زندگانی من
کتاب های تاریخی برای من حکم نوعی ادبیات را دارند، شیرین و خواندنی. به ویژه کتاب های تاریخ، شرح احوالات و خاطرات و پژوهش های تاریخی مربوط به تاریخ معاصر ایران (قاجاریه، مشروطیت و پهلوی) را شیفته وار مطالعه می کنم. "شیفته" به این معنا که تخصصی در این زمینه ندارم، و آشنایی من با تاریخ، مثل اکثر ایرانیان، ابتدا از کتب تاریخ مدرسه شروع شده است. چرا و چگونه اش را نمی دانم، و این که از کجا به مطالعه ی کتب تاریخ غیر درسی علاقمند شدم. تلاشی نکرده ام تا نظراتم در مورد این گونه کتاب ها، علمی و به اصطلاح آکادمیک باشد، پس بیشتر شخصی و از روی علاقه است. به همین دلیل هم تعجب نمی کنم، سهل است، هرگز انتظاری هم نداشته ام تا این نظرات مورد قبول دیگران قرار گیرد، به ویژه که می دانم اکثر ایرانیان (شاید به دلیل کثرت دروغ و تحریف معمول در کتاب های تاریخ در ایران) علاقه ای به خواندن تاریخ ندارند. تاریخ، تنها شرح جنگ و صلح و کشتار و گرفتن و پس دادن سرزمین های تصرف شده نیست، آن گونه که در اغلب کتب تاریخی ما دیده می شود بلکه شامل اوضاع اجتماعى و نحوه ی زندگى و طرزتفکر و شکل کار و بار روزانهی مردم هم می شود، شرح مسایلی که سبب دگرگونی های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یک سرزمین و یک تمدن و باشندنگان آن می شود.
در میان کتب خاطرات و شرح احوالات و از این قبیل، از صاحب نامان دوره ی قاجار و پهلوی تا امروز، "زندگانی من" از عبدالله مستوقی را به این دلیل خوش دارم، و جزو انگشت شمار آثاری در این زمینه می دانم که اگر از عیوب جاری در این گونه تالیفات، بکلی بری نباشد، از این گونه کج سلیقگی های شخصی بی اندازه خالی ست. یکی از عیوب معمول در آثاری نظیر خاطرات و شرح احوالات و زندگی و غیره، "من منم"های بی حد و اندازه ای ست که نویسندگان بکار می برند، و با وجودی که برخی از این صاحبان قلم، باعث و بانی اصلی برخی لکه های ننگ نظیر قراردادهای معروف ضد ملی بوده اند، تمام تلاش و کوشش خود را صرف آن کرده اند که خود را از این گناه و خطاهای مشابه بری نشان دهند، و نه تنها در اکثر موارد تهمت اشتباه و خیانت را متوجه ی دیگران دانسته اند، بلکه گاه خود را در خطایی که مرتکب شده اند، محق جلوه داده اند، بلکه گاه، به شکلی فریبکارانه و با دروغ و تحریف های ظریف در تاریخ، دلیل و برهان آورده اند که هرکس دیگری هم بجای من (ایشان) بود، چنین می کرد، و چه بسا بدتر. پس برای "من" هورا بکشید. عبدالله مستوفی نه چندان در کار دولتی بوده، و نه اصولن پست های حساسی نظیر نخست وزیری و وزارت خارجه داشته است تا مستقیم بانی نام و ننگ شده باشد، و در سه جلد خاطراتش (زندگانی من) "منم منم"ها در حد و حدود صفر اند.
مساله ی دیگر نبود سنت "حدیث نفس" در تاریخ و تاریخ فرهنگ ماست، به گونه ای که آنها که شهامت و جسارت "حدیث نفس" را داشته اند، در تاریخ ما از انگشتان یک دست تجاوز نمی کنند. شرح زندگانی من از عبدالله مستوفی، جای جای، حدیث نفس است، تا آنجا که گاه به "هجو و هزل" خود و خانواده اش پرداخته (بخش مربوط به مادرش که همسر سوم پدر بوده و تفاوت سنی زیادی که با پدرش داشته و شرح تولد خود او از زبان قلم خودش، ص 152)، از زمره ی این "هجو" و "هزل"هاست.
