ابعاد شان ما
به گزارش خبرنگار ايسنا - منطقه فارس، حجت الاسلام واحدی معاون امور مجلس، استان ها و مشارکت های نهاد کتابخانه های عمومی کشور دوشنبه ۴ خرداد در آيين تکريم و معارفه مديران کتابخانه های عمومی استان فارس گفت؛ طبق استانداردها ۳۵ درصد از جمعيت کشور بايد عضو کتابخانه های عمومی باشند اما هم اينک در ايران تنها ۲.۵ درصد از جمعيت عضو کتابخانه ها هستند. در عرف بين الملل کتابخانه های عمومی را دانشگاه مردم می دانند، چرا که طبقات مختلفی که در يک جامعه زندگی می کنند نيازمند حمايت فرهنگی و رشد آن هستند". وی افزود: "ايران با تمام سابقه فرهنگی و تمدنی که دارد اما در سال های اخير علی رغم رشد مطلوب کميت واحد کتابخانه و منابع کتابخانه ها، جايگاه مطلوبی در مطالعه نداريم و جايگاه ما در شانمان نيست". ایشان خاطرنشان کرده اند که: "بناست که در افق ۱۴۰۴ از هر يکصد نفر ۳۵ نفر عضو کتابخانه های عمومی ايران شوند و هم چنين قرار است در اين افق به ازای هر يکصد نفر چهار متر مربع فضای کتابخانه ای داشته باشيم اما تا تحقق اين مهم فاصله طولانی در پيش داريم". واحدی ادامه داد: "زمانی که موضوع ترويج کتاب و کتابخوانی را مطرح می کنند ذهن ها متوجه امور کتابخانه های عمومی در سراسر کشور می شود اما بايد گفت اين نهاد به تنهايی قادر به انجام اين کار نخواهد بود". وی با تأکيد بر اين نکته که جلوگيری از سوء استفاده ها در گرو فرهنگ است، تصريح کرد: "آگاه سازیٰ، ترويج کتابخوانی و مطالعه انسان ساز و فرهنگ ساز به يک عزم جدی نياز دارد"....
حرف ها مثل همیشه مشعشع است. پس بی آن که به فاصله ی نجومی میان "حرف" و "عمل" در آن جمهوری بپردازیم، چند پرسش درشت که در پس پشت این "حرف"ها پنهان شده را بیرون می کشیم و مثلن از حجب لاسلام واحدی می پرسیم آیا ایشان "مشکل" را به عنوان نقد فرهنگی و اجتماعی مطرح کرده اند، یا منظورشان مثل اکثر حضرات، این بوده که "می گویم"، تا گفته باشم که "می دانم"!
دویم این که آماری که ایشان ارائه کرده اند، از کجا به دستشان رسیده؟ مثلن این که "طبق "استاندارد" ۳۵ درصد از جمعيت کشور بايد عضو کتابخانه ها باشند! در آمار موسسه ی بین المللی "او سی ال سی" (که هر سال از میزان کتاب و کتابخانه و کتابخوان در جهان منتشر می کند)، شمار "کتابخانه"ها و "استفاده کنندگان" از کتابخانه در هر کشور هست، که در بیش از نیمی از کشورها، از حد متوسط ۳۵ درصد جمعيت بالاتر است. در این آمار اما هیچ کجا "عضویت" مطرح نیست، و در توضیح "استفاده کننده" نیز آمده که غرض کسانی ست که چیزی از کتابخانه ای قرض گرفته اند، و نه کل "مراجعین" به هر کتابخانه (که معمولن ده ها برابر است)!
