حمید درویشی شاهکلائی's Blog, page 46
April 22, 2012
بهانهای برای بهروز کردن...
یاد روزگاری افتادم که تعداد بازدید وبلاگ برایم مهم بود!
برای اینکه دستخالی از اینجا نرید:

+ لینک مداحی میثم مطیعی و شعرهای میلاد عرفانپور + محمدمهدی سیار که در شب اول فاطمیه دوم 1391 بیت رهبری خوانده شد
+ وبلاگ کالگراف (طرحهای گرافیکی حسین براتی، طراح حیات)
+ وبلاگ یک لیوان وب تگری (مینیمالهای دینی قشنگی دارد.)
April 18, 2012
سایت جدید دانشکده فرهنگ و ارتباطات
سایتی که مطابق نیازهای دانشجویان و استادان باشد.
قرار است هر دانشجویی یک صفحه پروفایل مخصوص خودش را داشته باشد و مثلا تکالیف (با قابلیت این که چه چیزی برای چه کسانی قابل مشاهده باشد)، یادداشتهای فرهنگی ارتباطی، سوابق علمی به سهولت قابل دسترسی باشد.
منتظر نظر دوستان، نیازهایی که سایت دانشکده می تواند جواب دهد و... هستم.
April 13, 2012
حاشیهها، پیشنهادات، خاطرات و تجربیات دومین آزمون کتبی کنکور سراسری دکتری- دانشگاه امام صادق علیهالسلام امیرکلای بابل
1- روز قبل از امتحان چیزی بیش از 100 پیامک با این محتوا آمد که برای
امتحان شما دعا کردیم. ایمیلها و کامنتها را خودتان حدس بزنید. به هر
حال، ما که اعتقاد داریم سلاح مومن دعاست! شما هم امتحان کنید!
2- شب قبل از امتحان تا 12 شب، مشغول برخی کارهای اینترنتی بودم! چند تا عکس مرتبط به مجله حیات به طراح عزیز (کالگراف) ایمیل کردم. چند نفری از دوستان حاضر در گوگل پلاس (مثلا)
تذکر دادند که زودتر بخوابم. امتثال امر کردیم.
البته من تا جایی که
بتوانم سر شب میخوابم و همه را به خوابی که یکی دو ساعت بعد از اذان شروع
شود، توصیه میکنم.
3- تجربه پارسال (+)
میگفت من تحمل 4 ساعت نشستن فعال بر صندلی امتحان آن هم در حال فکر کردن و
نوشتن را ندارم.
امتحانات دانشگاه هم معمولا نیمساعت، 45 دقیقه -حتی اکر
تموم نمیشد- پا میشدم! (همیشه معدلم بالا بود و نیازی به نوشتن پاسخ
همه سوالات و نیز همه پاسخ سوالات (این دو با هم فرق میکنند) نداشتم!!!)
بر میگردم به خود بحث: بامدادان، مجموعهای از حرکات ورزشی مفید را انجام
دادم. اما مثل این که توانایی جسمانی بیشتری لازم است.
قبل از آزمون- حوزه امتحانی
4-راستی، محل حوزه امتحانی باید شهرستان پدری
باشد. خانواده خوب، مثلا برادری که شما را تا حوزه امتحانی برسونه،
لهجه هماستانیها (+)، دیدار دوستان و اخیرا معلمان سالهای دور در افزایش روحیه شما موثر است.
5- پسته و شکلات، بسته فرهنگی پیشنهادی من برای جلسه
امتحان است.
زمان مناسب خوردن اینها هم وقتی است که بر صندلی نشستید. (یعنی تقریبا نیم ساعت قبل از شروع امتحان) مغز
شما به موقع فعال میشود.
