حمید درویشی شاهکلائی's Blog, page 37
September 14, 2013
همت بلند دار که مردان روزگار * از همت بلند به جایی رسیدهاند
پیشتر درباره دکتر علی احمدی نوشته بودم. (اینجا) الان هم مفتخرم که اعلام کنم:
موفقیت بهجتافزای آقای دکتر علی احمدی در دفاع از رساله دکتریشان با نمره عالی
انشاءالله همیشه موفق باشند.
وبنوشت جغرافیای فرهنگی دکتر علی احمدی: http://culturalgeography.mihanblog.com
*رشته دکتری دکتر علی احمدی، جغرافیا و برنامهریزی روستایی بود.
September 5, 2013
چرا رسانهها باید آزاد باشند؟
وحید اشتری در پلاس خود نوشت:یک رحیمی (اما آدم حسابی) رئیس دیوان محاسبات شد
بی بند و باری / ابتذال / حق الناس / ظلم به افراد ولو متهم و بدنام / نظام اخلاقی جمهوری اسلامی / مدعی العموم / قوه قضائیه خانوادگی / شارلاتانیزم مطبوعاتی / ناجوانمردی و دیگر هیچ .....

August 22, 2013
باید یه کاری بکنم/ تاملی درباره نسبت مساله تربیت، انقلاب اسلامی و ما
پیشانوشتار: آنچه میخوانید، یادداشتی است که در آغازین روزهای دهه اول ماه مبارک رمضان در مشهد مقدس نوشتم. اردوی تربیتی (+) سرگروههای صالحین دانشگاههای تهران بود. من هم آینهنویسی میکردم! البته بیشتر آینهخوانی میکردم. این یکی از یادداشتهای من بود که در دور جدید «آینه»کاری با تصویری از من منتشر شده است.
چرا
تربیت باید مساله همه ما باشد؟
تاملی
درباره نسبت مساله تربیت، انقلاب اسلامی و ما
کمی
درباره مساله
یکی از
بچههای [دانشگاه] امیرکبیر بعد از سحر گفت: یواش یواش داره قضیه کار تربیتی کردن برام جدّی
میشه، باید یه کاری بکنم.
مساله
یعنی همین. موضوعی که برامون جدّی بشه، بهش فکر کنیم و بریم برای حلّش. مسالههای
آدمها و سازمانها با هم فرق میکند. بعضی افراد و سازمانها مساله اقتصاد دارند
و بعضی فرهنگ و بعضی سیاست. دغدغه سازمان بسیج هم چند سالی است که مساله تربیت
است.
کمی
درباره مساله تربیت
موافقید
کمی دقیقتر هم بشویم؟ به احتمال زیاد شنیدهاید که مساله ترافیک تهران، ارتباطی
با تعداد بزرگراهها و ماشینها ندارد، بلکه فرهنگ ترافیکی مردم باید اصلاح شود. به
احتمال بیشتر همین نکته را درباره اقتصاد و سیاست هم شنیدهاید که مساله اصلی ما
در اقتصاد و سیاست، مساله فرهنگ اقتصادی و فرهنگ سیاسی است.
بر این
باوریم که ریشه مسائل فرهنگی، همه در تربیت فرهنگی ماست. آنجایی که قفل شده و نیاز
به کلید دارد، عرصه تربیت است. ما با فرهنگ ایرانی اسلامی خودمان تربیت نشدیم. رشد
همهجانبه نداشتیم و به طرف کمال نرفتیم. تربیت یعنی همین رشد همه جانبه به سمت
کمال. اینجوری نگاه کنیم که ما متشکل از روح و جسم هستیم. هر کدام هم نیازهایی
دارند و هم ظرفیتهایی برای رشد و تعالی. میخواهیم فرهنگ اقتصادی را درست کنیم؟
تربیت اقتصادیمان باید درست شود.
کمی
درباره مساله تربیت و انقلاب اسلامی
آنچه
تاکنون گفته شد، نیازی به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و اینقدر شهید دادن
نداشت. در همان دوران طاغوت هم میشد این اتفاقها بیفتد!
موضوع آنجا
اهمیت پیدا میکند که هدف از انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی چیزی جز همین تربیت نیست.
امام روحالله در فاصله 57 تا 59 بارها بر مساله تربیت اسلامی به عنوان وجه ممیزه
حکومت اسلامی و غیر آن تاکید کردند. یعنی حکومت اسلامی میخواهد آدم تربیت کند.
انسان را به کمال آن برساند. عمده آن چیزی که در تربیت انسان (به سبک غربی) مغفول
میماند، معنویت است.
اگر به
تفاوت انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی توجه کنیم، تصدیق میکنیم انقلاب اسلامی آمده
است تا زمینهساز حکومت جهانی اسلامی، یعنی زمینهساز ظهور باشد. ما هم میخواهیم
برای زمینهسازی حکومت حضرتش، نیروی تراز انقلاب اسلامی تربیت کنیم. جامعه باید
آماده ظهور باشد یعنی برای حکومت حضرتش، تربیت شده باشد. حکومت ولایت فقیه تمرینی
برای ظهور است. اگر مردم ما امروز توانستند رابطه خود و حکومت را در زمینههای
اقتصادی و سیاسی و اجتماعی درست بفهمند و تربیت شوند، ما به موفقیت بزرگی دست پیدا
کردهایم.
کمی
درباره ما و مساله تربیت و انقلاب اسلامی
همین!
امامتان تداوم انقلاب را تنها در گرو تربیت اسلامی انسانها دانسته است. اگر شما
به این انقلاب دلبستگی دارید، اگر به مردمتان علاقه
دارید، راهی جز تربیت پیش روی شما نیست. این
راهی است که امامتان وعده داده شما میتوانید: «شما مىتوانید جوانها را تربیت كنید به یك تربیتى كه تقوا در آن باشد.»
(صحیفه امام، ج7، ص469)
سوتیتر:
اگر مردم
ما امروز توانستند رابطه خود و حکومت را در زمینههای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی
درست بفهمند و تربیت شوند، ما به موفقیت بزرگی دست پیدا کردهایم
August 11, 2013
پخش تلویزیونی جلسات رای اعتماد مجلس به کابینه دولت
نطقهای مجلس به ویژه مذاکرات مجلس به ویژه مجلس نهم، مایه آبروریزی است. موجی از تنفر از مشی نمایندگان مجلس و اخلاق کودکانه آنها فضای عمومی اینترنت را پر کرده است.
1- ماهیت کثیف برخی سیاستمداران به ویژه برخی نمایندگان مجلس نهم با پخش تلویزیونی و نمایش غیرمصلحتاندیشانه و بدون سانسور جلسات علنی روشن خواهد شد و از این جهت خوشحالم.2- خدا را شکر تلویزیون همیشه این مذاکرات را نشان نمیدهد. آن وقت آبرویی برای مجلس به مثابه یکی از نهادهای بنیادین نظام باقی نمی ماند.
در پلاس نوشتم:این مجلس که نه،
اما نمایندگان واقعا مایه ننگ ما هستند.
البته منظورم همه نمایندگان نیست.---عذرخواهی که وقت شما را با یک چیز منفی گرفتم. برای جبران دعوت میکنم به چهره یک عالم مسلمان نگاه کنید:دکتر احمد پاکتچی، استاد محبوب دانشگاه امام صادق علیهالسلام، مدیر گروه قرآن و حدیث، اعجوبهای دوستداشتنی (+)