و سیم آن که آیا حجت الاسلام فوق الذکر، از گفتن؛ "در عرف بين الملل ... طبقات يک جامعه نيازمند حمايت فرهنگی ... هستند"، منظورشان نقد "مردم" است یا "رژیم"ی که "کلمات" و "سطور" و "عناوین" کتاب و روزنامه و حتی ورقه های تبلیغاتی را کنترل می کند، و بعداز دادن "مجوز" هم به خود اجازه می دهد کتاب و روزنامه ی منتشر شده را از روی بساط و پشت ویترین کتابفروشی ها جمع کند، یا توقیف کند، و بسیار از این حکایت ها که دیگر همه فوت آبند... برای تکمیل اطلاعات آماری حجت الاسلام مذکور، ایشان را به گفته های وزیر ارشاد دولت قبلی در آخرین روزهای وزارتشان ارجاع می دهم که فرمودند سال گذشته (1390) در ایران شصت و سه هزار (یا چیزی در این حدود) عنوان کتاب منتشر شده است! با یک هفته تلاش برای یافتن فهرست این عناوین (که در هیچ سایت و روزنامه ای نبود) دوستی ساکن ایران و از طریق اتحادیه ی (غیر فعال و غیبی) ناشران، فهرست این "عناوین" را به دست آورد. با تخفیف و گذشتن از چند ده هزاری که در فرمایشات وزیر مربوطه به آمار اضافه شده، بیش از نود و چهار درصد عناوین منتشر شده در یک سال، کتاب های مذهبی، تواریخ شلخته و جعلی و غیر مستند و فرمایشی (از جمله یازده عنوان در مورد تاریخ لاله زار و کافه قنادی نادری و... که غیر از چند صفحه کپی برداری از کتاب های قدیمی نظیر "تهران قدیم" از جعفر شهری، مابقی شامل انشاء هایی ست پر از بد و بیراه و ناسزا به لاله زار و کافه نادری به عنوان مراکز فحشاء! و فساد و چه و چه .... با زبانی نزدیک به انشاء های بچه مدرسه ای ها)، هفتصد و چهارده عنوان زندگی نامه ی "شهدا"!، سیصد و بیست و هفت عنوان "تست کنکور"، که گاه چند عنوان در یک زمینه (ریاضی مثلن) در تیراژ بالا از طرف چهار ناشر مختلف منتشر شده، سه هزار و سی و دو عنوان در مورد "روش زندگی" یا "موفقیت در زندگی" و حرف های خاله عم قزی گونه، روایت ها و احادیث دروغ، منتسب به امامان و ... بی نهایت کتاب های قطور در مورد "یوگا"، "کانگ فو" و انواع و اقسام ورزش هایی که برای "سلامتی شما" مفید است! (هست؟) چهارصد و اندی کتاب های قطور و خوش چاپ و گران قیمت عکس های "تهران قدیم"، "ایران قدیم"، "عشایر ایران"، اقوام و ملل" و غیره که اکثر آنها از کتب دوران قاجار و سفرنامه ها، بدون ذکر ماخذ گرفته شده (در اصل دزدیده شده)، و دوباره و صد باره به شکلی دیگر و نامی دیگر منتشر شده اند. حدود هفتاد کتاب در مورد لهجه ها و گویش های مختلف (نظیر زبان کردی یا بلوچی که در استان های مربوطه "ممنوع" است) و نحوه ی یادگیری آنها و... سه هزار عنوان تکراری کتاب دعا نظیر "مفاتیح الجنان" که هفده بار در یک سال، و توسط شانزده ناشر مجعول، که شش تای آنها ساکن خراسان رضوی و مشهد و "آستان قدس" هستند، هر نشر با حد متوسط تیراژی حدود ده هزار نسخه (چهار تا پنج برابر کتاب های کلاسیک ادبی)، و در دو مورد پانزده و بیست و دو هزار نسخه (دوستی که این آمار را برای من تهیه کرد، نوشته بود که تنها در کتابفروشی های اطراف حرم امام رضا در مشهد، روزانه حدود ده تا پانزده هزار مفاتیح به قیمت متوسط هشت هزار تومان (سال 1391) فروش می رود که به آستان قدس تقدیم می شود، و تمامی آنها هر شب از محل، تخلیه و روز بعد خمیر و بصورت کاغذ در اختیار همان ناشران محلی قرار می گیرد تا چند باره بصورت مفاتیح درآیند!)! ووووو.... امام شناسی در 15 جلد، اثر محمدحسین حسینی تهرانی (این آقا کیست که این همه "امام" می شناسد؟!). پرسش و پاسخ مسایل شرعی، محمد صادق روحانی در 5 جلد! یک پرسش و پاسخ دیگر در 12 جلد، از محمدعلی رضائی اصفهانی، بحار الانوار مجلسی در ده جلد، یکبار، و در دوازده جلد، یک بار دیگر و... هشت جلد پاسخ به مسایل دینی از مرکز علمی پاسخ گویی به مسایل دینی. فقط به انتشارات مرکزی به نام "تحقیقات رایانه ای قائمیه در اصفهان" توجه کنید؛ که در فهرست منتشر شده ی "نشر در 1390" بیش از هشتاد کتاب با عنوان "مدیریت" از این مرکز صادر شده؛ مثلن مدیریت فضایی، مدیریت اتومبیل، مدیریت رسانه ای، مدیریت هسته ای، مدیریت نظامی، مدیریت فرهنگی، مدیریت اطلاعاتی، مدیریت امنیتی،.... و لابد در پی می آید؛ مدیریت آفتابه، مدیریت حسینیه، مدیریت مداحان هفت تیرکش، مدیریت .... (با این همه متخصص در "مدیریت" و افاضات "مدیریتی" نمی دانم چرا تمامی آن نظام در مدیریت یک بقالی وامانده است.
