چارلز دیکنز، 1812 تا 1870

Charles John Huffam Dickens, 7 February 1812 – 9 June 1870);
چارلز دیکنز، نام آورترین نویسنده ی دوران ویکتوریایی، با وجود سواد مدرسه ای، خالق آثار بزرگی، چون "خانه ی بی حصار"، "انتظارات بزرگ"، "دوریت کوچولو"، "دیوید کاپرفیلد" و... است. سوای ستایش کنندگان بزرگی چون "تولستوی" و "جورج ارول"، منتقدین و نویسندگانی نظیر "اسکار وایلد"، "هنری جیمز"، "ویرجینیا وولف" هم که به آثار دیکنز، ایرادهای اصولی گرفته اند، ویژگی های برتر آثارش را ستوده اند. در آثار دیکنز، نه تنها شخصیت ها به شکلی شگفت رسم شده اند، بلکه محله های دلگیر و فقیر لندن نیز، با دقتی عمیق وصف شده اند، به گونه ای که لندن دوران ویکتوریا نیز، از شخصیت های رمان های دیکنز به حساب می آید. اصولن دقت در توصیف، آثار دیکنز را بیش از هر نویسنده ی دیگر، تصویری کرده. شاید همین امر سبب شده تا اغلب آثارش بارها به فیلم یا سه ریال تله ویزیونی برگردانده شود. تقریبن تمامی آثار دیکنز، اولین بار بصورت پاورقی در روزنامه ها و مجلات، و بصورت داستان های دنباله دار منتشر شده، و بنظر می رسد سرنوشت شخصیت های دیکنز، تحث تاثیر هزاران نامه و درخواستی که هر هفته از سراسر انگلستان و آمریکا برای او فرستاده می شده، دچار تحول شده است. گاه مننظرین در انتظار شماره ی بعدی روزنامه، برای سلامتی "پیپ"، زنده ماندن "نانسی"، رسیدن "اگنس" به عشقش "دیوید"، نمردن خانم "ددلاک" و رسیدن "دوریت کوچولو" به آرزوهایش و... دعا می کرده اند و در نامه هایشان آرزو می کردند، این یکی نمیرد، آن یکی از بستر بیماری برخیزد و...
دیکنز در کودکی، بخاطر زندانی شدن پدرش، ناچار شد مدرسه را رها کند و به کار در کارخانه بپردازد. همین تجربه او را یاری داد تا از نزدیک، با کودکان کار و مردمان فقیر لندن آشنا شود. از این جهت دیکنز، همیشه به احقاق حقوق کودکان می اندیشید و برای تحقق این امر، تمامی عمر در مقابل بی عدالتی و ستم علیه کودکان تلاش کرد. هم چنین گفته اند که دیکنز، کریسمس را اختراع کرد! زندگی نامه نویس دیکنز می نویسد؛ "دیکنز باورهای کریسمس امروزی را خلق کرد"، و "چسترتون"، نویسنده ی دیگر بریتانیایی شرح می دهد که چگونه دیدگاه رمانتیک دیکنز در مورد کریسمس، در مردم سراسر جهان نفوذ کرد. بسیاری از شخصیت های آثار دیکنز، نظیر "اسکروج" در داستان "سرود کریسمس"، این مراسم سنتی و آیینی را متحول کردند. دیکنز حرص و طمع، فساد و خصومت، نفرت و خست، و هر خصلت ناشکیل انسانی را جزو ذات بشر می دانست، بی آن که انسان را در این رفتارها گناهکار بداند و محکوم کند. او شاید اولین نویسنده ای باشد که جامعه را در همه ی زمینه های ستم اجتماعی، به ویژه نسبت به کودکان و زنان مقصر می دانسته، و در آثارش، اخلاق طبقاتی و مذهب سنتی را نکوهش کرده است. در رمان مشهورش "بلیک هاووس"، به اندازه ی یک حقوقدان، و با دیدی انتقادی نسبت به قوانین و مسایل حقوقی انگلستان سخن می گوید به گونه ای که رمان، به مثابه حمله ای تمام عیار به نظام قضایی وقت انگلستان قلمداد شده و نوشته اند که بسیاری از قوانین قدیمی پس از "بلیک هاووس"، ترمیم شده اند، یا تغییر یافته اند، یا قوانین تازه ای تصویب شده است.
