Farzaneh > Farzaneh's Quotes

Showing 1-30 of 47
« previous 1
sort by

  • #2
    Friedrich Nietzsche
    “I'm not upset that you lied to me, I'm upset that from now on I can't believe you.”
    Friedrich Nietzsche

  • #3
    William W. Purkey
    “You've gotta dance like there's nobody watching,
    Love like you'll never be hurt,
    Sing like there's nobody listening,
    And live like it's heaven on earth.”
    William W. Purkey

  • #4
    حسین پناهی
    “هنوز از اتاق همینگوی بوی باروت میاد
    هنوز هم ادکلن مرلین مونرو نیمه تمام مانده
    و پیرزنان به وقت گذشتن از کف آخرین اتاق مایاکوفسکی دامن خود را جمع می کنند
    یکی می آید به زور
    یکی می رود به انتخاب”
    حسین پناهی

  • #5
    Ernest Hemingway
    “There is no friend as loyal as a book.”
    Ernest Hemingway

  • #6
    عرفان نظرآهاری
    “به شانه ام زدي

    كه تنهايي ام را تكانده باشي


    به چه دل خوش كرده اي ؟

    تكاندن برف

    از شانه هاي آدم برفي ؟

    عرفان نظرآهاری

  • #7
    Sohrab Sepehri
    “چرا گرفته دلت
    مثل آنکه تنهایی
    چقدر هم تنها
    خیال می کنم
    دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
    دچار یعنی عاشق”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri, مسافر - هشت کتاب

  • #8
    Anna Gavalda
    “چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟”
    Anna Gavalda, Someone I Loved

  • #9
    عباس معروفی
    “در آغوش من خفته‌ای

    می‌بینم که خفته‌ای
    خدا می‌آید و می‌گوید:
    داری چکار می‌کنی؟
    بهش می‌خندم و می‌گویم:
    دیدی باز نفهمیدی که ما دو نفریم؟

    به نگاهت راضی‌ام
    به صدات
    به بودنت
    آنقدر راضی‌ام
    که تکه‌های خوشبختی‌ام را
    پیدا می‌کنم؛
    یک سنجاق سر
    یک دگمه
    یک آینه
    یک پنجره
    و یک مرد
    که در آغوش تو
    خواب تو را می‌بیند...”
    عباس معروفی

  • #10
    Saadi
    “همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
    تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
    دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
    چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
    تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
    نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
    که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
    دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
    به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
    نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
    تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
    برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
    تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
    دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
    که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
    چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
    چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
    گله از فراق یاران و جفای روزگاران
    نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی”
    Saadi, غزلیات سعدی

  • #11
    “آدم‌ها می‌آیند
    زندگی می‌کنند
    می‌میرند
    و می‌روند
    اما
    فاجعه‌ی زندگی تو
    آن هنگام آغاز می‌شود
    که آدمی می‌ميرد
    اما
    نمی‌رود
    می‌ماند
    و نبودنش در بودن تو
    چنان ته ‌نشین می‌شود
    که تو می‌میری در حالی که زنده­‌ای
    و او زنده می‌شود در حالی که مرده است

    از مزار که بازگشتی
    قبرستان را به خانه نیاور”
    آزاده طاهايي / Azadeh Tahaei

  • #12
    رؤیا زرّین
    “رفته بودم دراگ‌استور پاستور
    والیوم‌های زیادی خریده بودم
    برای تسکین بی‌اعتمادی آدمی
    بروفن‌های زیادی خریده بودم

    پولم تمام
    امیدم تمام
    دنبال آرزوی از دست‌رفته‌ای

    من عاشق یک دوستت ‌دارم ساده‌ام
    توی سینما عصر جدید
    و بنگ بنگ ترانه‌ی کیل بیل
    توی سینما سپیده

    راستی
    والیوم‌های زیادی خریده بودم که
    میان‌بر از کجا، به کجا بروم؟

    حالا در ابتدای این دَوَران تازه
    دارم از تو پرت می‌شوم که

    ایستاده‌ام این‌جا
    هی فکر می‌کنم ـ کاش آدمی وطنش را همچون بنفشه‌ها
    می‌شد با خود ببرد، هر کجا که خواست ـ
    هی فکر می‌کنم
    هی بنفشه می‌کارم
    هی راه می‌روم”
    رویا زرین, می‌خواهم بچه‌هایم را قورت بدهم

  • #13
    Anna Gavalda
    “باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد.آن قدر که اشک ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.به چیز دیگری فکر کرد.باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.
    "من او را دوست داشتم”
    Anna Gavalda آنا گاوالدا

  • #14
    Anna Gavalda
    “...But friends, those I wanted to please? There are so few, so few... and you're one of them. You... because you have such a gift for life. You grab hold of it with both hands. You move, you dance, you know how to make the rain and the sunshine in a home. You have this incredible gift for making people around you happy. You're so at ease, so at ease on this little planet...”
    Anna Gavalda

  • #15
    سیاوش کسرایی
    “اری اری
    زندگی زیباست
    زندگی اتشگهی
    دیرنده پابرجاست
    گر بیفروزیش
    رقص شعله اش
    در هر کران
    پیداست
    ورنه خاموشست و
    خاموشی گناه ماست”
    سیاووش کسرایی / Siavosh Kasraii

  • #16
    سیاوش کسرایی
    “آری آری زندگی زیباست. زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست. گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست. ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست.”
    سیاوش کسرایی