از میان شش درصد باقی مانده، تنها 281 عنوان (در سرتاسر ایران) به "ادبیات" به مفهوم "مواد خواندنی برای علاقمندان" اختصاص دارد که اگر چشم بر نویسندگان "فرمایشی" بپوشانیم، خود خدا هم نمی داند چقدر از آنچه نویسنده نوشته، اجازه ی انتشار پیدا کرده، یعنی شیرهایی "بی یال و دم و اشکم"! از حجت الاسلام فوق الذکر می پرسم؛ این آمار (به گفته ی ایشان) "در شان ايران با تمام سابقه فرهنگی و تمدنی که دارد"، هست؟ .... با کنار گذاشتن ده ها سوال اساسی دیگر (که واقعن حوصله می خواهد و وقت اضافی)، تنها می پرسم در سی و شش سال گذشته، مجموع بودجه ی کتاب و کتابخانه در سراسر کشور (با احتساب بودجه های کلان به تولیدات "مجاز" اسلامی از قبیل رساله و "مطهرات" و غیره و غیره) در مقایسه با بودجه ی نظامی، یا دستگاه امنیتی، چقدر بوده؟ می شود بی خجالت یک آمار بی دروغ ارائه فرمایند؟ مجموع بودجه ای که در این سال ها صرف "دانشمندان هسته ای" (روسی و کره ای!) و "حق مسلم ما" شده، آن هم در سرزمینی که یک کتاب یا مقاله ی "مطرح" (نه آنها که از روی دست دیگران کپی شده) در فیزیک یا شیمی نوشته نشده، این "دانشمندان هسته ای" (اگر فارسی زبان هستند) چند کتاب و رساله منتشر کرده اند؟ لابد این "علم لدنی" باید "محرمانه" بماند، در عوض کتاب های درسی پر باشد از "مطهرات" و تواریخ جعلی امامان و مقدسین و.... از حجت الاسلام فوق الذکر می پرسم با این "دانشگاه مردمی" که شما تاسیس و تبلیغ و ترویج فرموده اید، و می فرمایید، چه "فرهنگ سازی" و "انسان سازی" اتفاق افتاده، و چه انتظار و شوقی از نسل جوان در خواندن و "استفاده" از کتاب، دارید؟ والله به پیر، به پیغمبر از همین چند صد تایی که در آن صحرای کربلا هنوز هم سراغ "کتاب" می روند و شوق خواندن دارند، باید سی و سه برابر قهرمانان ورزشی کشور تقدیر کرد!
لابد در برنامه ی دراز مدت کتاب و کتابخانه هم، به "تظاهرات" آماری بسنده می کنید و قرار است تا 1404 (که نمی دانم به تاریخ ایرانی چه سالی می شود) شصت در صد جمعیت را "عضو" کتابخانه بکنید (مانند شرکت شصت درصدی واجدین شرایط در انتخابات ها، هرکس با چهار پنج شناسنامه ی مرده) آن وقت چه؟ آیا با این اعداد و ارقام تقلبی تسکین می یابید. به آمار کتاب و کتابخانه در چند کشور، بطور نمونه توجه کنید؛
بنگلادش با جمعیت 156 میلیونی (2013)، دارای 84 کتابخانه (2009) و 2/7 میلیون نسخه کتاب!
اندونزی 255 میلیون جمعیت (2015)، 2428 کتابخانه و 7 میلیون چهارصد هزار نسخه کتاب (1989)
مالزی با جمعیت سی میلیونی (2015)، و بیست کتبخانه، شش میلیون و 800 هزار نسخه کتاب (2007)، بودجه ی کتابخانه هایش (1982) هفت میلیون و هشتصد هزار دلار بوده
مغولستان (خارجی) با سه میلیون جمعیت (2015)، دوازده کتابخانه و یک میلیون و 312 هزار نسخه کتاب
پاکستان با جمعیت 199 میلیون (2014)، 955 کتابخانه (2009) و پنج میلیون و 240 هزار نسخه کتاب
فیلی پین با صد میلیون جمعیت (2014)، 155 کتابخانه (2009) و شش میلیون و نیم نسخه کتاب
سنگاپور با پنج و نیم میلیون جمعیت (2014)، شش کتابخانه (2014)، نزدیک به 4 میلیون نسخه کتاب
سریلانکا با بیست میلیون جمعیت (2012) 23 کتابخانه (2014)، بیش از دو میلیون نسخه کتاب
ویتنام با 90 میلیون جمعیت (2014) 230 کتابخانه (2009) و بیش از 4 میلیون و ششصد هزار نسخه کتاب
ونزوئلا با سی و سه میلیون جمعیت (2014) 120 کتابخانه (1996) و 2 میلیون و 250 هزار نسخه کتاب
در مقابل ایران با جمعیتی حدود 80 میلیون (2013)، پانصد کتابخانه (2009) با 990 هزار نسخه کتاب! ("شان ما" را که ملاحظه می فرمائید؟)
و دو نمونه ی کوچک از کشورهای صنعتی و پیشرفته، نه انگلیس، نه فرانسه، نه آلمان، نه آمریکا، نه ژاپن و... که آمارشان به راستی نجومی ست اما؛
کانادا با سی و پنج میلیون جمعیت (2014) 205 کتابخانه (2010) و 108 میلیون و سیصد هزار نسخه کتاب
دانمارک با کمی بیش از 5 میلیون جمعیت (2014)، 106 کتابخانه (2008) و بیست میلیون نسخه کتاب (2011)
آن اقلیتی که قادرند با مخارج زیاد از جیب مبارک، از مرز اینترنت زغالی در ایران (که در "شان ما" نیست)، عبور کنند، بهتر است خودشان به این آمار و اعداد مراجعه کنند؛
https://www.oclc.org/en-europe/home.h...
https://www.oclc.org/global-library-s...
