می شناسیم، به ویژه در مورد زندگی و اندیشه های آخوندزاده، طالبوف، آقاخان کرمانی، سپهسالار، امیر کبیر و ... را مدیون فریدون آدمیت هستیم، که غرض نهایی اش تشویق و ترغیب ایرانیان به روند پیشرفت اجتماعی در ایران بود. خواندن آثار آدمیت به کمی سعه ی صدر نیاز دارد تا دریابیم که لغزش های گاه به گاه او، نه از روی تعصب، که ناشی از علاقه ی او به ایران و ایرانی، و نفرتش از دشمنان پیشرفت این سرزمین و این فرهنگ بوده است. در پس پشت این همه بررسی و پژوهش آکادمیک، نیتی خالی از تزویر و تعارف و مجامله نهفته است. آدمیت اسناد و منابع مهمی در مورد دوران قاجار و تاریخ معاصر ایران معرفی کرده که پیش از او شناخته نبودند، اما برخی از ناهمواری های پژوهش هایش ناشی از عدم دسترسی او به مدارک و اسنادی است که پس از انتشار آثار او، بدست آمده اند، و بالاخره این که نباید فراموش کرد جو حاکم بر فضای اجتماعی و سیاسی دوران زندگی فریدون آدمیت، در نظرگاه هایش بی تاثیر نبوده اند. آدمیت از ابتدای جوانی در مشاغل رسمی متعدد خدمت کرده؛ دبیر دوّم سفارت ایران در لندن / دبیر اوّل نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد (جوان ترین سفیر ایران در سازمان ملل)/ مدیر کل سیاسی وزارت خارجه / مشاور عالی وزارت امور خارجه / معاون وزارت امور خارجه / سفیر ایران در لاهه / سفیر ایران در مسکو / سفیر ایران در فیلیپین / و دو سالی در سفارت ایران در هند، و نزدیک به بیست سال یکی از داوران بین المللی در دیوان لاهه... این همه به دلیل شایستگی هایش نصیب او شده، و او را از ابتدای جوانی به رعایت برخی ظرافت های سیاسی واداشته است. با این همه آدمیت در نامه اش به وزیر خارجه ی وقت (شهریور 1347) از قبولِ نمایندگیِ ایران در کمیسیونِ "تعریفِ تجاوزِ" سازمان مللِ متحد، کتباً عذر می خواهد و می نویسد (نقل به مضمون): "ـ با "تعریف" تجاوز (که فریدون آدمیت و دکتر "آلفارو" به "دیوانِ بین المللیِ دادگستری" ارائه کردند) در انطباقِ عملیِ با ماجرایِ ویتننام و جنگ عرب و اسرائیل- دولتِ (های) آمریکا و اسراییل متجاوز شناخته می شوند. (اما کسی که) نماینده دولتِ شاهنشاهی (باشد) خود را مقید به (این) فرمولِ پیشنهادیِ نمی داند. هرآیینه اینجانب در آن کمیسیون شرکت می نمودم... آمریکا و اسراییل را متجاوز می شناختم و... امروز (هم) همان رویه را در مورد تعرض شوروی نسبت به چکسلواکی اتخاذ می نمودم. زیرا حکومتِ قانون تبعیض بردار نیست و آمریکا و روسیه و اسراییل هیچ کدام در تعدی دستِ کمی از دیگری ندارد. تغییرِ روش از طرفِ شخصِ واحد و معینی در دستگاه هایِ بین المللی پسندیده نیست. اینجانب ناسلامتی یکی از داورهایِ "دیوانِ دائمی داوری" هستم، و نباید از قاعده و فرمولی که خود عرضه کرده ام، روی برتابم. این جور کارها با آیینِ زندگیِ نگارنده سازگار نیست گرچه سنت متبوع و مذهب مختار باشد. وزارتخانه متبوع هم می بایستی خرسند باشد که از قبولِ مآموریت معذورم..."
آدمیت مخالفانی از طیف مذهبی و غیر مذهبی دارد. برخی از سکولارهای ایرانی او را متهم می کنند که به نقش روحانیون در مشروطه، اعتبار بیش از حد بخشیده، و برخی از مذهبیون او را به توجه بیشتر به روشنفکران غیر مذهبی، متهم می کنند. برخی از اقلیت ‌های مذهبی نظیر بهاییان، دیدگاه های او را نمی پسندند، و طیفی از چپ ها نسبت به مواضع تاریخی او نظر مثبتی ندارند. به ادعای "شهبازی"، وی "آرامش دوستدار" را به دلیل اینکه بهاء الله را در زمرهٔ پیامبران بزرگ الهی از جمله موسی، عیسی، زردشت و محمد بحساب آورده، "شارلاتان"ی می خواند که قصد تحمیق مردم را دارد! "نیارکی" در "نگاهی منتقدانه به زندگی، تاریخ نگاری و اندیشهٔ سیاسی آدمیت" معتقد است که: فریدون آدمیت در طول زندگی خود، همواره مورد حمایت دستگاه حاکمهٔ پهلوی بود. هنگامی که به عنوان سفیر ایران در هند در سال 1342 منصوب شد، شاه در استوارنامهٔ او چنین آورد: "... لازم می دانیم یکی از مأمورین شایسته و مورد اعتماد خود را به سمت سفیر کبیر و نمایندهٔ فوق العاده در آن کشور تعیین نماییم...". (پس شاه در مورد سفیر اعزامی به هند، باید چه می نوشت؟) نیارکی غالب نوشته