ıšϯʌɾ Ƙᴜšʌᴎı

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about ıšϯʌɾ.

https://twitter.com/nawzandiq
https://www.goodreads.com/nawzandiq

Tanakh: The Holy ...
Rate this book
Clear rating

 
Loading...
محمود دولت‌آبادی
“محمود دولت‌آبادی: تمامی حوادث هنرمند را متأثّر می‌کند؛ بلکه یک حادثه یا حوادث معیّنی او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند و در او شکل می‌گیرند و در یک دورۀ تکوینی مبدّل به یک اثر می‌شوند.”
محمود دولت‌آبادی, گفت و شنود

بزرگ علوی
“بزرگ علوی: حالا خوشبختانه باید گفت «شاه سابق». چون در سابق وقتی‌که ما می‌گفتیم شاه سابق، می‌گفتند باید بگویید «شاه فقید (کبیر)»!”
بزرگ علوی, گفت و شنود

بزرگ علوی
“بزرگ علوی: ...عدّه‌ای از اهل قلم هم بودند که عدّۀشان جمعاً هفت نفر بود و در هر مجلّه‌ای که درمی‌آمد اسم آنها هم آنجا بود؛ اسم‌شان را گذاشته بودیم «ادبای سبعه». آنها همه رجال ریش‌وسبیل‌دار بودند و ما (علوی، صادق هدایت، مسعود فرزاد، و مجتبی مینوی) هم جوجه‌هایی بودیم که می‌خواستیم سری توی سرها دربیاوریم! به مجالس ادبی آنها می‌رفتیم. یک روز صحبت می‌کردیم و اسم خودمان را به‌تقلید از «ادبای سبعه» گذاشتیم «ادبای ربعه»!”
بزرگ علوی, گفت و شنود

بزرگ علوی
“بزرگ علوی: موقعی می‌شود تمامی این مسائل را نوشت که دیگر ترس وجود نداشته باشد؛ مثلاً اگر بخواهم راجع به ملاقات امروز خودم با شما بنویسم باید نگرانی نداشته باشم که...
محمود دولت‌آبادی: پس این دو صورت دارد؛ یکی اینکه همه‌ی دوستان و اطرافیان بمیرند، یا اینکه آزادی آنقدر باشد که...
باقر مؤمنی: ببین استبداد چه‌کار کرده است که تو در آلمان شرقی هم نتوانستی بنویسی! حالا چطور می‌خواستی هنرت را پرورش بدهی؟
بزرگ علوی: و آن‌وقت شما می‌گویید... خب شما یک مملکتی درست کنید که آدم بتواند زندگیش را بنویسد!”
بزرگ علوی, گفت و شنود

“در آن شرایط ]حکومت پهلوی[ بخاطر خفقان اجتماعی و سیاسی حاکم، تعبیری خاص از واقع‌گرایی شده بود؛ این‌که هنرمند باید اجتماعی باشد و از جامعه‌اش بگوید (که کسی به این قضیه اعتراض ندارد) […] مسلّماً فضا و آدم‌هایی که آن قصّه‌نویسان جوان مطرح می‌کردند، تصویری از شرایط بد اجتماعی و سیاسی‌مان می‌داد. ولی در اینجا مسئلۀ نگرش و نحوۀ پرداخت مطرح است. فرضاً در آن‌نوع قصّه‌ها حسن لباسش پاره بود و دستش سیاه. نان هم نداشت بخورد و مسائلی از این‌قبیل که باعث قالبی‌شدن قصه می‌شد و دیگر نه زندگی را با تمام ابعاد در خود داشت و نه آدم‌هایی که گوشت و خون داشتند. بلکه صرفاً قالبی و کلّی‌گویی بود که هر آدم عادّی می‌توانست هوار بکشد و آن را بگوید و تنها فرق قضیه در جسارت و شهامت بود. البته متذکر بشوم که پشت این قضیه حسن‌نیت بود. به‌هرحال فضای دیکتاتوری و معضلات سیاسی مدّنظر نویسنده بود؛ همو بود که در قصه‌اش شاخ‌وشانه می‌کشید. دیگر نه از تخیّل اثری بود و نه از بینش هنری و دیدی واقع‌گرایانه. این است که وقتی راجع به واقع‌گرایی (رئالیسم) صحبت می‌شد این تعبیر ملاک بود؛ و اگر کسی این مدرک را قبول نداشت انگ نامردمی و فرمالیست‌بودن بر پیشانیش می‌خورد.”
محمدعلی سجادی, گفت و شنود

year in books

ıšϯʌɾ hasn't connected with her friends on Goodreads, yet.




Polls voted on by ıšϯʌɾ

Lists liked by ıšϯʌɾ