***
این یادداشت سردستی، همین حالا و طی نیم ساعت در کتابخانه ی یک شهر کوچک دانمارک (ال سینور) نوشته شده، از بی دقتی در املاء و انشاء و آمار و ارقام، پوزش می خواهم. تنها امیدوارم حجت الاسلام مزبور و توابع، تنها به امکانات خط فارسی و "لی اوت" و استفاده از اینترنت مجانی و غیره، آن هم در کتابخانه ی این شهر دورافتاده، توجه کنند!
تکمله به مناسبت روز 13 آذر، روز مبارزه با سانسور
آمار رسمی می گوید در دو سال گذشته بیش از چهل کتاب فروشی در تهران تعطیل شده و بسیاری دیگر زنگ خطر بسته شدن کتاب فروشی شان را زده اند. در دولت قبلی کلنگ ساختمان "بزرگ ترین کتاب فروشی خاورمیانه"، در شمال پارک مریم، بر زمین زده شد اما بعداز پنج سال، جای کلنگ زدگی هم محو شده است. اصولن جایی که کتاب و رغبت کتابخوانی در حال اضمحلال است، داشتن "بزرگ ترین کتابفروشی در خاورمیانه" چه محلی از اعراب دارد؟ آن هم جایی که بیش از 90 درصد کتاب های مجاز، شامل قرآن و مفاتیح و کتاب دعاهای مشابه می شود. جایی که یکی از مهم ترین منابع درآمد ملی، یعنی توریسم، به دلیل شرایط حاکم در ایران، تقریبن نابود شده، ساختن بزرگ ترین هتل و مدرن ترین هتل در خاورمیانه یا جهان، چه نتیجه ای دارد. رئیس کتاب خانه های عمومی گفته در ایران 2500 کتاب فروشی هست اما آمار رئیس اتحادیه ناشران و کتاب فروشانف متفاوت است. حتی فرض بر قبول آمار رییس کتابخانه های عمومی، 2500 کتابخانه در یک کشور 80 میلیونی، نه تنها افتخار نیست، که فاجعه است. عوامل متعددی در چهار دهه ی اخیر باعث این تراژدی دردناک شده است. دخل و خرج کتاب فروشی ها همخوانی ندارند؛ با انواع مالیات و عوارضی که گرفته می شود، افزایش قیمت کاغذ و هزینه چاپ و سطح نازل محتوایی بسیاری از آثار منتشرشده، بی اعتمادی مخاطبان به دلیل ممیزی کتاب ها از جمله دلایلی است که صنعت نشر را به ورشکستگی کشانده است. چهار دهه نظارت و سانسور و قلع و قمع فرهنگی سبب شده تا انتشار کتاب، به حد بحران فعلی برسد. شرکت های پخش (مجاز)، با حق توزیع بالا، گاه 40 تا 50 درصد قیمت کتاب، به مافیاهای پخش معروف شده اند. کتاب فروشی ها کم کم به CD فروشی، کافه و قهوه خانه تبدیل به احسن می شوند. روبروی دانشگاه، تقریبن همه به فروش کتاب های کمک آموزشی، کنکور و مانند آن پرداخته اند. درباره ی معافیت مالیاتی کتاب فروشی ها بارها وعده های دروغ داده شده. عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد، اخیرن گفته تیراژ کتاب در شش ماه اول امسال نسبت به سال گذشته ۱۲ درصد کاهش داشته. سرانه کتاب در ۲۰ سال گذشته برای هر ۱۰ هزار نفر، حدود ۱.۸ عنوان کتاب بوده! (آمار را دوباره بخوانید، تا اشکتان درآید). اخیرن رییس کتابخانه ی ملی گفته: "هفتاد درصد کتاب هایی که در کتابخانه های عمومی سراسر کشور وجود دارد، حتی یک بار توسط مردم برداشته نشده! چرا کتابخانه ها باید با کتاب های بی ارزش پر شوند؟" سیر نزولی تیراژ کتاب به 350 نسخه (برای هشتاد میلیون) رسیده است! این بلایی ست که سانسور و بند و بست دولتی، بر سر سینما، تئاتر و موسیقی و کل فرهنگ آورده است. زنان (یعنی نیمی از جامعه) اجازه ی تک خوانی نداشتند، حالا اجازه ی نوازندگی هم از آنها سلب شده. سانسور روزنامه ها و اینترنت و فیلتر کردن سایت ها و شبکه های اجتماعی و پارازیت باران کردن ماهواره ها و... عذاب پر هزینه ی مردم شده، که تهدید و بازداشت و زندان هم، قوز بالاقوز است. نتیجه ی این همه مخارج هنگفت سانسور مردم، از جیب مردم، بعداز سی و هفت سال سبب شده که اعوان جمهوری هم چنان از "نفوذ" فرهنگی "دشمن" وحشت داشته باشند و مردم را بترسانند.
