Haniyeh > Recent Status Updates

چقدر ماجراجوییشون واقعی و قابل تصوره.
تمام جاهایی که میرن و کارهایی که میکنن با صدای فوق‌العاده آقای سلطان زاده توی ذهنم نقش میبنده.

دوست‌داشتنیه، دغدغه‌هایی که یونگ‌جو به عنوان یک کتابفروش داره رو درک می‌کنم و فکر می‌کنم اگر کتابفروش بودم به این چیزا فکر می‌کردم و درگیرشون می‌شدم.
از طرفی وضعیت مین‌جون رو هم داشتم و اون رو هم درک می‌کنم. اینکه نمی‌دونی می‌خوای با زندگیت چیکار کنی و می‌ترسی کاری کنی که بقیه رو از خودت ناامید کنی‌
یه داستان آرومه و خاص نیست، اما به دلم نشسته.

__ تنها یه حرکت مهربانانه کوچیک می‌تونه به چشم دیگران معنای "من پشت تو هستم" بده. ما همگی موجوداتی ناکافی، ضعیف و عادی هستیم، اما چون می‌تونیم مهربون باشیم، حتی برای لحظه‌ای گذرا، می‌تونیم خارق‌العاده باشیم. __

"به گفته قدیمی‌ها، وقتی وارد دانشگاه خوبی بشوید زندگی برایتان خوشایند می‌شود و هیچ مانعی وجود ندارد که یک دانشگاه خوب نتواند از آن عبور کند.
اما مین‌جون و دوستانش به این نتیجه رسیدند که دانشگاه برجسته هم تضمینی برای آینده‌‌ باثبات نیست. در دوران دانشگاه و حتی حالا، سگ دو زدن بدون یک لحظه توقف ادامه داشت."

خوندنش برام لذت‌بخشه، حرفاشون از دل میاد و درک می‌کنم. همدردیم.

""تجربه کردن درد دیگران از طریق کلمات، تمرکز بر روی خوشبختی و موفقیت فردی رو خیلی سخت‌تر می‌کنه. خوندن باعث می‌شه از تعریف موفقیت توی کتاب‌ها بیشتر فاصله بگیریم. چون کتاب‌ها باعث نمی‌شن ما از دیگران جلو بزنیم یا فراتر بریم؛ اونا ما رو راهنمایی می‌کنن تا کنار دیگران بایستیم.""

""مگر زندگی همین نیست؟ با پاسخی که دارید پیش بروید، در طول مسیر سکندری بخورید و خودتان را جمع‌و‌جور کنید - تا یک روز متوجه شوید پاسخی که برای مدت طولانی به آن پایبند بوده‌اید، پاسخ درست نیست. زمانی که چنين اتفاقی بیفتد، وقت آن رسیده که به دنبال پاسخ بعدی بگردید. انسان‌های عادی، مثل خود او، اینطور زندگی می‌کنند. در طول زندگی‌مان، پاسخ صحیح پیوسته تغییر می‌کند.""

"مردم در جایی سرمایه‌گذاری و کار و مصرف می‌کنند که موانع قانونی کسب‌وکار کمتر باشد، و مهم‌تر از آن، از حقوق مالکیت به خوبی پاسداری شود."

داستان‌های سفر در زمان رو دوست دارم ولی درباره داستان این مجموعه هنوز نظری ندارم. فعلا اتفاقی نیفتاده ولی کنجکاوم ببینم قراره چطور شروع بشه و جلو بره، دارم می‌خونم.

اسم‌ها زیادن، جزئیات تاریخی زیادترن و احساس می‌کنم یه کتاب با حقایق تاریخی جلومه تا یه رمان جنایی. درگیر داستان نمی‌شم، به‌جاش درگیر فهمیدن هستم که ممکن هم نیست.
نمی‌دونم برای بقیه خوندنش چطور بوده ولی به‌نظرم قبلش باید تا حدی مطالعات تاریخی داشت. گرچه احتمالا همچنان مشکل اسم‌های فراوان کتاب رو حل نمی‌کنه.

صادقانه وقتی صوتی گوش می‌دم یکم ترس به دلم می‌افته ولی اینجوری بیشتر تاثیرگذاره.
چه ایتالیای قمر در عقربی بوده اون زمان!

داستان ساده‌ای داره، توقع دیگه‌ای داشتم.
حالا ببینم تا آخر چجوری می‌شه ولی فکر کنم بیشتر باید به شنیدن صدای آقای نبویان دلخوش باشم تا خود داستان.

از زیبایی‌های کتاب‌های تالکین، مفهوم دوستی شخصیت‌ها و شجاعتیه که برای دوستانشون به دست می‌‌آرن که بعد سبب می‌شه فداکاری از خودشون نشون بدن.

ما درگیر فرهنگی هستیم که به ما یاد می‌ده باید همیشه شاد باشیم. بنابراین وقتی دردی سراغمون می‌آد سعی می‌کنیم با انکار کردنش، خودمون رو به اون شادی ظاهری برسونیم درحالی‌که در درون هنوز آسیب‌دیده‌ایم. این به مرور منجر به مشکلاتی از قبیل اضطراب، افسردگی و اعتیاد می‌شه.این کتاب سعی داره بگه سوگ و دردهای زندگی رو بپذیریم، نه اینکه اونا رو یه مشکل فرض کنیم که هرچه زودتر باید حل بشن.

چقدر درسته حرفاش. ما دنبال حذف سوگ هستیم نه پذیرشش.
امیدوارم راه‌حل هم داشته باشه.

"بعضی چیزها را نمی‌توان درمان کرد؛ فقط می‌توان آن‌ها را به دوش کشید."

فرودو خیلی مسئولیت‌پذیره. قائدتا شخصیت اصلی باید اینجوری باشه، وگرنه چطور می‌تونه از زندگی آرومش جدا بشه و پا به مسیری بذاره که پر از خطره و شاید هیچ برگشتی نداشته باشه؟
فرودو رو دوست دارم.

شنیدن این داستان آرامش دل من توی روزهای شلوغه :)

کلمه‌های سختی داره، ولی دارم مطالب جدیدی یاد میگیرم و حس خوبی داره :)

قراره فصل اول انیمیشن سریالی جدید آنی شرلی جولای ۲۰۲۵ بیاد :)