6- امسال حوزه امتحانی خواستههای منو برآورده نکرد! به
جای اینکه نیم ساعت قبل از شروع در حوزه را ببندند، هفت و نیم تازه در را
باز کردند! (و من هم اولین نفری بودم که وارد شدم!) هم نوبت صبح و هم نوبت
عصر با تاخیر 35 دقیقهای شروع شد! خبری از ناهار نبود. رفتم کباب کوبیده
سبکی (به ارزش 1300 تومان) زدم.
آزمون صبح- سوالات تخصصی علوم ارتباطات
7- 90 دقیقه برای 60 سوال علوم انسانی زمان زیادی است! به
ویژه اگر سوالهای آمار و ریاضی نداشته باشد و همچنان حجم سوالات حفظی از
سوالات تحلیلی بیشتر باشد!
دفترچه اول (نوبت صبح) سوالات تخصصی بود. مثل
پارسال، 35 دقیقه (احتیاطا بخوانید 40 دقیقه!) طول کشید. پارسال که سوالات تخصصی را
جواب دادم، دو سوال مونده بود که همینجوری زدم گزینه 4. (آخه دیده بودم
حق این گزینه ادا نشده است!)
امسال همه را جواب دادم. بعضی را از حفظ و
بعضی را با فکر و استدلال! البته شاید اینهایی که با فکر جواب دادم، از
کتابهایی بود که نخواندم!
البته من درک میکنم سازمان سنجش در حال تجربه و
یادگیری طراحی سوالات است. باید فرصت پیدا کند تا یاد بگیرد.
سوالات
روزنامهنگاری (که فکر میکردم درباره تیتر و لید و این حرفها باشد) و
سوالات مطالعات ارتباط جمعی، خیلی بد بود! سوالات روش و نظریه بهتر شده
بود. البته یادشون رفته بود سطح سوالات را به کارشناسی ارشد برسانند! مثلا
سطوح سنجش را ما در آمار ترم 3 خواندم. آمار ترم 4 و روش تحقیق ترم 4 هم
سطوح سنجش را سوال امتحانی میدادند و من از همان موقع به اهمیت سطوح سنجش
پی بردم! البته فکر نمیکردم که سوال دکتری هم...
بین دو آزمون
8- بعد از امتحان، گشتی در شهر (منظورم روستاهای
امیرکلاست) زدم. اول چشمم به «جمعه بازار» افتاد. خیلی از «یکشنبه بازار» شهر
ما بزرگتر بود. اما کپی برابر اصل شهر ما بود. گویا عوامل مشترکی بر هر دو
اثرگذار است. مدتی بود «غاز» و «سیکاکته» که شما به این دومی «جوجه اردک»
میگویید، ندیده بودم! چیزی حدود دو ساعت در جمعه بازار سیر کردم. خوش
گذشت.
9- این خاطره را هم بخوانید: از چای نمیتوان گذشت. در
چایخانه سر کوچه دانشگاه، یک پیرمردی به مناسبتی برای شاه، طلب آمرزش کرد. رفیقش
هم گفت: این حرف را نزن! [نمره] انقلاب 20 است! مگه یادت نیست؟ امام گفت: من از
ابرقدرتها نمیترسم، اما از هملباسهای خودم خواب راحتی ندارم!
بین دو آزمون- روز جمعه
10- شهدا شرمندهایم. گلزار شهدای شایستگان که 113 شهید
داشت. (و این تعداد بالایی است). بیجهت نیست که در خاطرات رزمندگان مثلا
کتاب از معراج برگشتگان آقای داوودآبادی می بینم که وقتی لشکرهای تهران و
اصفهان دچار کمبود نیرو هستند، لشکر 25 کربلای مازندران، 100 گردان نیرو
وارد منطقه میکند! تعجبی ندارد وقتی فرماندهان تهران (همان سرداران ستودنی
دفاع مقدس، همان اسطورهها) در مقابل رای فرماندهی جنگ میایستند و
استراتژی جنگ تن در برابر تانک (دفاع گوشتی) را نمیپذیرند، این مرتضی
قربانی (فرمانده اصفهانی لشکر 25 مازندران) و لشکر اوست که جانفشانی میکند.
