هذیان
تا همین دم و دقه یادم بودها...
نشستم، روبروی تو...
خواستم بخوانم... مات در و دیوار.
چیزی نمانده اما!
نه این که نبوده،
مصیبت ها روی هم که تلمبار می شوند
کهنه ها از نفس می افتند
زیر سنگینی تازه ها.
دست ها را تا آرنج فرو می کنم
در کله ای تهی از خالی
حرفی نبوده انگاری
حرفی نمانده
این سردرد لعنتی، بگمانم
بالاتر از سرت، بر دیوار
سنگاب صحن ورودی چهارباغ
آن طرف تر،
سر در کافه نادری آن سال ها
غم غربتی بی ریشه بر دیوارها
و بالاتر، ان موش سفید
که زل زده در نگاهم،
و تکه شعری از برادران ثالث:
در رقص پرده ی کرباسی؛
"ای درختان عقیم ریشه تان در خاک های هرزگی مستور،
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند.
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود،
یادگار خشکسالی های گردآلود،
هیچ بارانی شما را شست نتواند"...(1)
چی مانده تا بسرایم؟
جز طعم اندوه سال ها در دهانم...
روی مهتابی، زمزمه ی "سایه"؛
"در این سرای بی کسی،
کسی به در نمی زند..." (2)
این سر درد لعنتی اما،
لیوانی آب سرد...، شاید.
وقتی تو را صدا کردم
میلم کشیده بود، برایت
از ویرانه شهری دور
قصه بخوانم،
از جزیره ای که نه چندان دور
از شن ریزه های ساحل،
برید، و در نگاه ما
پشت کشاله های موج حادثه گم می شد
مانده بودیم بر کناره به سیر،
که می گسست،
"کژ می شد و مژ می شد"،
تا آن سوی تر، تا افق.
به دردسرت انداختم،
قصه ها قلمبه همین جا بودند
زیر این پیشانی.
پیش از آن که بخوانم ... جایی
از دست رفته اند
"و ما هم چنان دوره می کنیم
شب را و روز را" (3)
جفت و جور نیست، حواسم.
از یاد می برم
از یاد می روم
رقصی میانه ی گورستان،
چونان زنده ای بی گور،
با نام هایی آشنا
بر شاخ تخته سنگ ها.
هر روز، خاطره هایم
پر می شوند از "زنده یاد"ها!
بی توش آن که سنگی را
از جای برکنم
مگر خفته ای دوباره برخیزد
"هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد". (4)
سرم را فراموش کرده ام!
در دستشویی؟ زیر آینه شاید؟
سری که لبریز خاطره بود.
کاش بی سر آمده بودم
دوست تر داشتم نیامده بودم
"ای درختان عقیم ریشه تان ...
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند.
هیچ بارانی شما را شست نتواند"...
توضیحات؛
(1) بخشی از شعر "پیوندها و باغ ها" از کتاب "از این اوستا از م. امید
از این اوستا
(2) مطلع "در کوچه سار شب" از هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج
(3) شاه بیت شعر "مرثیه"، از شاملو، در رثای مرگ تراژیک فروغ
احمد شاملو
(4) بخشی از "تولدی دیگر" از فروغ فرخزاد
تولدی دیگر
نشستم، روبروی تو...
خواستم بخوانم... مات در و دیوار.
چیزی نمانده اما!
نه این که نبوده،
مصیبت ها روی هم که تلمبار می شوند
کهنه ها از نفس می افتند
زیر سنگینی تازه ها.
دست ها را تا آرنج فرو می کنم
در کله ای تهی از خالی
حرفی نبوده انگاری
حرفی نمانده
این سردرد لعنتی، بگمانم
بالاتر از سرت، بر دیوار
سنگاب صحن ورودی چهارباغ
آن طرف تر،
سر در کافه نادری آن سال ها
غم غربتی بی ریشه بر دیوارها
و بالاتر، ان موش سفید
که زل زده در نگاهم،
و تکه شعری از برادران ثالث:
در رقص پرده ی کرباسی؛
"ای درختان عقیم ریشه تان در خاک های هرزگی مستور،
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند.
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود،
یادگار خشکسالی های گردآلود،
هیچ بارانی شما را شست نتواند"...(1)
چی مانده تا بسرایم؟
جز طعم اندوه سال ها در دهانم...
روی مهتابی، زمزمه ی "سایه"؛
"در این سرای بی کسی،
کسی به در نمی زند..." (2)
این سر درد لعنتی اما،
لیوانی آب سرد...، شاید.
وقتی تو را صدا کردم
میلم کشیده بود، برایت
از ویرانه شهری دور
قصه بخوانم،
از جزیره ای که نه چندان دور
از شن ریزه های ساحل،
برید، و در نگاه ما
پشت کشاله های موج حادثه گم می شد
مانده بودیم بر کناره به سیر،
که می گسست،
"کژ می شد و مژ می شد"،
تا آن سوی تر، تا افق.
به دردسرت انداختم،
قصه ها قلمبه همین جا بودند
زیر این پیشانی.
پیش از آن که بخوانم ... جایی
از دست رفته اند
"و ما هم چنان دوره می کنیم
شب را و روز را" (3)
جفت و جور نیست، حواسم.
از یاد می برم
از یاد می روم
رقصی میانه ی گورستان،
چونان زنده ای بی گور،
با نام هایی آشنا
بر شاخ تخته سنگ ها.
هر روز، خاطره هایم
پر می شوند از "زنده یاد"ها!
بی توش آن که سنگی را
از جای برکنم
مگر خفته ای دوباره برخیزد
"هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد". (4)
سرم را فراموش کرده ام!
در دستشویی؟ زیر آینه شاید؟
سری که لبریز خاطره بود.
کاش بی سر آمده بودم
دوست تر داشتم نیامده بودم
"ای درختان عقیم ریشه تان ...
یک جوانه ی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند.
هیچ بارانی شما را شست نتواند"...
توضیحات؛
(1) بخشی از شعر "پیوندها و باغ ها" از کتاب "از این اوستا از م. امید
از این اوستا
(2) مطلع "در کوچه سار شب" از هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج
(3) شاه بیت شعر "مرثیه"، از شاملو، در رثای مرگ تراژیک فروغ
احمد شاملو
(4) بخشی از "تولدی دیگر" از فروغ فرخزاد
تولدی دیگر
Published on October 22, 2017 01:40
No comments have been added yet.