بسیاری از شخصیت های آثار دیکنز، به عنوان یک "نماد" در زبان انگلیسی و به ویژه در انگلستان بکار برده می شوند؛ "ابه نه زر اسکروج"؛ در "سرود کریسمس" از ماندگارترین شخصیت های دیکنز، در فرهنگ انگلوساکسون، معادل فردی خسیس و سنگدل، خودخواه و بدخلق محسوب می شود. "فاگین"، شخصیت رمان "الیور توییست"، نمونه ی شخصی رذل و بدذات و بی رحم است، "اولیور توییست"، نماد کودکی خوش قلب و مهربان، "نانسی"، فاحشه ای از جان گذشته، تصور و تصویر "فاحشگی" را در فرهنگ انگلیسی زبان و دنیای مدرن، از صورت یک جذامی مطرود و ملعون، درآورد و تا حد یک انسان معصوم که مورد سوء استفاده مردان و جامعه قرار می گیرد، بالا کشید. "جان جارندایس" در "بلیک هاوس" و "ساموئل پیک ویک" در "نامه های آقای پیک ویک"، نماد و نشانه ی مردمانی نجیب و مهربان اند. ناباکف می نویسد؛ جان جارندایس" مهربان ترین شخصیت تاریخ رمان است. خانم "هاویشام" در "انتظارات بزرگ" که به انتقام مردی که در شب عروسی از او گریخت، تا آخر عمر لباس عروسی از تن به در نکرد، پرده ها را کشید و به آفتاب اجازه ی ورود به خانه را نداد تا گذشت زمان را در نیابد، "روز" را انکار کند و فضا را با نور شمع ها در شب عروسی اش متوقف کند، زنی که به دختر خوانده اش "استلا" یاد داد تا با سخت دلی توام با خونسردی، قلب مردها را بشکند تا به این وسیله از مردی که او را رها کرده بود، انتقام بگیرد، امروز بصورت "ترمی" در روان شناسی مدرن بکار می رود. زنی که با تمام سخت دلی، معصومانه ترسیم شده و سخت قابل ترحم است. "دیوید کاپرفیلد" از همه ی شخصیت های دیکنز، به زندگی نویسنده نزدیک تر است و برخی از وجوه شخصیتش، ملهم از کودکی و جوانی خود دیکنز است. ویلکینز میکابر مهربان نیز، شباهت هایی به پدر دیکنز دارد که نیمی از عمرش را با فقر دست و پنجه نرم کرد و به دلیل بدهکاری به زندان افتاد. شخصیت میکابر به مفهومی اقتصادی به نام "اصل میکابر" تبدیل شده؛ "اگر خرجتان بیشتر از دخلتان باشد، به فلاکت می افتید"!
در میان آثار متعدد چارلز دیکنز، "الیور توییست" و "دیوید کاپرفیلد"، به نام و قصه، از همه مشهورتر اند. شاید به این دلیل که رمانتی سیسم قوی تری دارند و قصه های تو در تویشان به ملودرام نزدیک تراست. با این همه اگر از من بپرسند (و چه خوب که کسی در این موارد از من سوال نمی کند)، خواهم گفت؛ "بلیک هاوس"، "دوریت کوچولو" و "انتظارات بزرگ" و البته "دیوید کاپرفیلد" و تا اندازه ای "داستان دو شهر"، به ترتیب، شاهکارهای دیکنز اند، و بسیار بیش از بقیه ی آثارش به رمان عصر حاضر نزدیک می شوند. خوشحالم که منتقدی نظیر "دانیل بورت" در اثرش "صد رمان بزرگ دنیا" رمان "بلیک هاوس" را در ردیف دوازدهم قرار داده؛ سندی که به من شهامت می دهد در این زمینه اظهار نظر کنم. با این همه نمی توان منکر زیبایی های شگفت اثار دیگر دیکنز، نظیر "اولیور توییست" شد. آثاری که مانند بسیاری از دیگر آثار دوران ویکتوریایی، پر کشش و جذاب اند. بر خلاف الیور توییست که بیشتر به درامی رمانتیک می ماند، "بلیک هاوس" و "دوریت کوچولو" لبریز از هیجان و درگیری قهرمانان متعدد، و البته کمتر رمانتیک، و بیشتر واقع گرا هستند.

Charles Dickens
2 likes ·   •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on September 28, 2012 02:02
No comments have been added yet.