پسر جوانی به همسرش در حال معرفی شهدا بود. حتی گفت:
«قبلا اینجا سبزه و درخت داشت. باصفا بود. هر شهیدی حجله خودش را داشت.»
چقدر از طرح یکسان سازی قبور شهدا متنفرم! واقعا چرا طراوات و تنوع گلزار
شهدا را ازش گرفتند؟ باز هم خوب است که روی سنگ مزار شهدا، جملههای خوب و
متفاوتی از وصیتنامه شهدا انتخاب کردند!
11- آنانی که روز جمعه را برای امتحان دکتری پیشنهاد
میدهند، احتمالا خودشان نماز جمعه نمیروند!
رفتن و برگشتن به نماز جمعه
بابل میسر نبود. (من که ماشین ندارم!)
موقع نماز ظهر، مساجد و حسینیهها هم
همه بسته بودند. نمازگزاران هم به نماز جمعه میروند! حتی متولی!
اما
پرسانپرسان حسینیه گلزار شهدای درزیکلا را دیدیم.
(مرز روستاها برای من
قابل تشخیص نبود. زمینهای شالیزاری که یک معیار عمده در گذر از روستایی به
روستای دیگر هستند، تبدیل به باغ مرکبات، خانه، مغازه، کارگاه بلوکزنی(!)
و ساختمان شده بودند!)
این همه شهید! یعنی اون 113 تا متعلق به یک روستا
بود! بیشک، این روستاها دین خود را به انقلاب ادا کردهاند.
آنجا نماز
خواندیم. خوب است مسئولان سازمان سنجش که متوجه نیاز «ناهار داوطلبان»
شدهاند، به نیاز چند متری برای «نماز» هم توجه کنند. (نمازخانه دانشگاه،
سالن امتحانات ما بود! تازه، در دانشگاه هم ساعت 2 باز میشد!)
خواستم خلاصه باشد. پس، نکات مربوط به بعدازظهر را بیخیال!
April 12, 2012
برای دومین بار در عمرم، دانشگاه امام صادق علیهالسلام مازندران، کنکور سراسری دکتری
فردا 7:30 باید در امیر کلای بابل باشم. دانشگاه امام صادق علیهالسلام آنجا، البته هیچ ارتباط و شباهتی با دانشگاه امام صادق علیهالسلام ما ندارد!
پارسال همانجا امتحان دکتری دادم.
یک پیشنهاد از یک اشتباه!
البته از روی یک اشتباه، پارسال در شهرستان امتحان دادم؛ اما امسال، امتحان دکتری در شهرستان، انتخاب آگاهانه من بود!
چرا باید در شهرستان (استان) خودمان امتحان بدهیم؟
چون شنیدن لهجه مردم استان خودتان، دیدن دوستان سابق و خیلی چیزهای دیگری که در شهرستان هست و در تهران نیست، به شدت در افزایش روحیه شما موثر است.
دعا
من به اثر دعا اعتقاد دارم.
باز هم دعا کنید هر چه خیر است، همان اتفاق بیفتد!
April 7, 2012
چاپ دوم جزوه «نقطه سر خط»
در عید نوروز، طراحی و متن اولین شماره «نقطه سر خط» را نهایی کردیم و پنج شنبه ظهر توفیق شد تکثیرش کنیم. در همان اولین شب فروشش، تمام شد و تجدیدچاپ شد.
در این جزوه، بیش از هر چیز به یادداشتنویسی، آنچه یک سردبیر باید بداند، گرافیک مطبوعاتی و ویراستاری پرداختیم. سعی کردیم آنچه برای تولید یک نشریه مبتدی اما حرفهای لازم است، فراهم کنیم.
اگر شما این جزوه را خواندهاید، ما را از نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود بهرهمند کنید.