August 5, 2013
پستهایی برای خودم: درباره پایاننامه ارشد من-1 (یعنی درخواست رمز نکنید)
جزاء سیئة سیئة مثلها فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه
جواب کار بد رو با یه کار بد مثل همون باید داد، اما هر کس گذشت کند و اصلاح کند، اجرش با خداست.
همه چیز مشخص است. اما شاید «اصلاح» نیاز به توضیح داشته باشد. دست به دامان علامه طباطبایی میشویم:«ظاهرا مراد از اصلاح این باشد كه مظلوم، بین خود و پروردگارش را اصـلاح كـند. بعضى هم گفته اند: مراد از اصلاح، اصلاح بین خود و ظالم بر خویش است، به اینكه عفو و اغماض كند.» (تفسیر المیزان، آیه 40 سوره شوری)
August 4, 2013
حیات دوباره هابیل
حیات دوباره هابیل
نشریه هابیل به تاریخ و فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از نگاه علوم انسانی و علوم اجتماعی میپرداخت.
خیلی نامنظم در میاومد، اما خیلی دوستداشتنی بود.
+Mohsen Hesam Mazaheri تبریکMohsen Hesam Mazaheri در ابتدا به اشتراک گذاشت:سرانجام
پس از یکسال و هفت ماه
و به حکم دادگاه
"هابیل"
رفع توقیف شد.نمایش کمتر


July 22, 2013
به داوطلبان ورود به دانشگاه امام صادق علیهالسلام
July 13, 2013
آقا محمد کازرانی عزیز

اما یکسالی می شود که دوستان ، دور هم جمع شدند و سقاخانه بنا کردند و تشنگان را آب می نوشانند.
"کتابستان اراک" ، سقاخانه است. سقاخانه ای که با همت بنا شد و با تلاش به راهش ادامه میدهد.
سقاخانه ، "کتابستان اراک" است که مامن اهالی فرهنگ و ادب و هنر است.
هرگاه تشنه شدی یا خسته بودی و دنبال مامن می گشتی، به سقاخانه ی "کتابستان" سری بزن.
یاعلی
July 1, 2013
مصاحبه دوره پنجم دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام
پس از سه سال

