بی پدر مادری سیاست

قدیمی ها که می گفتند "سیاست پدر و مادر ندارد" حالیم نمی شد. یعنی چه؟ یعنی سیاست زیر بته به عمل آمده؟ با این همه در میان سیاستگران و سیاست بازان فرنگی، هیچ کدامشان مرا به خود شیقته نکرده بود. از اولاف پالمه، نخست وزیر سوسیال دمکرات سوئدی که کشته شد و معلوم نشد قاتلش کیست و چه نشانی دارد، بگیر و بیا تا جان کندی رییس جمهور آمریکا که او هم کشته شد و برای یافتن قاتلش خر تو خری راه انداختند که هیچ کس دنباش را نگرفت، و نلسون ماندلا اولین رییس جمهور سیاه آفریقای جنوبی؛ او هم کم از آن دیگران نداشت، قرار بود قهرمانی پیامبر گونه بیافرینند، و مندلا دم دست ترین بود. فکر کنم زود فهمید بازی را باخته، کنار کشید. باری از هر کدامشان چیزهایی می دانم یا می دانستم، که کافی بود علاقه ی مرا بر نیانگیزند. اما فرانسوا میتران، رییس جمهور سوسیالیست دهه ی هشتاد فرانسه، از آن همه مستثنا بود. هرچه علیهش گفتند، مرا نگرفت. تا رییس جمهور شد، و من به دوستانی که از علاقه ام به این مومن مسجد ندیده، خبر داشتند، خندیدم و از کلام عبید از زبان آن قزوینی مایه گرفتم که "حالا تو بهتر از خود گسپندم، مفهمی؟". وقتی فرانسوی ها که مو را از ماست می کشند، به میتران رای می دهند، من و تو نباید کاسه ی داغ تر از اش بشویم/
روزهای اما در روزخت انتخایبات فرانسه در دهه ی هشتاد کتابی به دستم رسید که یک روزنامه نگار فرانسوی به نام "پی یر پنان" تالیف کرده بود و نظرم را نسبت به فارنسوی ها و میتران پاک عوض کرد. از اتفاق این کتاب در استانه ی انتخاباتی منتشر شده، که در ان فرانسوی ها به ریاست جمهوری میتران "آری" گفتند. کتاب به یک بیوگرافی شبیه است که به یک فاجعه پرداخته؛ بیوگرافی آقای میتران. جالب آن که نویسنده اذعان می کند که برای نشر این کتاب، چند باری (هفت بار شاید!) هم با آقای میتران ملاقات داشته، و آقای میتران در این ملاقات ها نه تنها مطالب ناجور و ضد سیاسی را که علیه او بکار رفته، مانند اعوان جمهور اسلامی تکذیب نکرده، بلکه کلی هم در آن موارد داد سخن داده و بر مطالب کتاب افزوده است. بعداز انتشار کتاب مورد نظر هم کلی از نویسنده تقدیر کرده و او را تحسین کرده است. بماند که از زمان ازادی قاتل دکتر بختیار با بخشش قاتلش توسط رییس جمهور میتران، من دیگر از این بت عیار هم بریده بودم، اما این کتاب رای مرا بکلی از میتران و فرانسوی ها گردانید.
کتاب بیشتر به زندگی میتران بین سال های 1935 تا چهل و هفت پرداخته، یعنی دوران جنگ دوم که هیتلر راه انداخته بود. در آن جنگ و در سال چهل که المان به فرانسه حمله کرد، فرانسه اشغال شد و ژنرال پتن که ان هنگام نخست وزیر بود، در ویشی، جنوب فرانسه، به عنوان رییس جمهور تازه، دولتی تشکیل داد که به "دولت ویشی" معروف است. دولت ویشی یا همان دولت پتن با هیتلری ها ساخت و فرانسه را تحویل المان داد، اگرچه او به نام "دولت مستقل" فرانسه عمل می کرد ولی از جمله تعهداتش به هیتلر، برکناری و حذف فیزیکی کلیه ی فرانسوی های کلیمی از دستگاه دولت، و اصولن اخراج از فرانسه و سپردن انان به دست المانی ها بود. آقای میتران در آن روزها جزو نیروی مقاومت فرانسه بود که توسط ژنرال دوگل؛ از انگلستان راهبری می شد.