عبدالله مستوقی در دوران ناصرالدین شاه به دنیا آمده، و در 1329 شمسی درگذشته است. شرح خاطرات او با عنوان "زندگانی من" در سه جلد، با نثری شیرین و ساده، به "تاریخ اجتماعی دوران قاجار" معروف است. او با دیدی تیزبینانه، در کنار شرح وقایع زندگی خود و خانواده اش، به شرح مراسم سنتی، شخصیت ها و روحیاتشان پرداخته و از اتفاقات بزرگ و کوچک اواخر دوران قاجار نیز، به روال حکایت و روایت، سخن گفته است. "زندگانی من" نسبت به "خاطرات" رجال دوره ی قاجار، و چه بسا خاطرات این سال ها از رجال دوران پهلوی، از بی طرفی بالایی برخوردار است و جای جای روایتش طنزی ست شیرین. سه جلد "زندگانی من"، با وسواس تدوین شده، و یکی از منابع موثق پژوهشگران تاریخ اجتماعی دوران قاجار، به ویژه از عصر ناصری تا پهلوی ست. اگر بگویم سه جلد "زندگانی من" خالی از "اغراض شخصی"ست، چنین نظری در برابرنهاد این اثر با "خود زندگی نامه"های دیگر، خاطرات رجال دوران قاجار و پهلوی، نظری نسبی ست. فراموش نکنیم که رجال این دوره، تقریبن همه از ایل و طایفه ی قاجار بوده اند، و نسبت به یکدیگر، پیدا و ناپیدا، بغض و دشمنی داشته اند، و به استثنای چند تن انگشت شمار، نه تنها همگی فاسد و رشوه خوار و اهل زد و بند بوده اند بلکه به دلیل روح قبیله ای و جاه طلبی های ابتدایی، از هیچ ترفندی از جمله قتل و جنایت به نفع خویش، و علیه دیگران، ابایی نداشته اند. "زندگانی من" به ویژه جلد سوم، از نگاه تاریخی جامع ترین خاطرات منتشر شده از رجال قاجاری ست، که شامل تجزیه و تحلیل جامعی از قرارداد 1919 وثوق الدوله با انگلستان (معروف به قرارداد وثوق الدوله که از مشهورترین قراردادهای ننگین رجال ایران با یک دولت استعمارگر محسوب می شود)، وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران طی حکومت کابینه های متعدد در دوران مشروطه، مستوفی الممالک، وثوق الدوله، مشیرالدوله، عین الدوله، قوام السطنه، اوضاع ایران در دوران جنگ جهانی اول، حضور فیزیکی قوای روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران، و اعمال نفوذ این دو قدرت بزرگ در مسایل سیاسی ایران، داخلی و خارجی، نفت، و مقروض کردن دولت های ضعیف وقت با دادن وام های بی پشتوانه، در مقابل حضور و اعمال نفوذ در همه ی زمینه ها، وام هایی که عمدتن صرف سفرهای بی نتیجه ی ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و احمد شاه به فرنگ شد، کودتای 1299 و علل اجتماعی و سیاسی آن، به قدرت رسیدن رضا خان میرپنج، و پایان کار سلسله ی قاجاریه، بررسی پس زمینه ی جنبش های این دوره نظیر قیام شیخ محمد خیابانی و نهضت او در تبریز، قیام کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان، نهضت میرزا کوچک خان جنگلی در شمال، یاغی گری های اسماعیل خان سمیتقو در غرب، شیخ خزعل در جنوب، و نایب حسین کاشی در مرکز ایران و... می شود، که در تاریخ معاصر ما از برخی از این نهضت ها نظیر قیام خیابانی در تبریز، قیام پسیان در خراسان و نهضت جنگل در شمال، بصورتی ضد و نقیض یاد شده است. مستوفی اما نسبتن واقع گرایانه به این نهضت ها پرداخته و تصویری تا اندازه ای بی پیرایه از آنها ارائه کرده است. می گویم "نسبتن"، و بر این امر تاکید دارم، چرا که روایت تاریخ بهررو نمی تواند صد در صد بی طرفانه و واقع بینانه باشد، و عناصری از شخصیت و نگاه و موضع تاریخ نگار، بهر صورت در جای جای آن نمود پیدا می کند.