انتظار سازندهراستش گرچه سه سال منتظر چنین روزی بودم، آماده آن نبودم. اطلاعی از زمان مصاحبه نداشتم و بعد از مرز مهران (منفذ زرباطیة الحدودی) (پس از خروج از کشور در عراق) تازه فهمیدم که زمان مصاحبه نزدیک است. تقریبا شش روز قبل از مصاحبه هم با پیامک آقای احمدی باخبر شدم که یکشنبه باید طرح رساله دکتری را ارائه بدهم و سه شنبه هم جلسه دفاع خواهد بود. این در حالی بود که شنبه صبح می رسیدم تهران. وقتی هم رسیدم بیشتر وقتم به جمع آوری مدارک مورد نیازی چون ریزنمرات و... گذشت و شاید نوشتن طرح رساله دکتری بیش از یک ساعت طول نکشید. اما ظاهرا مبنای قضاوت همین طرح بود و باید خیلی وقت می ذاشتم و بیش از اینها با دقت نوشته میشد. (و این در حالی است که در معمول مصاحبه های دکتری، در حد یک سوال کوتاه می پرسند «اگر قبول شدی، دوست داری رو چه موضوعی کار کنی؟» و از این موضوع می گذرند!)
در تکمیل پاراگراف بالاییعلی رغم کمبود وقت، باز هم میشد طرح قویتری نوشت. مثلا بعد از نگارش اولیه طرح، فرصت بود تا به دوستانم در مقطع دکتری (که کم هم نیستند) ایمیل کنم و ملاحظات آنها را اعمال کنم. اما گفتم مهم این است که من ارزیابی شوم. نه اینکه «من+دوپینگ کمک دیگران». ضمن اینکه با حذف بخش پیشینه و منابع از طرح+اضافه کردن عنوانهایی چون «اجمالی» و «ایده» به من القا میکرد که موضوع مهمی نیست. فقط دانشگاه ما آن را جدی تر گرفته است.
در جستجوی آرامش با راه حلهای متفاوتقبل مصاحبه، برای آرامش بیشتر، یک کتاب خواندم. انتخاب خوبی هم داشتم: آب های ناآرام: روایت اروند (کتاب اول از مجموعه کتابهای راوی نشر فاتحان). عبور از اروند، داستان غرورانگیز و آرامش بخشی برای ما مازندرانی هاست. ... من همیشه ترجیح میدهم علمی که همراه من است، سنجیده شود. اگر خواندنهای ویژه و تصنعی زمان نزدیک به امتحان را حذف کنیم، نتایج واقعی تری هم خواهیم داشت. این پیشنهاد رو حداقل برای امتحان های تعیین سطح زبان انگلیسی موسسات مختلف جدی بگیرید! این علمهایی که دزدان میتوانند آن را به سرقت ببرند، چه فایده؟
سوالات رایج شما FAQ:چند چند بودیم؟راستی ما 4 نفر دعوت به مصاحبه شدیم. 2 نفر از طریق آزمون سراسری (کنکور دکتری) و 2 نفر هم به عنوان استعدادهای درخشان. ظرفیت 5 نفر است. به احتمال خیلی زیاد، دانشکده به فرصت تکمیل ظرفیت هم امیدوار است. چرا که از بین 2 نفر استعدادهای درخشان، نهایتا یک نفر پذیرفته میشود. ضمن اینکه از بین دو نفر با آزمون هم ممکن است کسی پذیرفته نشود. حتی تر: دوره هم ممکن است تشکیل نشود که بعید است.
چه کسانی مصاحبه کردند؟مصاحبه کنندگان پنج نفر بودند. به جز دکتر آشنا همه استادان دانشکده بودند. پنج نفر در برابر یک نفر. تازه این یک نفر باید ضمن رعایت تقوا، اخلاق و دیگر مسائل را هم رعایت کند و کلا ظاهر خوبی از خودش نشان دهد. + شان استادی هر پنج نفر باید حفظ شود. واقعا کار سختی است! مثلا در شرایط عادی، اگر کسی بگوید در قضیه الف آقای فلانی 100 درصد مقصر است، معمولا واکنش تندی نشان میدهم که پدیده های اجتماعی و انسانی را نباید متاثر از یک عامل دید! سهمی هم برای دیگران و ساختارها در نظر بگیرید! اما مگر در مصاحبه میشود چنین حرفی زد؟!
زمان و محتوابه نظرم(!) هر مصاحبه بین نیم تا یک ساعت طول کشید. (در اثنای مصاحبه دوستان، رفتم بوفه و گپی با دوستان زدم و یک بستنی هم خودم را مهمان کردم.) آن شش نفر دو دسته سوال پرسیدند: سوالات عمومی (سوابق علمی و اجرایی) و درباره پروپزال (طرح پژوهشی رساله) دکتری.
هدف اصلی مصاحبه چیست؟بیش از هر چیز مصاحبه کنندگان به اطمینان احتیاج دارند که شما گزینه مناسبی هستید. من هم سعی کردم خودم باشم، نه آنچه مد نظر آنهاست. مثلا گرچه دروس حوزوی خوندنمان در حوزه بقیة الله واقعا رو هواست، با اطمینان از ادامه دادن دروس حوزوی سخن گفتم! به هر حال، با خواندن این وبلاگ، راه دکتری قبول نشدن دستتان می آید!
مرتبط:اولین مصاحبه دکتری من+ درسها و حاشیه هااین روزها خیلی سرم شلوغ است. دعا کنید.