Reihaneh_T > Reihaneh_T's Quotes

“پا برهنه تا کجا دویده‌ای
که این همه گل شکفته است؟”
― کیکاووس یاکیده, بانو و آخرین کولی سایه‌فروش

“درشکه ای میخواهم سیاه...که یاد تورا باخود ببرد
یانه..یاد تو باشد...
مرا باخود ببرد...”
― کیکاووس یاکیده

“گفت: احوال ات چطور است؟

گفتم اش: عالی است

مثل حال گل!

حال گل در چنگ چنگیز مغول!”
― قیصر امین‌پور

“گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!
مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی!”
― فریدون مشیری

“هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمی خواهی.
من گمانم زندگی باید همین باشد.”
― اخوان ثالث

“You may say I'm a dreamer, but I'm not the only one. I hope someday you'll join us. And the world will live as one.”
― John Lennon

“نامه‌ام باید کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آینه
از نو برایت می‌نویسم
حال همه‌ی ما خوب است
..اما تو باور نکن”
― سید علی صالحی

“می‌پرم روی دوچرخه
رکاب می‌زنم

جز باد
کسی تحمل این اشک‌ها را ندارد”
― سارا محمدی اردهالی / Sara Mohamadi Ardehali, روباه سفیدی که عاشق موسیقی بود

“ای کاش می شد
یک بار
تنها همین
یک بار
تکرار می شدی
تکرار...”
― قیصر امین‌پور, آینه‌های ناگهان

“I dream. Sometimes I think that's the only right thing to do.”
― Haruki Murakami, Sputnik Sweetheart

“افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافله گناه راهی کردیم
در دفتر ما نماند یک نکته سفید
ازبس به شب وروز سیاهی کردیم...”
― شیخ بهایی

“کافر نه ایم وبر سرمان شور عاشقی است
ان راکه شور عشق به سر نیست کافر است”
― شهریار

“ای نمی دانم!
هرچه هستی باش!
اما کاش...
نه،جز اینم آرزویی نیست:
هرچه هستی باش!
اما باش!”
― قیصر امین‌پور, آینه‌های ناگهان

“So many books, so little time.”
― Frank Zappa

“There is never a time or place for true love. It happens accidentally, in a heartbeat, in a single flashing, throbbing moment.”
― Sarah Dessen, The Truth About Forever

“کسی که سزاوار نام انسان باشد همیشه احساس ندامت می کند و این خود محکی برای شناختن انسانهاست”
― Romain Gary, خداحافظ گاری کوپر

“عزيز دلم، مي داني سيم آخر چيست؟ همه خيال مي كنند كه سيم آخر
ساز است. حتا يک نوازنده بي سواد روی صحنه زد به سيم آخر تارش گفت:
اين هم سيم آخر! اما سيم آخر يعني وقتي مي رفتند قمار، سكه زرشان را كه
مي باختند، جيبشان را ميگ شتند، آخرين سكه سيم را هم به قمار مي زدند.
مي زدند به سيم آخر، به اميد بردن همه هستي، يا به باد دادن آخرين سكه
نيستي.”
― عباس معروفی, تماماً مخصوص

“آمـدي، جـانم به قـربانت ولي حالا چـــــرا ……….. بي‌وفـــــا حالا كه من افـــتاده‌ام از پا چــرا
نوشــدارويي و بعد از مرگ سـهراب آمدي ……….. سنگدل، اين زودتر مي‌خواستي حالا چرا
عـمر ما را مهلت امـروز و فرداي تو نيست ……….. من كه يك امــــروز مـــهمان توام، فردا چرا
نازنينــــــا ما به ناز تو جــــــــواني داده‌ايم ……….. ديگر اكـــنون با جـــوانان ناز كن با ما چــرا
وه كه با اين عـــمرهاي كوته بي‌اعــــــتبار ……….. اينهمه غافل‌شدن از چون مني شيدا چرا
شور‌فرهادم به‌پرسش سربه‌زير افكنده‌بود ……….. اي لب شـــيرين جواب تلخ سر بالا چـــــرا
اي‌شب‌هجران‌كه‌يكدم‌درتوچشم‌من‌نخفت ……….. اين قــــدر با بخت خواب آلود من، لا لا چرا
آسمان ‌چون‌جمع‌مشتاقان‌پريشان‌مي‌كند ……….. در شـــگفتم من نمي‌پاشد ز هم دنيا چرا
درخــزان هجر گل اي بلـبل طبع حـــــــزين ……….. خاموشي شرط وفاداري بود، غـــــوغا چرا
شــــهريارا بي‌حبيب خود نمي‌كري ســفر ……….. اين ســـــفر راه قيامت مي‌روي، تنها چــرا
”
― شهریار

“ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی/ تو بمان و دگران،وای به حال دگرا”
― شهریار

“They say a person needs just three things to be truly happy in this world: someone to love, something to do, and something to hope for.”
― Tom Bodett

“ترس من از مردن و رفتن به آن دنیا
و دیدن دوباره‌ی آدم‌های این دنیا ست”
― حسین پناهی

“بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها هجری وشمسی همه بی خورشیدند”
― قیصر امین پور

“من نمي دانم
_ و همين درد مرا سخت مي آزارد_
كه چرا انسان اين دانا
اين پيغمبر
:در تكاپوهايش
_چيزي از معجزه آن سو تر_
ره نبرده ست به اعجاز محبت
چه دليلي دارد؟
*
چه دليلي دارد
كه هنوز
مهرباني را نشناخته است؟
و نمي داند در يك لبخند
!چه شگفتي هايي پنهان است
*
من بر آنم كه درين دنيا
_خوب بودن _به خدا
سهل ترين كارست
و نمي دانم
كه چرا انسان
تا اين حد
با خوبي
.بيگانه است
!و همين درد مرا سخت مي آزارد”
― فریدون مشیری

“بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب”
― فریدون مشیری / Fereydoon Moshiri

“مشت می‌کوبم بر در
پنجه می‌سایم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمده‌ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی! با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آن‌جا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته‌ی چند!
چه کسی می‌آید با من فریاد کند”
― فریدون مشیری

“ندیده ای که حباب
به یک تلنگر باد
به چشم هم زدنی
مححو می شود ناگاه؟
چه اتفاقی باید بیافتد ای همراه”
― مشیری

“باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ”
― ابوسعید ابوالخیر

“براي زنده ماندن به 2 خورشيد نياز داريد :
يكي در قلب و يكي در آسمان”
― نادر ابراهيمي

“A room without books is like a body without a soul.”
― Marcus Tullius Cicero

“A single dream is more powerful than a thousand realities.”
― Nathaniel Hawthorne, Fanshawe