  • #17
    سیاوش کسرایی
    “باور نمی کند، دل من مرگ خویش را
    نه، نه من این یقین را باور نمی کنم
    تا همدم من است، نفسهای زندگی
    من با خیال مرگ دمی سر نمی کنم
    آخر چگونه گل، خس و خاشک می شود ؟
    آخر چگونه، این همه رویای نو نهال
    نگشوده گل هنوز
    ننشسته در بهار
    می پژمرد به جان من و، خاک می شود ؟
    در من چه وعده هاست
    در من چه هجرهاست
    در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
    اینها چه می شود ؟
    آخر چگونه این همه عشاق بی شمار
    آواره از دیار
    یک روز بی صدا
    در کوره راه ها همه خاموش می شوند ؟
    باور کنم که دخترکان سفید بخت
    بی وصل و نامراد
    بالای بامها و کنار دریاچه ها
    چشم انتظار یار، سیه پوش می شوند ؟
    باور نمی کنم که عشق نهان می شود به گور
    بی آنکه سر کشد گل عصیانی اش ز خاک
    باور کنم که دل
    روزی نمی تپد
    نفرین برین دروغ، دروغ هراسناک
    پل می کشد به ساحل آینده شعر من
    تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
    پیغام من به بوسه لبها و دستها
    پرواز می کند
    باشد که عاشقان به چنین پیک آشتی
    یک ره نظر کنند
    در کاوش پیاپی لبها و دستهاست
    کاین نقش آدمی
    بر لوحه زمان
    جاوید می شود
    این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
    یک روز بی گمان
    سر می زند جایی و خورشید می شود
    تا دوست داری ام
    تا دوست دارمت
    تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
    تا هست در زمانه یکی، جان دوستدار
    کی مرگ می تواند
    نام مرا بروبد از یاد روزگار ؟
    بسیار گل که از کف من برده است باد
    اما من غمین
    گلهای یاد کس را پرپر نمی کنم
    من مرگ هیچ عزیزی را
    باور نمی کنم
    می ریزد عاقبت
    یک روز برگ من
    یک روز چشم من هم در خواب می شود
    زین خواب چشم هیچ کسی را گریز نیست
    اما درون باغ
    همواره عطر باور من، در هوا پر است”
    سیاوش کسرایی / Siavash Kasraee

  • #18
    سیاوش کسرایی
    “لانه ام در باغ صیاد است
    ...
    سینه ام در هر دمی آماجگاه تیر بیداد است.
    پندگویان می دهندم پند:
    ماندنت بیهوده اینجا، ماندنت تا چند
    بال بگشا، دل بکن از این خطرخانه
    آشیان بردار از شاخی که هر دم در کف باد است.
    من ولی در باغ می مانم که باغم پر گل ِ یاد است
    وز فراز ِ چشم اندازم فراوان پرده ها پیدا:
    برگ افشان ِ درختان ِ تبر خورده
    مرگ شبنم ها
    سرکشی ِ خارها و جست و جوی ریشه ها در خاک
    عطر ِ پنهان ِ بهاری زندگی آرا.
    ...
    آری آری من به باغ ِ خفته، می مانم
    باغ، باغ ماست
    پنج روزی بیش و کم، گر پایمال ِ پای صیاد است.”
    سیاوش کسرایی, با دماوند خاموش

  • #19
    Pablo Neruda
    “I love you without knowing how, or when, or from where. I love you simply, without problems or pride: I love you in this way because I do not know any other way of loving but this, in which there is no I or you, so intimate that your hand upon my chest is my hand, so intimate that when I fall asleep your eyes close.”
    Pablo Neruda, 100 Love Sonnets

  • #20
    William Faulkner
    “You cannot swim for new horizons until you have courage to lose sight of the shore.”
    William Faulkner

  • #21
    Martin Luther King Jr.
    “But I know, somehow, that only when it is dark enough can you see the stars.”
    Martin Luther King, Jr.

  • #22
    José N. Harris
    “Tears shed for another person are not a sign of weakness. They are a sign of a pure heart.”
    José N. Harris, MI VIDA: A Story of Faith, Hope and Love

  • #23
    Amy Tan
    “We dream to give ourselves hope. To stop dreaming - well, that’s like saying you can never change your fate.”
    Amy Tan, The Hundred Secret Senses

  • #24
    Albert Einstein
    “Two things are infinite: the universe and human stupidity; and I'm not sure about the universe.”
    Albert Einstein

  • #25
    J.K. Rowling
    “If you want to know what a man's like, take a good look at how he treats his inferiors, not his equals.”
    J.K. Rowling, Harry Potter and the Goblet of Fire

  • #26
    Mark Twain
    “If you tell the truth, you don't have to remember anything.”
    Mark Twain

  • #27
    Elbert Hubbard
    “A friend is someone who knows all about you and still loves you.”
    Elbert Hubbard

  • #28
    Maya Angelou
    “I've learned that people will forget what you said, people will forget what you did, but people will never forget how you made them feel.”
    Maya Angelou

  • #29
    Oscar Wilde
    “Always forgive your enemies; nothing annoys them so much.”
    Oscar Wilde

  • #30
    “The things you do for yourself are gone when you are gone, but the things you do for others remain as your legacy.”
    Kalu Ndukwe Kalu

  • #31
    گروس عبدالملکیان
    “گفتی دوستت دارم
    و من به خیابان رفتم !
    فضای اتاق برای پرواز کافی نبود”
    گروس عبدالملکیان



Rss
« previous 1