همچنین، دیروز شنبه، جزوه «نقد دینی»، پنج یادداشت دکتر سوزنچی درباره نقد در حکومت اسلامی بازنشر داده شد.

April 2, 2012
سال 1391؛ امسال «حیات» پربارتری خواهیم داشت
ماهنامه حیات (+)، امسال وارد بیست و دومین سال حیاتش شد.
با تشکر از همه اهالی قرارگاه (+) حیات در نیمسال گذشته

March 29, 2012
یادداشتی درباره کتاب «روزنامهنگاری نوین»، استاد دکتر نعیم بدیعی و حسین قندی
خودم نیز تلاش می کنم تا به آن عمل کنم!
2. بقیه رو هم سهیم کنیم: ایجاد یک وبلاگ ویژه کتابهای خوانده شده، برای تمرین نویسندگی و اختصاص یادداشتهای کوتاه درباره کتابهای خوانده شده هم در کنار این پیشنهاد معمولا عرضه می شود. معرفی کتاب و مجله، مهم ترین و جدی ترین بخش (+) وبلاگ پاورقی فرهنگ و ارتباطات بود. برای اینکه بقیه یادداشتها هم دیده شوند، معرفی کتاب ها را در وبلاگ مستقلی به نام قفسه شروع کردم. ابتدا qafase.mihanblog.com و حالا با دامنه Qafase.ir. قفسه دات آی آر حالا یک ساله شده است. (+)
3. روزنامه نگاری نوین: ایام نوروز فرصت خوبی برای مطالعه بود. همزمان با نهایی کردن کار طراحی جزوه «آموزش یادداشت نویسی در مطبوعات به همراه آنچه یک سردبیر و طراح مطبوعاتی باید بداند» (برای نشریه حیات (+) قرارگاه نشریات حیات (+) بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام(+))، کتاب روزنامه نگاری نوین دکتر بدیعی و قندی را پس از سالها دوباره خواندم. خوب کتابی است. البته در قفسه دات آی آر جور دیگری نوشتم! (+) این کتاب هم چنین از منابع احتمالی و پیشنهادی آزمون دکتری علوم ارتباطات و نیز آزمونهای کارشناسی ارشد علوم ارتباطات و روزنامه نگاری است. (+)

March 23, 2012
سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی
یک نان را 35 میلیون نفری میخوریم اما زیر بار زور نمیرویم
وقتی ترویج هنرمندانه عطش زبان انگلیسی آموزی را در برنامههای نوروزی صدا و سیما میبینم، میخواهم بگویم: من عاشق سینمای هالیوودم!
خوب
فیلم میسازند،
فیلم خوب میسازند،
اینها به کنار، در راستای منافع ملی و سیاست خارجی
کشورشان فیلم میسازند،
به شیر نفت دولتشان وصل نیستند،
قانونا مجبور به ممیزی و
سانسور نیستند اما فروشگاههایشان و سینماها نظام درجهبندی سنی براساس مسائل جنسی و خشونت و... را رعایت میکنند...
[image error]شهید رجایی میگفت یک نان را 35 میلیون نفری (جمعیت وقت ایران) میخوریم اما زیر بار زور نمیرویم. نمیدانم جریان روشنفکری چه زمانی میخواهد از لاک خودباختگی فرهنگی خود خارج شود.
March 18, 2012
وبلاگ پاورقی فرهنگ و ارتباطات در سال 1390

2- چند دقیقه به سال 1388 مانده بود که این وبلاگ را به میهنبلاگ آوردم. با این حساب، سه سال تمام است که میهنبلاگی ام. این روزها میهنبلاگ خیلی اذیت میکند. به ویژه در زمینه دامنه دات آی آر. (این روزها بیشتر باید دامنه میهن بلاگ (PavaraQi.Mihanblog.com) را احتمال کنید تا PavaraQi.ir) جایگزین مناسبی سراغ ندارم. شاید رفتم سراغ هاست شخصی!
