نشر اسم
https://www.goodreads.com/esmpub
“کاش کمی دیگر می توانستی بمانی ای لحظه زیبا. کم کم باید خود را برای رفتن آماده کنم. دیگر چیزی به پایان خارج از مرکزم نمانده است. روز اولی که به این شهر آمدم هیچ فکر نمی کردم وقتی بخواهم از این جا بروم این قدر غمگین می شوم. فکر از او جدا شدن غمگینم می کند. چند بار دیگر هم این برایم اتفاق افتاده است. هر وقت با کسی اُنسی پیدا کرده ام، جدا شدن از او را به سختی از سر گذرانده ام. باید کم کم یاد بگیرم بعد از این با کسی أنس نگیرم. انگار واقعاً بودا راست گفته:
بند سختی است وقتی به کسی یا حتی چیزی دل می بندی...
ص155 رمان تالار فرهاد
ــــــــــــــــــ
”
― تالار فرهاد
بند سختی است وقتی به کسی یا حتی چیزی دل می بندی...
ص155 رمان تالار فرهاد
ــــــــــــــــــ
”
― تالار فرهاد
“من هم ميتوانستم
مثل تمام زنان
آينهبازي کنم
ميتوانستم قهوهام را در گرماي تختخوابم
جرعهجرعه بنوشم
و وراجيهايم را از پشت تلفن پي بگيرم
بي آنکه از روزها و ساعتها
خبري داشته باشم
مي توانستم آرايش کنم
سرمه بکشم
دلربايي کنم
و زير آفتاب برنزه شوم
و روي امواج مثل پري دريايي برقصم
ميتوانستم خود را به شکل فيروزه و ياقوت درآورم
و مثل ملکهها بخرامم
ميتوانستم
کاري نکنم
چيزي نخوانم و ننويسم
و تنها با نورها و لباسها و سفرها سرگرم باشم
ميتوانستم
شورش نکنم
خشمگين نشوم
با فاجعه ها مخالفت نکنم
و در برابر رنجها فرياد نزنم
ميتوانستن اشک را ببلعم
سرکوب شدن را ببلعم
و مثل همهي زندانيها با زندان کنار بيايم
من ميتوانستم
سوالات تاريخ را نشنيده بگيرم
و از عذاب وجدان فرار کنم
من ميتوانستم
آه همهي غمگينان را
فرياد همهي سرکوبشدگان را
و انقلاب هزاران مرده را نديده بگيرم
اما من به همهي اين قوانين زنانه خيانت کردم
و راه کلمات را برگزيدم”
―
مثل تمام زنان
آينهبازي کنم
ميتوانستم قهوهام را در گرماي تختخوابم
جرعهجرعه بنوشم
و وراجيهايم را از پشت تلفن پي بگيرم
بي آنکه از روزها و ساعتها
خبري داشته باشم
مي توانستم آرايش کنم
سرمه بکشم
دلربايي کنم
و زير آفتاب برنزه شوم
و روي امواج مثل پري دريايي برقصم
ميتوانستم خود را به شکل فيروزه و ياقوت درآورم
و مثل ملکهها بخرامم
ميتوانستم
کاري نکنم
چيزي نخوانم و ننويسم
و تنها با نورها و لباسها و سفرها سرگرم باشم
ميتوانستم
شورش نکنم
خشمگين نشوم
با فاجعه ها مخالفت نکنم
و در برابر رنجها فرياد نزنم
ميتوانستن اشک را ببلعم
سرکوب شدن را ببلعم
و مثل همهي زندانيها با زندان کنار بيايم
من ميتوانستم
سوالات تاريخ را نشنيده بگيرم
و از عذاب وجدان فرار کنم
من ميتوانستم
آه همهي غمگينان را
فرياد همهي سرکوبشدگان را
و انقلاب هزاران مرده را نديده بگيرم
اما من به همهي اين قوانين زنانه خيانت کردم
و راه کلمات را برگزيدم”
―
“هرچی در زندگی جلو میرویم، یواش یواش خودمون رو کشف میکنیم، اما هرچه بیشتر کشف میکنیم، بیشتر خودمون رو گم میکنیم.”
― Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage
― Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage
“هیچ قلبی بهواسطه هماهنگی به قلب دیگر متصل نمیشود، در عوض آنها عمیقاً بهواسطه زخمهایشان به هم پیوند خواهند خود. درد به در پیوند میخورد، آسیب به آسیب. تا صدای ضجه بلند نشود، سکوت معنا ندارد و تا خونی ریخته نشود، بخشش معنی پیدا نمیکند.”
― Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage
― Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage
“دست ها نشان می دهند آدمی در زندگی راحت بوده یا سختی کشیده. حتی خبر از عاشقی آدم ها هم می دهند”
― کولی با شکلات تلخ
― کولی با شکلات تلخ
نشر اسم’s 2025 Year in Books
Take a look at نشر اسم’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Favorite Genres
Polls voted on by نشر اسم
Lists liked by نشر اسم
















































