حیدر خسروی

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about حیدر.

https://t.me/Scarecrow7

Loading...
حسین منزوی
“خانه های دم کرده ، کوچه های بغض آلود

طرح شهرِ خاکستر ، در زمینه ای از دود

چرک آب و سرد آتش ، خفته باد و نازا خاک

آفتاب بی چهره ، آسمان غبار اندود

در کجای این دلتنگ می دهید پروازم ؟

پرسه های عصرانه ! ای مدارتان مسدود !

یاد روزگارانی کاسمان و آفاقش

همت پَر مارا عرصه ی حقیری بود

در سکون این مرداب بو گرفته گندیدیم

مثل ماهی تنبل ، تا جدا شدیم از رود

فصل ضجه و زنجیر باز هم رقم خورده ست

خیره چشم ما تا دور باز در پی موعود

در کجای این دفتر تا نشانشان ثبت است

بردگان جان داده پای باروی نمرود؟

پای هر ستونش را دشنه ای موشح کرد

پاره و پریشان باد این کتاب خون آلود !”
حسین منزوی
tags: شعر

محمد مختاری
“وقتی زمان تراکم اندوهی است
و لحظه لحظه گلویت را می فشارد
وقتی که چشمهایت در گودنای حفره رخسارت تاب می خورد.
آه
این آدمی چگونه جهان را به دوزخی تبدیل می کند
از یاد می برم تمام شعرهای عالم را
و از گلویم آوایی چون دود برمی آید.
با وسعت کویر نگاهم رها شده ست
و مثل ماسه تنت را می بینم
که آرام و ذره ذره می کاهد و به باد می رود.
از سایه ات که در نفس نور می جنبد
آوای استخوان هایت در چارسوی عالم می پیچد
و سرنوشت ات
از سرزمین خسته ات آن سوتر
بر نیمی از تمام زمین خانه می کند.
این سرنوشت کیست
وز سینه کدام جهنم وزیده است؟
از هر طرف که میروی
آشفته بازمی آیی
و خویشتن را در می یابی.
مائیم و این زمانه
و دیگر کجای عالم را باید شکافت؟
داننده ای نبود و گشاینده ای نبود
جز دست هایت از همه آفتاب
بر رازهای دایمی ات
تابنده ای نبود.
تاریک مانده است زمانت
و اندیشه ات به دایره بام و شام
درمانده است و راه به جایی نمی برد.”
محمد مختاری, قصیده‌های هاویه

Sohrab Sepehri
“دلم گرفته،
دلم عجیب گرفته است.
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه نارنج می‌شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی‌رهاند.
و فکر می‌کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.”
سهراب سپهری, مسافر - هشت کتاب
tags: grief

رضا براهنی
“شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد
دویدم از پیِ دیوانه‌ای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می‌ریخت
که آفتاب بیاید
نیامد
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
شبانه روز دریدم، دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی! زمانه صاحبِ سگ؛ من سگش
چو راندم از درِ خانه ز پشت بامِ وفاداری درون خانه پریدم که آفتاب بیاید
نیامد
کشیده‌ها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را چُنان گدازه‌ی پولاد سوی خلق گرفتم که آفتاب بیاید
نیامد
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌های جهان را
ولی گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست نه در حضور غریبه نه کنجِ خلوتِ خود گریستن نتوانستم
که آفتاب بیاید
نیامد”
رضا براهنی, خطاب به پروانه‌ها و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم

Bohumil Hrabal
“I asked him to forgive me, without knowing what for, but that was my lot, asking forgiveness, I even asked forgiveness of myself for being what I was, what it was my nature to be. Depressed,”
Bohumil Hrabal, Too Loud a Solitude

5085 داستان كوتاه — 3326 members — last activity Aug 13, 2025 09:15AM
گروهي براي علاقمندان به داستان كوتاه اينجا گرد هم اومديم تا داستان بخونيم ، داستان بنويسيم ، با هم حرف بزنيم و حداقل چند دقيقه دلمشغولي هاي بي انتها ...more
141788 تازه‌های کتاب — 804 members — last activity May 04, 2022 11:47PM
معرفی کتاب‌هایی که به تازگی منتشر شده اند‫.
220 Goodreads Librarians Group — 305188 members — last activity 1 minute ago
Goodreads Librarians are volunteers who help ensure the accuracy of information about books and authors in the Goodreads' catalog. The Goodreads Libra ...more
year in books
Navid T...
951 books | 474 friends

Milad
1,030 books | 178 friends

Sarah K...
444 books | 297 friends

فرشاد
167 books | 2,918 friends

سپید
822 books | 52 friends

Seyed H...
755 books | 1,901 friends

Mahshad
645 books | 21 friends

Nahid
491 books | 124 friends

More friends…



Polls voted on by حیدر

Lists liked by حیدر