KhanomZahra Amjadi > KhanomZahra's Quotes

Showing 1-30 of 66
« previous 1 3
sort by

  • #1
    قیصر امین‌پور
    “اگر می توانستم
    اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
    اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود
    اگر ذهن آیینه خالی نبود
    اگر عادت عابران بی خیالی نبود
    اگر گوش سنگین این کوچه ها
    فقط یک نفس می توانست
    طنین عبوری نسیمانه را به خاط سپارد
    اگر آسمان می توانست ، یکریز
    شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
    اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
    از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد
    اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد
    اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را برای کسی باز می کرد
    و می شد به رسم امانت
    گلی را به دست زمین بسپریم
    و از آسمان پس بگیریم
    اگر خاک کافر نبود
    و روی حقیقت نمی ریخت
    اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
    اگر کوها کر نبودند
    اگر آبها تر نبودند
    اگر باد می ایستاد
    اگر حرفهای دلم بی اگر بود
    اگر فرصت چشم من بیشتر بود
    اگر می توانستم از خاک یک دسته لبخند پرپر بچینم
    تو را می توانستم ای دور از دور یک بار دیگر ببینم”
    قیصر امین‌پور

  • #2
    Frank Zappa
    “So many books, so little time.”
    Frank Zappa

  • #3
    Marcus Tullius Cicero
    “A room without books is like a body without a soul.”
    Marcus Tullius Cicero

  • #4
    احمد شاملو
    “کوه از نخستین سنگ آغاز می شود و انسان از نخستین درد”
    احمد شاملو

  • #4
    گروس عبدالملکیان
    “صدای قلب نیست
    صدای پای توست
    که شب ها در سینه ام می دوی
    کافیست کمی خسته شوی
    کافیست کمی بایستی”
    گروس عبدالملكیان, سطرها در تاریکی جا عوض می‌کنند

  • #5
    Forugh Farrokhzad
    “من از شب حرف می زنم
    من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم
    اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم”
    فروغ فرخزاد

  • #6
    Forugh Farrokhzad
    “در کوچه باد می اید
    این ابتدای ویرانیست
    آن روز هم که دست های تو ویران شدند باد می آمد ”
    فروغ فرخزاد / Forough Farrokhzad, گزینه اشعار فروغ فرخزاد

  • #7
    گروس عبدالملکیان
    “دختران شهر
    به روستا فکر می کنند
    دختران روستا
    در آرزوی شهر می میرند
    مردان کوچک
    به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
    مردان بزرگ
    در آرزوی آرامش مردان کوچک
    می میرند
    کدام پل
    در کجای جهان
    شکسته است
    که هیچکس به خانه اش نمی رسد”
    گروس عبدالملکیان

  • #8
    “دو روز مهم در زندگی شما وجود دارد؛ روزی که متولد شده‌اید و روزی که می‌فهمید چرا متولد شده‌اید.”
    مارک تواین

  • #9
    فریدون تنکابنی
    “وقتی که حرف می‌زنیم بیشتر می‌خواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را. کسی که قانع شده‌باشد، کسی که به اندیشه‌های خود ایمان داشته باشد، « اصلا حرف نمی‌زند.»

    #فریدون_تنکابنی
    از كتاب : یادداشت های شهر شلوغ”
    فریدون تنکابنی, یادداشتهای شهر شلوغ

  • #10
    Anne Tyler
    “I read so I can live more than one life in more than one place.”
    Anne Tyler

  • #11
    “هر کس روزنه ای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.”
    مصطفی مستور, روی ماه خداوند را ببوس

  • #12
    “نمی‌دانم این "چیزی شدن" را چه کسی توی دهان ما انداخت؟ از کی فکر کردیم باید کسی شویم یا کاری کنیم. این همه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی می‌کنند. بیدار می‌شوند و می‌خورند و می‌دوند و می‌خوابند، همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟”
    نسیم مرعشی

  • #13
    Forugh Farrokhzad
    “من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست”
    فروغ فرخزاد

  • #14
    مصطفی ملکیان
    “فرزانه وار زیستن یعنی چنان زندگی کنیم که فایده زندگی کردن به حداکثر ممکن برسد و هزینه آن به حداقل”
    مصطفی ملکیان