3- وبلاگ من امسال سال پرفراز و نشیبی را گذراند! البته رکورد بازدید روزانه 16000 مربوط به سال 1389 است اما بیشتر رکوردها جابجا شدهاند! در دسترس نبودنها زیاد شد، اما خدا را شکر هنوز به طور کامل مسدود نشدهایم. با تشکر از «عمو ف!»
3.5- مسدود شدن نیمه گوگل ریدر (که با https باز میشود)، حذف Buzz، تعطیل بودن تدریجی گوگل پلاس و اینها به بازدیدهایمان ضربه زد، اما اشکال ندارد. ما صبورتر از اینها هستیم. تا عمو، ما را مسدود نکند، ادامه میدهیم!
4- استفاده از پست ثابت هم امسال خیلی جدی شد. معمولا یک مطلب به عنوان پست ثابت در صفحه اول نمایش داده میشود و در نتیجه بسیاری از دنبالکنندگان فکر میکنند وبلاگ به روز نمیشود! غافل از اینکه باید پایینتر را نگاه کنند تا مطالب جدیدتر را ببینند!
5- امسال به بهانههای مختلف وبلاگهای زیادی درست کردم. آخرین آن برای مجله حیات بود که الان حدود 40 وبلاگ زیر مجموعه دارد! اگر بیخیال به روزرسانی شویم، اینطور برای خودم هم راحتتر است و دسترسیها آسانتر میشود.
6- امسال هم چند تا مطلب جنجالی هم داشتم. فهمیدم بیبیسیفارسی از بالاترین خوانندگان بیشتر و اهمیت مضاعفتری دارد. جالب بود ماهی که روباه پیر ما را لینک کرد، و در نتیجه کامنتباران شدیم، بازدید ماهانهمان کاهش محسوس 30 هزار نفری داشت!
7- امسال فرصت کمتری برای وبلاگنویسی داشتم. در حقیقت از فرصتهایی هم که بود استفاده خوبی نکردم. به هر حال، مسئولیت روز به روز سنگینتر میشود. شوخی شوخی، وبلاگ ما برای خودش رسانهای شده است.
8- دعا کنید. نه فقط برای من، وبلاگم، مجله حیات، بلکه برای همه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. علاوه بر دعا، مطالعه هم چیز خوبی است. قرآن هم کتاب خوبی است.
9- چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است/ آن به که کار خود به عنایت رها کنیم!
10- بیت قشنگی از حافظ است. من از این شعر میفهم که برای خدا کار کن و سعی نکن کلک بزنی! عنایت خداوندی با تو خواهد بود.
March 13, 2012
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
یادداشت ذیل در شماره سوم و چهارم نشریه دانشجویی وقایع اتفاقیه (مدیر مسئول محمدحسین ذوالانوار، سردبیر: بشیر خالقی پور)، ویژه نامه سبک زندگی دانشجوی امام صادقی (بهمن و اسفند 90) منتشر شده است.
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
نکاتی چند درباره سیر آسان به مشکل سبک غیرحرفهای
نشریات دانشجویی
حمید درویشی شاهکلائی
1-
در عالم مطبوعات، نشریات دانشجویی برای خود عالمی دارند.
اصلا این قدر متفاوت هستند که با صفت «دانشجویی» متمایز میشوند. حالا این که «دانشجویی» فحش است یا نشانه تحبیب، تصغیر
یا همه موارد، خدا میداند!
2-
نشریاتی که از سوی دانشجویان و اساتید در محیط دانشگاهها
منتشر میشوند، نیازی به کسب مجوز از وزارت ارشاد نداشته و این تنها تفاوت حقوقی
قانونی این دسته از نشریات با دیگر نشریات است. دانشگاهیان با کسب مجوز از دانشگاه
خود میتوانند در موضوعات مختلف سیاسی، علمی، فرهنگی و... به انتشار نشریه دست
بزنند. اگر آییننامه (کاملا حمایتی) انتشار نشریات دانشجویی را بخوانید، شکی باقی
نمیماند که «دانشجویی» صفت تحبیب است! اما چیزهای دیگری هم هست.