عبدالله مستوفی منشی دربار، و در دوره ای استاندار آذربایجان، هنگام صدراعظمی عین الدوله در دوران مشروطیت، رییس نان (غله) تهران بوده، و از معدود رجال قاجاری ست که در دوران پهلوی نیز در مصدر کار باقی مانده است (در وزارت امور خارجه، کنسولگری ایران در روسیه، ریاست اداره ثبت املاک و مستغلات). خاطرات مستوفی شامل روایت مسایل داخل و گرفتاری های خارجی در دوره ی پر آشوبی از تاریخ معاصر ایران است. با وجود شرح کسب و کار و سنت و روابط و مناسبات خانوادگی، وصف عزا و عروسی و ختنه سوران و ایام نوروز و غیره، "زندگانی من" به نوعی تهران این روزگار را نیز، حکایت کرده، به نوعی که خواندن "تاریخ" را چون خواندن یک رمان کلاسیک، جذاب می کند. این قصه ی بلند، در عین شیرینی، پر است از شوری و تلخی بسیاری رویدادهای این دوره؛ ستم گری های دوران قاجار، نوع سفرها و لباس و مراسم سنتی، و در عین حال سرشار از مثَل ھا و كنايات معمول میان مردم عادی، روایتی از احوال و روزگار بسیاری در گوشه و کنار تهران، و بعضن ایران، که حتی در اثری مشابه و شیرین نظیر چهار جلد "حیات یحیی" از یحیی دولت آبادِی، هم که از نگاه من در برخی موارد با "زندگانی من" پهلو می زند، دیده نمی شود. گزارش عبدالله مستوفی به وضوح، حاوی علاقه ی یک "شازده"ی قاجاری به سرزمینش "ایران" است، گزارشی از مردم و سرزمین، از قلمی دلسوز، در توصیف تراژیک از مملکت داری قاجاریان
در جلد اول بیشتر به شرح دودمان قاجار و خاستگاه نویسنده، و درمجموع، تصویری ست جامع از روزگار آن عصر و زمانه، از سلطنت آقامحمدخان، شرح احوالات شخصی او از دوران لطفعلی خان زند، آخرین بازمانده ی زندیه در کرمان و نواحی جنوب، سپس روزگار فتحعلیشاه و رویاهای جهان گشایی او، وصف جنگ گرجستان، تا مرگ فتحعلیشاه، سپس سلطنت محمد شاه و تا پایان دوران ناصری را در بر می گیرد.
جلد دوم، رويدادھاى ٢٣ سال، از جلوس مظفر الدين شاه بر تخت شاھى تا پايان يافتن قحطى ١٣٣۶ قمری را در بر دارد. برپايى ھیئت ھاى وزيران و روزنامه و سیاست ھاى خارجى و سفرھاى شاه به فرنگ و بنیاد يافتن مدرسه ھاى نو و فراگیرى وَبا، وضع سفارت خانه ھاى ايران در برخی کشورها که نويسنده خود در برخی از آنها ماموریت داشته.
جلد سوم، شرح رويدادھایی ست از كابینه وثوق الدوله و قرارداد (1919)، زمینه ھاى فراھم آمده براى برپايى كابینه (وثوق الدوله)، بسته شدن قرارداد، انحلال ھیئت ممیزى تھران و .... بازگشت احمد شاه به ايران و استعفاى وثوق الدوله و... كابینه مشیر الدوله و مشكلات فراروى آن، سركوبى گردن كشان "متجاسرين" (توسط رضاخان میرپنج) و"دفع فتنه" آذربايجان و برقرار شدن پیوند دوباره میان ايران و روسیه، استعفای مشیر الدوله و... گزارشی از چگونگی تسلط انگلستان، رواج تملق گويى و دروغ و بالاخر آغاز مساله ی نفت در ایران، اوضاع پس از رفتن مشیرالدوله و كابینه سپه دار اعظم و وضع مالى دولت، كابینه سید ضیاء الدين، بیانیه ی لغو قرارداد، كابینه قوام السلطنه و سقوط آن، موضوع نفت شمال و بالاخره روى كار آمدن سردار سپه، اصلاح تقويم، قانون ارتش، رفتن احمد شاه به فرنگ، و انقراض قاجاريه و مجلس مؤسسان و نظام اجبارى. اشاراتی به "داور" و سامان دھى مالیه (دارایی) و دادگستری....
با شرح فرزند مستوفی در پیشگفتار کتاب، روشن می شود که عمر نویسنده پس از چاپ دومین جلد از كتاب به پايان می رسد (1329 شمسی)، اما بازماندگان در ادامه ی چاپ کتاب، به یادداشت های نویسنده درباره جلد سوم توجه و اهمیت نشان داده اند، و با وجود کاستی هایی در زمینه ی کمبود ویرایش توام با وسواس خود مستوفی، تلاش کرده اند تا جلد سوم و یادداشت های او را، تا حد ممکن بدون تغییر، در چاپ اول جلد سوم منظور دارند. کتاب خوشبختانه در انتها از نمايه اشخاص، مکان ھا، كتاب ھا، روزنامه ھا و قبیله ھا برخوردار است و دارای تصاویری از رجال و شخصیت ھاست که در این سال ها همه جا از کپی آنها استفاده شده است.