حرف ها مثل همیشه مشعشع است. پس بی آن که به فاصله ی نجومی میان "حرف" و "عمل" در آن جمهوری بپردازیم، چند پرسش درشت که در پس پشت این "حرف"ها پنهان شده را بیرون می کشیم و مثلن از حجب لاسلام واحدی می پرسیم آیا ایشان "مشکل" را به عنوان نقد فرهنگی و اجتماعی مطرح کرده اند، یا منظورشان مثل اکثر حضرات، این بوده که "می گویم"، تا گفته باشم که "می دانم"!
دویم این که آماری که ایشان ارائه کرده اند، از کجا به دستشان رسیده؟ مثلن این که "طبق "استاندارد" ۳۵ درصد از جمعيت کشور بايد عضو کتابخانه ها باشند! در آمار موسسه ی بین المللی "او سی ال سی" (که هر سال از میزان کتاب و کتابخانه و کتابخوان در جهان منتشر می کند)، شمار "کتابخانه"ها و "استفاده کنندگان" از کتابخانه در هر کشور هست، که در بیش از نیمی از کشورها، از حد متوسط ۳۵ درصد جمعيت بالاتر است. در این آمار اما هیچ کجا "عضویت" مطرح نیست، و در توضیح "استفاده کننده" نیز آمده که غرض کسانی ست که چیزی از کتابخانه ای قرض گرفته اند، و نه کل "مراجعین" به هر کتابخانه (که معمولن ده ها برابر است)!
و سیم آن که آیا حجت الاسلام فوق الذکر، از گفتن؛ "در عرف بين الملل ... طبقات يک جامعه نيازمند حمايت فرهنگی ... هستند"، منظورشان نقد "مردم" است یا "رژیم"ی که "کلمات" و "سطور" و "عناوین" کتاب و روزنامه و حتی ورقه های تبلیغاتی را کنترل می کند، و بعداز دادن "مجوز" هم به خود اجازه می دهد کتاب و روزنامه ی منتشر شده را از روی بساط و پشت ویترین کتابفروشی ها جمع کند، یا توقیف کند، و بسیار از این حکایت ها که دیگر همه فوت آبند... برای تکمیل اطلاعات آماری حجت الاسلام مذکور، ایشان را به گفته های وزیر ارشاد دولت قبلی در آخرین روزهای وزارتشان ارجاع می دهم که فرمودند سال گذشته (1390) در ایران شصت و سه هزار (یا چیزی در این حدود) عنوان کتاب منتشر شده است! با یک هفته تلاش برای یافتن فهرست این عناوین (که در هیچ سایت و روزنامه ای نبود) دوستی ساکن ایران و از طریق اتحادیه ی (غیر فعال و غیبی) ناشران، فهرست این "عناوین" را به دست آورد. با تخفیف و گذشتن از چند ده هزاری که در فرمایشات وزیر مربوطه به آمار اضافه شده، بیش از نود و چهار درصد عناوین منتشر شده در یک سال، کتاب های مذهبی، تواریخ شلخته و جعلی و غیر مستند و فرمایشی (از جمله یازده عنوان در مورد تاریخ لاله زار و کافه قنادی نادری و... که غیر از چند صفحه کپی برداری از کتاب های قدیمی نظیر "تهران قدیم" از جعفر شهری، مابقی شامل انشاء هایی ست پر از بد و بیراه و ناسزا به لاله زار و کافه نادری به عنوان مراکز فحشاء! و فساد و چه و چه .... با زبانی نزدیک به انشاء های بچه مدرسه ای ها)، هفتصد و چهارده عنوان زندگی نامه ی "شهدا"!، سیصد و بیست و هفت عنوان "تست کنکور"، که گاه چند عنوان در یک زمینه (ریاضی مثلن) در تیراژ بالا از طرف چهار ناشر مختلف منتشر شده، سه هزار و سی و دو عنوان در مورد "روش زندگی" یا "موفقیت در زندگی" و حرف های خاله عم قزی گونه، روایت ها و احادیث دروغ، منتسب به امامان و ... بی نهایت کتاب های قطور در مورد "یوگا"، "کانگ فو" و انواع و اقسام ورزش هایی که برای "سلامتی شما" مفید است! (هست؟) چهارصد و اندی کتاب های قطور و خوش چاپ و گران قیمت عکس های "تهران قدیم"، "ایران قدیم"، "عشایر ایران"، اقوام و ملل" و غیره که اکثر آنها از کتب دوران قاجار و سفرنامه ها، بدون ذکر ماخذ گرفته شده (در اصل دزدیده شده)، و دوباره و صد باره به شکلی دیگر و نامی دیگر منتشر شده اند. حدود هفتاد کتاب در مورد لهجه ها و گویش های مختلف (نظیر زبان کردی یا بلوچی که در استان های مربوطه "ممنوع" است) و نحوه ی یادگیری آنها و... سه هزار عنوان تکراری کتاب دعا نظیر "مفاتیح الجنان" که هفده بار در یک سال، و توسط شانزده ناشر مجعول، که شش تای آنها ساکن خراسان رضوی و مشهد و "آستان قدس" هستند، هر نشر با حد متوسط تیراژی حدود ده هزار نسخه (چهار تا پنج برابر کتاب های کلاسیک ادبی)، و در دو مورد پانزده و بیست و دو هزار نسخه (دوستی که این آمار را برای من تهیه کرد، نوشته بود که تنها در کتابفروشی های اطراف حرم امام رضا در مشهد، روزانه حدود ده تا پانزده هزار مفاتیح به قیمت متوسط هشت هزار تومان (سال 1391) فروش می رود که به آستان قدس تقدیم می شود، و تمامی آنها هر شب از محل، تخلیه و روز بعد خمیر و بصورت کاغذ در اختیار همان ناشران محلی قرار می گیرد تا چند باره بصورت مفاتیح درآیند!)