3-
علاوه بر سهولت و سرعت اخذ مجوز از دانشگاه، شور دوره
جوانی، کارها را آسان جلوه میدهد. نشریات دانشجویی، معمولا با علاقه دانشجویان
شروع میشوند. تنهایی یا سه چهار نفری دور هم، ایده تا تولید و تکثیر یک نشریه شکل
میگیرد. مثلا نشریه «نیش شتر» در دانشگاه صنعتی شریف به مدت 10 سال از سوی یک
دانشجو منتشر میشد که تحصیلات دانشگاهی خود را از کارشناسی تا دکتری در این
دانشگاه گذرانده بود!
4-
خودجوش بودن صفت همه نشریات دانشجویی نیست. بعضی نشریات
دانشجویی، متعلق به نهادها و تشکلهای هستند. البته این نشریات، در بدو تاسیس،
شاید به صورت خودجوش و داوطلبانه شکل گرفته باشند.
5-
فارغ از وابستگی تشکیلاتی یا استقلال، نشریات دانشجویی یک
ویژگی مشترک دارند: «حرفهای نبودن»! حرفهای نبودن همان مشکلی است که موجب میشود
نشریات دانشجویی بیش از پنج شماره منتشر نشوند. اصلا نشریات به دو دسته حرفهای و
دانشجویی تقسیم میشوند! حرفهای نبودن روح کلی نشریات دانشجویی است؛ هر چند ممکن
است در برخی اجزا، حرفهای عمل شود. سبک غیرحرفهای نشریات دانشجویی...
6-
گرچه معمولا نامهای خلاقانه و خوبی برای نشریات دانشجویی
انتخاب میشوند، لوگوی نشریات دانشجویی دو مشکل دارد: یک، بعضا فونت (=بدون طراحی)
است و دو، خوانایی ندارد. اگر بخواهیم مشکل سوم را هم ذکر کنیم، تغییرات نامتعارف
آن را هم باید اشاره کنیم.
7-
در حالی که کتابهای آموزش روزنامهنگاری تاکید میکنند
امروزه برای انتشار یک بروشور هم نیاز به تخصص و کار گروهی متخصصان وجود دارد،
نشریات دانشجویی مهر بطلانی برای این آموزهها و فرضیهها هستند. هنوز هم عمده
نشریات دانشجویی، قائم به یکی دو نفر هستند و بعضا یک نفر به تنهایی عمده مقالات
را نوشته، مصاحبهها را انجام داده، خود ویراستاری و سردبیری و مدیرمسئولی کرده و
بعضا دستی در طراحی هم میبرد!
8-
علاوه بر فقدان ساختار سازمانی، محتوای نشریات دانشجویی هم
معمولا ساختار نشریهای ندارد. مثلا مجلات دانشجویی، فصلبندی (رویکرد پروندهای
سرویسی، موضوعی، قالبی) مشخصی ندارند. ستونبندی نشریهای ندارند. تنوع مطلب (استفاده
از قالبهای متعدد) ندارند.
9-
بعضی نشریات دانشجویی در تامین مطالب خود مشکل جدی دارند.
آنهایی هم که مشکل ندارند، با مشقت مطالب خود را آماده میکنند. فقدان هیات
تحریریه در کنار عدم وجود منابع مالی به منظور پرداخت پول به نویسندگان و مصاحبهکنندگان،
همچنین موجب میشود نشریات دانشجویی، به صورت نامنظم منتشر شوند.
10-
درک مشکلات نشریات دانشجویی، تا وقتی خود در دام عشق آن
مشکلات نیفتید، میسر نیست.