عبد اللّه مستوفى به روایت فرزندش، "روز آدینۀ بیست و چهارم آذرماه هزار و سیصد و بیست و نه شمسى در سنّ هفتاد و چهار سالگى به سکته ی قلبی درگذشته، و در آرامگاه خانوادگى در صحن عبد العظیم دفن شده است (اگر در این سال ها به عنوان "طاغوت"، استخوان هایش را از خاک بر نیانداخته باشند).
عبدالله مستوفی
در میان کتب خاطرات و شرح احوالات و از این قبیل، از صاحب نامان دوره ی قاجار و پهلوی تا امروز، "زندگانی من" از عبدالله مستوقی را به این دلیل خوش دارم، و جزو انگشت شمار آثاری در این زمینه می دانم که اگر از عیوب جاری در این گونه تالیفات، بکلی بری نباشد، از این گونه کج سلیقگی های شخصی بی اندازه خالی ست. یکی از عیوب معمول در آثاری نظیر خاطرات و شرح احوالات و زندگی و غیره، "من منم"های بی حد و اندازه ای ست که نویسندگان بکار می برند، و با وجودی که برخی از این صاحبان قلم، باعث و بانی اصلی برخی لکه های ننگ نظیر قراردادهای معروف ضد ملی بوده اند، تمام تلاش و کوشش خود را صرف آن کرده اند که خود را از این گناه و خطاهای مشابه بری نشان دهند، و نه تنها در اکثر موارد تهمت اشتباه و خیانت را متوجه ی دیگران دانسته اند، بلکه گاه خود را در خطایی که مرتکب شده اند، محق جلوه داده اند، بلکه گاه، به شکلی فریبکارانه و با دروغ و تحریف های ظریف در تاریخ، دلیل و برهان آورده اند که هرکس دیگری هم بجای من (ایشان) بود، چنین می کرد، و چه بسا بدتر. پس برای "من" هورا بکشید. عبدالله مستوفی نه چندان در کار دولتی بوده، و نه اصولن پست های حساسی نظیر نخست وزیری و وزارت خارجه داشته است تا مستقیم بانی نام و ننگ شده باشد، و در سه جلد خاطراتش (زندگانی من) "منم منم"ها در حد و حدود صفر اند.
مساله ی دیگر نبود سنت "حدیث نفس" در تاریخ و تاریخ فرهنگ ماست، به گونه ای که آنها که شهامت و جسارت "حدیث نفس" را داشته اند، در تاریخ ما از انگشتان یک دست تجاوز نمی کنند. شرح زندگانی من از عبدالله مستوفی، جای جای، حدیث نفس است، تا آنجا که گاه به "هجو و هزل" خود و خانواده اش پرداخته (بخش مربوط به مادرش که همسر سوم پدر بوده و تفاوت سنی زیادی که با پدرش داشته و شرح تولد خود او از زبان قلم خودش، ص 152)، از زمره ی این "هجو" و "هزل"هاست.