! ووووو.... امام شناسی در 15 جلد، اثر محمدحسین حسینی تهرانی (این آقا کیست که این همه "امام" می شناسد؟!). پرسش و پاسخ مسایل شرعی، محمد صادق روحانی در 5 جلد! یک پرسش و پاسخ دیگر در 12 جلد، از محمدعلی رضائی اصفهانی، بحار الانوار مجلسی در ده جلد، یکبار، و در دوازده جلد، یک بار دیگر و... هشت جلد پاسخ به مسایل دینی از مرکز علمی پاسخ گویی به مسایل دینی. فقط به انتشارات مرکزی به نام "تحقیقات رایانه ای قائمیه در اصفهان" توجه کنید؛ که در فهرست منتشر شده ی "نشر در 1390" بیش از هشتاد کتاب با عنوان "مدیریت" از این مرکز صادر شده؛ مثلن مدیریت فضایی، مدیریت اتومبیل، مدیریت رسانه ای، مدیریت هسته ای، مدیریت نظامی، مدیریت فرهنگی، مدیریت اطلاعاتی، مدیریت امنیتی،.... و لابد در پی می آید؛ مدیریت آفتابه، مدیریت حسینیه، مدیریت مداحان هفت تیرکش، مدیریت .... (با این همه متخصص در "مدیریت" و افاضات "مدیریتی" نمی دانم چرا تمامی آن نظام در مدیریت یک بقالی وامانده است.
از میان شش درصد باقی مانده، تنها 281 عنوان (در سرتاسر ایران) به "ادبیات" به مفهوم "مواد خواندنی برای علاقمندان" اختصاص دارد که اگر چشم بر نویسندگان "فرمایشی" بپوشانیم، خود خدا هم نمی داند چقدر از آنچه نویسنده نوشته، اجازه ی انتشار پیدا کرده، یعنی شیرهایی "بی یال و دم و اشکم"! از حجت الاسلام فوق الذکر می پرسم؛ این آمار (به گفته ی ایشان) "در شان ايران با تمام سابقه فرهنگی و تمدنی که دارد"، هست؟ .... با کنار گذاشتن ده ها سوال اساسی دیگر (که واقعن حوصله می خواهد و وقت اضافی)، تنها می پرسم در سی و شش سال گذشته، مجموع بودجه ی کتاب و کتابخانه در سراسر کشور (با احتساب بودجه های کلان به تولیدات "مجاز" اسلامی از قبیل رساله و "مطهرات" و غیره و غیره) در مقایسه با بودجه ی نظامی، یا دستگاه امنیتی، چقدر بوده؟ می شود بی خجالت یک آمار بی دروغ ارائه فرمایند؟ مجموع بودجه ای که در این سال ها صرف "دانشمندان هسته ای" (روسی و کره ای!) و "حق مسلم ما" شده، آن هم در سرزمینی که یک کتاب یا مقاله ی "مطرح" (نه آنها که از روی دست دیگران کپی شده) در فیزیک یا شیمی نوشته نشده، این "دانشمندان هسته ای" (اگر فارسی زبان هستند) چند کتاب و رساله منتشر کرده اند؟ لابد این "علم لدنی" باید "محرمانه" بماند، در عوض کتاب های درسی پر باشد از "مطهرات" و تواریخ جعلی امامان و مقدسین و.... از حجت الاسلام فوق الذکر می پرسم با این "دانشگاه مردمی" که شما تاسیس و تبلیغ و ترویج فرموده اید، و می فرمایید، چه "فرهنگ سازی" و "انسان سازی" اتفاق افتاده، و چه انتظار و شوقی از نسل جوان در خواندن و "استفاده" از کتاب، دارید؟ والله به پیر، به پیغمبر از همین چند صد تایی که در آن صحرای کربلا هنوز هم سراغ "کتاب" می روند و شوق خواندن دارند، باید سی و سه برابر قهرمانان ورزشی کشور تقدیر کرد!
لابد در برنامه ی دراز مدت کتاب و کتابخانه هم، به "تظاهرات" آماری بسنده می کنید و قرار است تا 1404 (که نمی دانم به تاریخ ایرانی چه سالی می شود) شصت در صد جمعیت را "عضو" کتابخانه بکنید (مانند شرکت شصت درصدی واجدین شرایط در انتخابات ها، هرکس با چهار پنج شناسنامه ی مرده) آن وقت چه؟ آیا با این اعداد و ارقام تقلبی تسکین می یابید. به آمار کتاب و کتابخانه در چند کشور، بطور نمونه توجه کنید؛
بنگلادش با جمعیت 156 میلیونی (2013)، دارای 84 کتابخانه (2009) و 2/7 میلیون نسخه کتاب!
