Haniyeh > Recent Status Updates

چقدر خانم پاک ذات قشنگ حس کتاب رو منتقل میکنن 🤍

چقدر قشنگه، احساساتم رو به کار می‌گیره :)

جالب بود، خوشم اومد. گرگسون و لسترید بامزه هستن و تایید کردن حرفاشون توسط شرلوک هولمز و جواب‌هاش بهشون هم موقعیت رو بامزه‌تر می‌کنه.

یکم یاد آگاتا کریستی و کتاب‌هاش می‌افتم.
تا آخر بخونم بهتر تشخیص می‌دم.

متوجه شدم یه سریال دیگه هم از آنی شرلی ساخته شده، سه فصل توی سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹ اومده اما بعد کنسلش کردن. ازش تعریف دیدم و خیلی حیف شد که نصفه مونده.
دلم می‌خواست آخرین اقتباسش رو ببینم :`(

امروز کلی کار انجام دادم و شنیدن داستان آنی، سختی کار رو کم کرد.

احساس می‌کنم قراره برام از اون داستان‌های موندگار بشه.
قضیه تفنگی که قاتل چند نفر شده بود و فرمانده یو اسم‌هاشون رو مرور می‌کرد، یکم منو یاد سریال خاطرات خون‌آشام انداخت. اونجا استفن سالواتور یه دیوار مخفی رو به اسم قربانی‌هایی که در زمان جنونش به قتل رسونده بود، اختصاص داده بود تا یادش نره چه افراد بی‌گناهی از دست رفتن و مرورشون می‌کرد تا فراموششون نکنه.

غم‌انگیز بود، نمی‌خوام اسپویل کنم پس درموردش نمی‌گم. تا اینجا ذرت سرخ به دلم نشسته، چه شادیش چه غمش.

آشنایی دکتر واتسون و کاراگاه شرلوک هولمز 😌

یه جاهایی خیلی شیرین، یه جاهایی خیلی ترسناک.
احساس می‌کنم بین ژانرها جابه‌جا میشم. تاثیرگذاری عجیبی داره.

دلم ماجراجویی می‌خواد، وقتی به صدای جناب سلطان‌زاده گوش می‌دم، احساس می‌کنم من عضو پانزدهم هستم. خیلی قشنگ می‌خونن، تا حدی هم یاد هری پاتر می‌افتم، چون اون رو هم با صدای ایشون گوش دادم و لذتش چند برابر شد.

"زندگی خیلی شلوغ شده بود. انگار تمام وجودم به لیستی طولانی از کارهای انجام نشده تبدیل شده بود. رویاهایم از یاد رفته بود، همینطور هدف‌ها و آرزوهایم، آرزوهایی که اگر می‌شد، چه می‌شد." امی هاینس

بعد از یک روز خستگی، این داستان واقعا می‌چسبه.

کار عمو آرهات برای من دو معنی داره:

اسپویل!

یکی اینکه داشت تلافی انتقامی که نمی‌تونه از خائنین بگیره رو سر حیواناتی که اون رو نادیده گرفتن درمی‌آورد. یکی هم اینکه خشمش از آدم‌هایی که چنین بلایی سر زندگیشون آوردن رو اینجوری خالی کرد.