عبدالله مستوقی در دوران ناصرالدین شاه به دنیا آمده، و در 1329 شمسی درگذشته است. شرح خاطرات او با عنوان "زندگانی من" در سه جلد، با نثری شیرین و ساده، به "تاریخ اجتماعی دوران قاجار" معروف است. او با دیدی تیزبینانه، در کنار شرح وقایع زندگی خود و خانواده اش، به شرح مراسم سنتی، شخصیت ها و روحیاتشان پرداخته و از اتفاقات بزرگ و کوچک اواخر دوران قاجار نیز، به روال حکایت و روایت، سخن گفته است. "زندگانی من" نسبت به "خاطرات" رجال دوره ی قاجار، و چه بسا خاطرات این سال ها از رجال دوران پهلوی، از بی طرفی بالایی برخوردار است و جای جای روایتش طنزی ست شیرین. سه جلد "زندگانی من"، با وسواس تدوین شده، و یکی از منابع موثق پژوهشگران تاریخ اجتماعی دوران قاجار، به ویژه از عصر ناصری تا پهلوی ست. اگر بگویم سه جلد "زندگانی من" خالی از "اغراض شخصی"ست، چنین نظری در برابرنهاد این اثر با "خود زندگی نامه"های دیگر، خاطرات رجال دوران قاجار و پهلوی، نظری نسبی ست. فراموش نکنیم که رجال این دوره، تقریبن همه از ایل و طایفه ی قاجار بوده اند، و نسبت به یکدیگر، پیدا و ناپیدا، بغض و دشمنی داشته اند، و به استثنای چند تن انگشت شمار، نه تنها همگی فاسد و رشوه خوار و اهل زد و بند بوده اند بلکه به دلیل روح قبیله ای و جاه طلبی های ابتدایی، از هیچ ترفندی از جمله قتل و جنایت به نفع خویش، و علیه دیگران، ابایی نداشته اند. "زندگانی من" به ویژه جلد سوم، از نگاه تاریخی جامع ترین خاطرات منتشر شده از رجال قاجاری ست، که شامل تجزیه و تحلیل جامعی از قرارداد 1919 وثوق الدوله با انگلستان (معروف به قرارداد وثوق الدوله که از مشهورترین قراردادهای ننگین رجال ایران با یک دولت استعمارگر محسوب می شود)، وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران طی حکومت کابینه های متعدد در دوران مشروطه، مستوفی الممالک، وثوق الدوله، مشیرالدوله، عین الدوله، قوام السطنه، اوضاع ایران در دوران جنگ جهانی اول، حضور فیزیکی قوای روس و انگلیس در شمال و جنوب ایران، و اعمال نفوذ این دو قدرت بزرگ در مسایل سیاسی ایران، داخلی و خارجی، نفت، و مقروض کردن دولت های ضعیف وقت با دادن وام های بی پشتوانه، در مقابل حضور و اعمال نفوذ در همه ی زمینه ها، وام هایی که عمدتن صرف سفرهای بی نتیجه ی ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و احمد شاه به فرنگ شد، کودتای 1299 و علل اجتماعی و سیاسی آن، به قدرت رسیدن رضا خان میرپنج، و پایان کار سلسله ی قاجاریه، بررسی پس زمینه ی جنبش های این دوره نظیر قیام شیخ محمد خیابانی و نهضت او در تبریز، قیام کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان، نهضت میرزا کوچک خان جنگلی در شمال، یاغی گری های اسماعیل خان سمیتقو در غرب، شیخ خزعل در جنوب، و نایب حسین کاشی در مرکز ایران و... می شود، که در تاریخ معاصر ما از برخی از این نهضت ها نظیر قیام خیابانی در تبریز، قیام پسیان در خراسان و نهضت جنگل در شمال، بصورتی ضد و نقیض یاد شده است. مستوفی اما نسبتن واقع گرایانه به این نهضت ها پرداخته و تصویری تا اندازه ای بی پیرایه از آنها ارائه کرده است. می گویم "نسبتن"، و بر این امر تاکید دارم، چرا که روایت تاریخ بهررو نمی تواند صد در صد بی طرفانه و واقع بینانه باشد، و عناصری از شخصیت و نگاه و موضع تاریخ نگار، بهر صورت در جای جای آن نمود پیدا می کند.
عبدالله مستوفی منشی دربار، و در دوره ای استاندار آذربایجان، هنگام صدراعظمی عین الدوله در دوران مشروطیت، رییس نان (غله) تهران بوده، و از معدود رجال قاجاری ست که در دوران پهلوی نیز در مصدر کار باقی مانده است (در وزارت امور خارجه، کنسولگری ایران در روسیه، ریاست اداره ثبت املاک و مستغلات). خاطرات مستوفی شامل روایت مسایل داخل و گرفتاری های خارجی در دوره ی پر آشوبی از تاریخ معاصر ایران است. با وجود شرح کسب و کار و سنت و روابط و مناسبات خانوادگی، وصف عزا و عروسی و ختنه سوران و ایام نوروز و غیره، "زندگانی من" به نوعی تهران این روزگار را نیز، حکایت کرده، به نوعی که خواندن "تاریخ" را چون خواندن یک رمان کلاسیک، جذاب می کند. این قصه ی بلند، در عین شیرینی، پر است از شوری و تلخی بسیاری رویدادهای این دوره؛ ستم گری های دوران قاجار، نوع سفرها و لباس و مراسم سنتی، و در عین حال سرشار از مثَل ھا و كنايات معمول میان مردم عادی، روایتی از احوال و روزگار بسیاری در گوشه و کنار تهران، و بعضن ایران، که حتی در اثری مشابه و شیرین نظیر چهار جلد "حیات یحیی" از یحیی دولت آبادِی، هم که از نگاه من در برخی موارد با "زندگانی من" پهلو می زند، دیده نمی شود. گزارش عبدالله مستوفی به وضوح، حاوی علاقه ی یک "شازده"ی قاجاری به سرزمینش "ایران" است، گزارشی از مردم و سرزمین، از قلمی دلسوز، در توصیف تراژیک از مملکت داری قاجاریان
در جلد اول بیشتر به شرح دودمان قاجار و خاستگاه نویسنده، و درمجموع، تصویری ست جامع از روزگار آن عصر و زمانه، از سلطنت آقامحمدخان، شرح احوالات شخصی او از دوران لطفعلی خان زند، آخرین بازمانده ی زندیه در کرمان و نواحی جنوب، سپس روزگار فتحعلیشاه و رویاهای جهان گشایی او، وصف جنگ گرجستان، تا مرگ فتحعلیشاه، سپس سلطنت محمد شاه و تا پایان دوران ناصری را در بر می گیرد.