اندونزی 255 میلیون جمعیت (2015)، 2428 کتابخانه و 7 میلیون چهارصد هزار نسخه کتاب (1989)
مالزی با جمعیت سی میلیونی (2015)، و بیست کتبخانه، شش میلیون و 800 هزار نسخه کتاب (2007)، بودجه ی کتابخانه هایش (1982) هفت میلیون و هشتصد هزار دلار بوده
مغولستان (خارجی) با سه میلیون جمعیت (2015)، دوازده کتابخانه و یک میلیون و 312 هزار نسخه کتاب
پاکستان با جمعیت 199 میلیون (2014)، 955 کتابخانه (2009) و پنج میلیون و 240 هزار نسخه کتاب
فیلی پین با صد میلیون جمعیت (2014)، 155 کتابخانه (2009) و شش میلیون و نیم نسخه کتاب
سنگاپور با پنج و نیم میلیون جمعیت (2014)، شش کتابخانه (2014)، نزدیک به 4 میلیون نسخه کتاب
سریلانکا با بیست میلیون جمعیت (2012) 23 کتابخانه (2014)، بیش از دو میلیون نسخه کتاب
ویتنام با 90 میلیون جمعیت (2014) 230 کتابخانه (2009) و بیش از 4 میلیون و ششصد هزار نسخه کتاب
ونزوئلا با سی و سه میلیون جمعیت (2014) 120 کتابخانه (1996) و 2 میلیون و 250 هزار نسخه کتاب
در مقابل ایران با جمعیتی حدود 80 میلیون (2013)، پانصد کتابخانه (2009) با 990 هزار نسخه کتاب! ("شان ما" را که ملاحظه می فرمائید؟)
و دو نمونه ی کوچک از کشورهای صنعتی و پیشرفته، نه انگلیس، نه فرانسه، نه آلمان، نه آمریکا، نه ژاپن و... که آمارشان به راستی نجومی ست اما؛
کانادا با سی و پنج میلیون جمعیت (2014) 205 کتابخانه (2010) و 108 میلیون و سیصد هزار نسخه کتاب
دانمارک با کمی بیش از 5 میلیون جمعیت (2014)، 106 کتابخانه (2008) و بیست میلیون نسخه کتاب (2011)
آن اقلیتی که قادرند با مخارج زیاد از جیب مبارک، از مرز اینترنت زغالی در ایران (که در "شان ما" نیست)، عبور کنند، بهتر است خودشان به این آمار و اعداد مراجعه کنند؛
https://www.oclc.org/en-europe/home.h...
https://www.oclc.org/global-library-s...
***
این یادداشت سردستی، همین حالا و طی نیم ساعت در کتابخانه ی یک شهر کوچک دانمارک (ال سینور) نوشته شده، از بی دقتی در املاء و انشاء و آمار و ارقام، پوزش می خواهم. تنها امیدوارم حجت الاسلام مزبور و توابع، تنها به امکانات خط فارسی و "لی اوت" و استفاده از اینترنت مجانی و غیره، آن هم در کتابخانه ی این شهر دورافتاده، توجه کنند!
تکمله به مناسبت روز 13 آذر، روز مبارزه با سانسور
آمار رسمی می گوید در دو سال گذشته بیش از چهل کتاب فروشی در تهران تعطیل شده و بسیاری دیگر زنگ خطر بسته شدن کتاب فروشی شان را زده اند. در دولت قبلی کلنگ ساختمان "بزرگ ترین کتاب فروشی خاورمیانه"، در شمال پارک مریم، بر زمین زده شد اما بعداز پنج سال، جای کلنگ زدگی هم محو شده است. اصولن جایی که کتاب و رغبت کتابخوانی در حال اضمحلال است، داشتن "بزرگ ترین کتابفروشی در خاورمیانه" چه محلی از اعراب دارد؟ آن هم جایی که بیش از 90 درصد کتاب های مجاز، شامل قرآن و مفاتیح و کتاب دعاهای مشابه می شود. جایی که یکی از مهم ترین منابع درآمد ملی، یعنی توریسم، به دلیل شرایط حاکم در ایران، تقریبن نابود شده، ساختن بزرگ ترین هتل و مدرن ترین هتل در خاورمیانه یا جهان، چه نتیجه ای دارد. رئیس کتاب خانه های عمومی گفته در ایران 2500 کتاب فروشی هست اما آمار رئیس اتحادیه ناشران و کتاب فروشانف متفاوت است. حتی فرض بر قبول آمار رییس کتابخانه های عمومی، 2500 کتابخانه در یک کشور 80 میلیونی، نه تنها افتخار نیست، که فاجعه است. عوامل متعددی در چهار دهه ی اخیر باعث این تراژدی دردناک شده است. دخل و خرج کتاب فروشی ها همخوانی ندارند؛ با انواع مالیات و عوارضی که گرفته می شود، افزایش قیمت کاغذ و هزینه چاپ و سطح نازل محتوایی بسیاری از آثار منتشرشده، بی اعتمادی مخاطبان به دلیل ممیزی