های آدمیت را در زمینهٔ اندیشه های غیر دینی، از سری نوشته هایی می داند که در آنها کوشش شده تا اندیشهٔ دینی را در جامعه ناکارآمد جلوه دهد . وی معتقد است آدمیت از تمام رویدادها و اندیشه های معاصر تاریخ ایران، افکار پیشتازان فکری سکولار نهضت مشروطه را برگزیده و این نشان دهندهٔ نوعی همگرایی وی با بینش غیر دینی و خردگرایی صرف متفکران آن دوره می باشد". (رژیم شاه نیز همچون رژیم جمهوری اسلامی قابل دفاع نیست اما کافی ست شخصیت، اندیشه و رفتار نمایندگان دوران شاه در مجامع بین المللی، افرادی نظیر فریدون آدمیت را با نمایندگان امروزی ایران در جهان مقایسه کنیم).
باری، ویژگی کار آدمیت "بررسی" اندیشه های برخی صاحب نامان صدر مشروطیت است (و شاهکارش در این زمینه، بررسی اندیشه های آخوندزاده). سوال این است که در "بررسی اندیشه ها"ی گذشتگان، چگونه باید عمل کرد تا خوش ایند "قدرتمداران" باشد؟ رفتگان را واداریم در افکارشان، مطابق سلیقه ی امروزین ما "تجدید نظر" کنند؟ بنظر می رسد منتقدان چپ و راست، سکولار و مذهبی، همه در پرتو فرهنگ مذهبی مسلط بر جامعه، گرفتار نوعی توهم "عیاری" و "شوالیه گری" قرون وسطایی باشند که از هرکس انتظار دارند چون "معصوم" یا "مبارز منفرد"، شخصیتی افسانه ای و متوهم داشته باشند، سر به تیغ بسپارد اما (به اعتبار ارزش های آنان) تن به ننگ ندهند. کثرت تالیفات پژوهشی فریدون آدمیت، نمی تواند خالی از لغزش های کوچک باشد. سوای آن که دانش تاریخی و اجتماعی که فریدون آدمیت به جامعه بخشیده، دارای ارزشی بسی والاتر است. کافی ست آگاهی امروزمان نسبت به دوران قاجار، رشد اندیشه آزادی خواهی، بنیان های جنبش مشروطه و... را منهای آثار آدمیت تجسم کنیم. اگر تنها "ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، مجلس اول"؛ را در نظر بگیریم؛ می بینیم که مجلس شورای ملی (از امضاء فرمان مشروطیت (1324 قمری) تا 1342 قمری؛ یعنی 17 سالی که تا مجلس پنجم شورای ملی طی شده، تنها هفت سال برقرار بوده و تشکیل جلسه می داده است. از بمباران مجلس اول تا شروع مجلس دوم، 18 ماه تعطیل، مجلس دوم نیز پس از دو سال، با اولتیماتوم روس ها تعطیل و برای دو سال و یازده ماه، نه نماینده ای بود و نه جلسه ای تشکیل می شد. تشکیل مجلس سوم نیز مقارن با جنگ جهانی اول بوده و تنها یازده ماه برقرار بوده و با آمدن قوای روس ها عملن تعطیل شده است. مجلس چهارم پس از پایان جنگ و شکست قرارداد 1919 و کودتای سید ضیاء (1299 شمسی، 1339 قمری) افتتاح می شود و دو سال و اندی بیشتر ادامه ندارد، و مجلس پنجم هشت ماه پس از انتخابات، تشکیل می شود چرا که دولت قاجار منقرض شده و پهلوی بر تخت نشسته و...) تمامی مسایل حول و حوش انتخابات و تشکیل و انحلال مجالس پنجگانه ی اول مشروطیت، گاه بصورتی حیرت آور تکرار تاریخ این صد ساله است. (اگرچه کتاب فریدون آدمیت، در حول و حوش مجلس اول است و خانم "اتحادیه" به هر پنج مجلس و مسایل حول و حوش آن، بصورتی جامع تر پرداخته است)، با این همه هر دو کتاب، از پژوهش های تاریخی خواندنی مربوط به دوران قاجار اند.
باری، فریدون آدمیت در فروردین امسال (1387) در سن ۸۷ سالگی درگذشت. با همه ی بی مهری هایی که از چپ و راست نصیب "آدمیت" شده، کمتر کسی "فریدون آدمیت" را آنچنان که بوده، در دوران زندگی اش ستایش کرده است. نگاه من بیشتر به آن چند تنی ست که به ویژه پس از مرگ آدمیت، در تعریف و تمجید او (بنا به سنت) چنان غیرواقعی سخن پراکنی کردند که خواننده را بیش از سخن منتقدان، از فریدون آدمیت روگردان می کند.

(در اینجا
http://www.ali-ohadi.com/global/index...
بصورتی خلاصه به یکی از این "مرثیه ها" پرداخته ام).

*
بخشی از مطالب آقای شهبازی
http://www.shahbazi.org/blog/Archive/...

بخشی از نقد آقای تقی صوفی نیارکی
http://www.zamaneh.info/articles/272.doc

فریدون آدمیت
4 likes ·   •  1 comment  •  flag
Share on Twitter
Published on October 11, 2014 01:43
Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by مرجان (new)

مرجان محمدی خواندم. بلند بلند خواندم و سپاسگزارم از آگاهی دادن هایتان


back to top