  • #15
    Sarah Singleton
    “خانه ی توی کشور قدیمی یادت می آید؟ تو مرا تا هزار سال دوست داری؟" "تا ده هزار سال. تا ابد. زندگی بدون تو برای من هیچ ارزشی ندارد.چطور میتوانم ادامه دهم؟”
    sarah singleton, Century
    tags: love

  • #16
    George R.R. Martin
    “A reader lives a thousand lives before he dies, said Jojen. The man who never reads lives only one.”
    George R.R. Martin, A Dance with Dragons

  • #17
    “پنج سالم بود
    خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد
    به او فحش دادم و با خود فکر کردم:او بی رحم ترین خواهر دنیاست! در تاریکی گریه کردم...بیهوش شدم...به هوش که آمدم
    سربازان خواهرم را کشته بودند!”
    احسان افشاری

  • #18
    Albert Camus
    “Don’t walk in front of me… I may not follow
    Don’t walk behind me… I may not lead
    Walk beside me… just be my friend”
    Albert Camus

  • #19
    Khaled Hosseini
    “But better to get hurt by the truth than comforted with a lie.”
    Khaled Hosseini

  • #20
    Albert Camus
    “You will never be happy if you continue to search for what happiness consists of. You will never live if you are looking for the meaning of life.”
    Albert Camus

  • #21
    Albert Camus
    “O light! This is the cry of all the characters of ancient drama brought face to face with their fate. This last resort was ours, too, and I knew it now. In the middle of winter I at last discovered that there was in me an invincible summer.”
    Albert Camus, L’été

  • #22
    Haruki Murakami
    “What happens when people open their hearts?"
    "They get better.”
    Haruki Murakami, Norwegian Wood

  • #23
    “هر چه در خاطرم آید تو از آن خوب‌تری”
    خواجوی کرمانی

  • #24
    Umberto Eco
    “We live for books.”
    Umberto Eco

  • #25
    احمد شاملو
    “کیستی که من
    این گونه به جد
    در دیار رویاهای خویش
    با تو درنگ می کنم؟”
    احمد شاملو

  • #26
    Franz Kafka
    “A book must be the axe for the frozen sea within us.”
    Franz Kafka

  • #27
    Franz Kafka
    “I think we ought to read only the kind of books that wound or stab us. If the book we're reading doesn't wake us up with a blow to the head, what are we reading for? So that it will make us happy, as you write? Good Lord, we would be happy precisely if we had no books, and the kind of books that make us happy are the kind we could write ourselves if we had to. But we need books that affect us like a disaster, that grieve us deeply, like the death of someone we loved more than ourselves, like being banished into forests far from everyone, like a suicide. A book must be the axe for the frozen sea within us. That is my belief.”
    Franz Kafka

  • #28
    “گر انسان‌ها تا ابد زندگی می‌کردند، اگر پیر‌ نمی‌شدند، اگر بدون مردن، همیشه سالم در این جهان زندگی می‌کردند، خیال می‌کنی هرگز به خود زحمت فکرکردن به چیزهایی را می‌دادند که الان ذهن شان را مشغول کرده؟

    اگر قرار بود برای همیشه زنده بمانیم، چه کسی به معنای زنده بودن فکر می‌کرد؟ چه اهمیتی داشت؟ یا حتی اگر برای کسی اهمیتی داشت، احتمالا فقط فکر می‌کردند:«خوب کلی وقت دارم، بعدا بهش فکر می‌کنم.» ... ولی ما نمی‌توانیم تا بعد صبر کنیم ... باید همین لحظه به آن فکر کنیم … هیچ‌کس نمی‌داند قرار است چه اتفاقی بیفتد ... ما مرگ را برای رشد کردن لازم داریم ... مرگ، این موجود عظیم و نورانی است که هر چه بزرگ‌تر و نورانی‌تر باشد، ما را دیوانه‌وار‌تر مشتاق فکر کردن در باره‌ چیز‌ها می‌کند.”
    هاروکی موراکامی

  • #29
    Sadegh Hedayat
    “هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده ‌باشد نمی‌دانند که من پیشتر خودم را سخت‌تر قضاوت کرده‌ام”
    صادق هدایت, زنده به‌گور



Rss
« previous 1 3