کتاب ها از جمله دلایلی است که صنعت نشر را به ورشکستگی کشانده است. چهار دهه نظارت و سانسور و قلع و قمع فرهنگی سبب شده تا انتشار کتاب، به حد بحران فعلی برسد. شرکت های پخش (مجاز)، با حق توزیع بالا، گاه 40 تا 50 درصد قیمت کتاب، به مافیاهای پخش معروف شده اند. کتاب فروشی ها کم کم به CD فروشی، کافه و قهوه خانه تبدیل به احسن می شوند. روبروی دانشگاه، تقریبن همه به فروش کتاب های کمک آموزشی، کنکور و مانند آن پرداخته اند. درباره ی معافیت مالیاتی کتاب فروشی ها بارها وعده های دروغ داده شده. عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد، اخیرن گفته تیراژ کتاب در شش ماه اول امسال نسبت به سال گذشته ۱۲ درصد کاهش داشته. سرانه کتاب در ۲۰ سال گذشته برای هر ۱۰ هزار نفر، حدود ۱.۸ عنوان کتاب بوده! (آمار را دوباره بخوانید، تا اشکتان درآید). اخیرن رییس کتابخانه ی ملی گفته: "هفتاد درصد کتاب هایی که در کتابخانه های عمومی سراسر کشور وجود دارد، حتی یک بار توسط مردم برداشته نشده! چرا کتابخانه ها باید با کتاب های بی ارزش پر شوند؟" سیر نزولی تیراژ کتاب به 350 نسخه (برای هشتاد میلیون) رسیده است! این بلایی ست که سانسور و بند و بست دولتی، بر سر سینما، تئاتر و موسیقی و کل فرهنگ آورده است. زنان (یعنی نیمی از جامعه) اجازه ی تک خوانی نداشتند، حالا اجازه ی نوازندگی هم از آنها سلب شده. سانسور روزنامه ها و اینترنت و فیلتر کردن سایت ها و شبکه های اجتماعی و پارازیت باران کردن ماهواره ها و... عذاب پر هزینه ی مردم شده، که تهدید و بازداشت و زندان هم، قوز بالاقوز است. نتیجه ی این همه مخارج هنگفت سانسور مردم، از جیب مردم، بعداز سی و هفت سال سبب شده که اعوان جمهوری هم چنان از "نفوذ" فرهنگی "دشمن" وحشت داشته باشند و مردم را بترسانند.
Published on May 28, 2015 01:37
date
newest »


:
وقتی که وضع کوره دهی ها خراب شد
اعصاب کدخدای ده ما خراب شد
پیر و جوان دهکده را جمع کرد و گفت
از پای رودخانه به بالا خراب شد
پل های پشت سر که از اول خراب بود
پل های پیش روست که حالا خراب شد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
یک دفعه حال مردم دنیا خراب شد
ما ترس و وحشت از خس و خاشاک داشتیم
از شانس گند ما زد و دریا خراب شد
دیروز ما به خاطر امروز ریده شد
امروز ما به خاطر فردا خراب شد
باران نبود حال ده ما گرفته بود
باران گرفت باز خدایا خراب شد
ماندم که بین این همه مسجد چه طور شد
دیوار چند مدرسه تنها خراب شد
ملای ده یهو وسط حرف او پرید
فریاد زد که خوب شد آقا خراب شد
تا کی کلاس و مدرسه؟ تا کی سواد و درس؟
والله هر چه هست از اینجا خراب شد
هر بچه ای که جای الف-لام-میم، رفت
دنبال درس و مشق و الفبا، خراب شد
اصلا تمام مملکت از این به اصطلاح
دانای در شعار توانا خراب شد
امروز حرف، گفتن و ناگفتنش یکی ست
نرم زبان به قول دریدا خراب شد
میشل فوکو خلاف ارسطو عقیده داشت
تقصیر فرم نیست که معنا خراب شد
معمار خشت اول خود را درست زد
بالا که رفت آجر بنا خراب شد
تاثیر ماهواره و تقصیر کدخداست
امروز اگر که ذهن جوان ها خراب شد
آنقدر توپ قل قلی بچه های ما
خورده زمین و رفت هوا تا خراب شد
گاو حسن از اول خلقت که بد نبود
از بس که گشت با خر عیسی خراب شد
البته هر چه نقشه کشیدند دشمنان
شکر خدا به لطف تعالی خراب شد
سال گذشته معبد بودا شکاف خورد
امسال هم که سقف کلیسا خراب شد
من قول می دهم که به زودی زود هم
اخبار می رسد که اروپا خراب شد
یک لحظه کدخدا به خود آمد که برق رفت
خوشحال شد که مجلس ملا خراب شد
آمد به حرف خویش ادامه دهد ولی
از نو خبر رسید فلان جا خراب شد
مردم یکی یکی متفرق شدند و باز
اعصاب کدخدای ده ما خراب شد