جلد دوم، رويدادھاى ٢٣ سال، از جلوس مظفر الدين شاه بر تخت شاھى تا پايان يافتن قحطى ١٣٣۶ قمری را در بر دارد. برپايى ھیئت ھاى وزيران و روزنامه و سیاست ھاى خارجى و سفرھاى شاه به فرنگ و بنیاد يافتن مدرسه ھاى نو و فراگیرى وَبا، وضع سفارت خانه ھاى ايران در برخی کشورها که نويسنده خود در برخی از آنها ماموریت داشته.
جلد سوم، شرح رويدادھایی ست از كابینه وثوق الدوله و قرارداد (1919)، زمینه ھاى فراھم آمده براى برپايى كابینه (وثوق الدوله)، بسته شدن قرارداد، انحلال ھیئت ممیزى تھران و .... بازگشت احمد شاه به ايران و استعفاى وثوق الدوله و... كابینه مشیر الدوله و مشكلات فراروى آن، سركوبى گردن كشان "متجاسرين" (توسط رضاخان میرپنج) و"دفع فتنه" آذربايجان و برقرار شدن پیوند دوباره میان ايران و روسیه، استعفای مشیر الدوله و... گزارشی از چگونگی تسلط انگلستان، رواج تملق گويى و دروغ و بالاخر آغاز مساله ی نفت در ایران، اوضاع پس از رفتن مشیرالدوله و كابینه سپه دار اعظم و وضع مالى دولت، كابینه سید ضیاء الدين، بیانیه ی لغو قرارداد، كابینه قوام السلطنه و سقوط آن، موضوع نفت شمال و بالاخره روى كار آمدن سردار سپه، اصلاح تقويم، قانون ارتش، رفتن احمد شاه به فرنگ، و انقراض قاجاريه و مجلس مؤسسان و نظام اجبارى. اشاراتی به "داور" و سامان دھى مالیه (دارایی) و دادگستری....
با شرح فرزند مستوفی در پیشگفتار کتاب، روشن می شود که عمر نویسنده پس از چاپ دومین جلد از كتاب به پايان می رسد (1329 شمسی)، اما بازماندگان در ادامه ی چاپ کتاب، به یادداشت های نویسنده درباره جلد سوم توجه و اهمیت نشان داده اند، و با وجود کاستی هایی در زمینه ی کمبود ویرایش توام با وسواس خود مستوفی، تلاش کرده اند تا جلد سوم و یادداشت های او را، تا حد ممکن بدون تغییر، در چاپ اول جلد سوم منظور دارند. کتاب خوشبختانه در انتها از نمايه اشخاص، مکان ھا، كتاب ھا، روزنامه ھا و قبیله ھا برخوردار است و دارای تصاویری از رجال و شخصیت ھاست که در این سال ها همه جا از کپی آنها استفاده شده است.
عبد اللّه مستوفى به روایت فرزندش، "روز آدینۀ بیست و چهارم آذرماه هزار و سیصد و بیست و نه شمسى در سنّ هفتاد و چهار سالگى به سکته ی قلبی درگذشته، و در آرامگاه خانوادگى در صحن عبد العظیم دفن شده است (اگر در این سال ها به عنوان "طاغوت"، استخوان هایش را از خاک بر نیانداخته باشند).
عبدالله مستوفی
Published on April 06, 2008 02:32
No comments have been added yet.