Hediyeh > Recent Status Updates

anywhere out of the world
سرانجام دل من بخروش می‌آید و حکیمانه بر من بانگ می‌زند "هرجا بخواهی.هرجا بخواهی.به شرط آنکه بیرون از این دنیا باشد."

خبر خدا را از او پرسیدم گفت: هروقت به یکدیگر برخوردیم سلامی رد و بدل می‌کنیم اما چون دو اشراف‌زاده‌ی پیر هستیم که ادب غریزی آنها قادر نیست یاد کینه‌های گذشته را کاملا از میان بزداید!
_بازیگر جوانمرد

ژان پروو می‌نویسد:"بودلر عصیان می‌کند و باز بر ضد عصیان خود عصیان می‌کند هرگز تسلیم نمی‌شود حتی به عصیان خود و خود را از هم می‌درد."

این بار سفرم رو بعد از خیابون‌های فلورانس و ونیز در شهر کوچکی در فرانسه در احوالات یک چاپخونه ادامه میدم‌!

به کارگر چاپ‌چی به دلیل رفت‌وآمدش میان مرکب‌دان و ماشین چاپ، خرس می‌گویند و به حروف چین‌ها میمون.
بالزاک عزیز بالاخره بهم رسیدیم!

مدیریت بحران من:
اولین‌بار وقتی ۱۴ سالم بود خوندمش و عاشقش شدم و حالا زمانیکه منِ ۱۸ ساله نمیدونه چی میشه و همه چیز در یک مه غلیظ فرو رفته می‌خوام دوباره بخونمش.
روزهای سخت و تازه فقط دوستان قدیمی رو میخواد.

مدیریت بحران من برگشتن به داستایفسکیه🤝🏻
دوباره خوندن ابله بعد از گذشت ۵ سال:)

بنده الان از یک ایتالیایی معمولی اطلاعات بیشتری درمورد فلورانس و دانته دارم. با تشکر از دن براون!

همین ۶۳ صفحه‌ای که خوندم کافی بود تا بفهمم کتاب خیلی دوست داشتنی روبه‌رومه! توصیفاتی که از فلورانس هست و عبارت‌هایی از دانته باعث قشنگ تر شدن کتاب شده و البته حالت اسرارآمیزی که در پشت تک‌تک کلمات هست.
و یک نکته دیگه آیا تا به حال دقت کردین استادهای رشته‌هایی مثل ادبیات یا زبان شناسی یا نماد‌شناسی(مثل رابرت لنگدون) آدم‌های جذابی هستن؟!✨️🕯

کتاب قبلی به دلیل فاقد محتوا بودن حذف شد. کتاب جدید برای تقویت زبان!☕️🕯🍪🍁

just for practicing English language !☠️🥀🤲🏻🕷

"همینطور که راه می‌رفتم این حس غریب و دل‌انگیز را داشتم که انگار خودم را باز کرده‌ام، تار و پودم را شکافته‌ام. وقتی داشتم از عرض خیابان سی و دوم رد می‌شدم تکه پاره‌هایی از وجودم جدا می‌شدند و بر زمین می‌ریختند و میان عابرهای ساعت شلوغی خیابان جریان می‌یافتند و از لحظه‌ای به لحظه‌ی دیگر می‌غلتیدند."

"همیشه دوست داشتم بدانم چه چیزی می‌تواند اندی را از دنیای خرخوانی بیرون بکشد.سیل؟جنگ؟یا گودزیلا که بیاید و در خیابان پنجم قدم بر دارد؟
اندی سیاره بدون اتمسفر بود."

جزئیات به قدری زیاد و به نظر من دوست داشتنی هست که انگار در حال خوندن دفترخاطرات یک آدم آشنا هستم.

بوی پاییز و گوش دادن به هری پاتر با صدای جادویی آرمان سلطان‌زاده🤎☕️🍂🧶🪄✨️🦉

برجیس پدیدار می‌شود
صبور باش
به یک شب دیگر بنگر
خوشه‌ی پروین نمایان می‌شود
آنها جاودانه‌اند
همه‌ی آن ستارگان زرین و نقره‌فام دوباره خواهند درخشید
ای عزیزترین فرزند تو فقط سوگوار برجیس هستی
تو تنها به تدفین ستارگان می‌اندیشی
•والت ویتمن