با وجودی که وقتی این رییس جمهور سوسیالیست، یعنی جناب فرانسواز میتران، قاتل شاپور بختیار را بخشید و اجازه داد به ایران بازگردد، در نگاه من از عرش به فرش افتاد، اما این کتاب 580 صفحه ای "نسلی از جوانان فرانسوی..." که روزگاری اقای میتران هفتاد و هشت ساله ی امروز را از 1937 تا 1947، ان هم در استانه ی انتخابات فرانسه در دهه ی هشتاد، منتشر شده، و بسیاری ار فرانسوی ها را که به این مومن مسجد ندیده رای دادند، از چشم من انداخت. چرا که پی یر پنان در متن کتابی که با نظارت شخص میتران منتشر شده، می نویسد؛ اقای میتران با "رنه بوسکه" رییس پلیس دولت ویشی، رفاقتی صمیمانه داشته است. پنان می گوید فکر می کردم وقتی از میتران از رفاقتش با بوسکه بپرسم، دلگیر می شود. اما برعکس شنید که میتران برای بوسکه شخصیتی استثنایی قایل است. پنان می نویسد میتران از آنجا همه چیز را اعتراف کرد، چون می دانست بالاخره روزی کسی این ارتباطات را فاش می کند و گندش در می اید. او می گوید میتران می خواسته این فرصت را هم از دیگران بگیرد. او میتران را شخصی هراسان از یک نواختی، می خواند. میتران به پنان گفته در مورد گرایش ضد یهودی دولت ویشی چیزی نمی دانستم، اما می دیدم که عناصر ضد یهودی در دولت ویشی بسیارند. با این همه در سال چهل و سه، عالی ترین نشان دولت ویشی، نشان فرانسیسک، به اقای میتران اهداء شده است. میتران در این مورد می گوید دولت ویشی سعی داشت بهر قیمتی شده در دل سازمان های مقاومت، جایی دست و پا کند.
اگرچه مارشال پتن، رییس دولت ویشی، بعداز جنگ محاکمه و به اعدام محکوم شد، اما ژنرال دوگل این محکومیت را به حبس ابد تبدیل کرد. در مورد بوسکه اما چند سالی زندان نصیبش شد و سپس اعاده ی حیثیت، و آزاد. حتی نشان لژیون دو نورش به او بازگردانده شد. رنه بوسکه، رییس پلیس دولت ویشی، کسی ست که با راینهاروت هانریش رییس مقتدر سازمان امنیت آلمان هیتلری روابط نزدیکی داشت. بوسکه پس از جنگ، با احراز عدم شایستگی ملی محکوم به پنج سال زندان شد. اما هنوز سه سالش تمام نشده بود که به دلیل ارتباط نزدیک با نهضت مقاومت فرانسه در طول جنگ، از او اعاده حیثیت و آزاد شد. در ابتدای دهه ی شصت میلادی به معاونت مدیر کل یک بانک در آمد و سیپس تر در هیات های نمایندگی شرکت های بزرگی که بانک مزبور در آنها سهیم بود، شرکت می کرد و از 1975 ناظر بانک هندوچین شد و به باشگاه های غیر قابل نفوذ ثروتمندان فرانسه وارد شد و در 1978 فاش شد که وی در گروه جمع آوری و دستگیر کننده ی یهودیان در میدان قدیمی دوچرخه سواری پاریس و حمل آنها به اردوگاه آشویتس بوده است. از همان زمان روابط آقای میتران با رنه بوسکه محدود شد. در 1983 از سوی فرزندان یهودیان قربانی جنگ، شکایتی علیه بوسکه به دادگستری رسید اما بنظر می رسد وزارت دادگستری فرانسه مایل به محاکمه ی بوسکه نبود. پس از ریاست جمهوری آقای میتران، وکیل قربانیان جنگ، از وزیر دادگستری وقت بابت این سکوت، گلایه کرد و دادگاهی که صلاحیت خود را برای این محاکمه رد کرده بود، این بار صلاحیت خود را تایید کرد اما پیش از آن که محاکمه اغاز شود، یا در طی محاکمه (درست به یاد ندارم) شخصی به خانه ی اقای بوسکه در محله ی اعیان نشین پاریس مراجعه کرد و بوسکه را کشت. قاتل سپس به دلیل جنون محاکمه نشد و معلوم نشد چه بر سرش آمد. اما باید پرسید؛ اقای میتران تنها سیاستمدار شناخته شده است که دوست رنه بوسکه بود؟ میتران در کتاب آقای پنان می گوید، بوسکه مردی متعادل و شریف، و دوستی مطمئن بود. با این دفاع اقای میتران از بوسکه، چگونه فرانسویان به او رای دادند تا رییس جمهورشان بشود؟ حتی پیش از آن وقتی بوسکه خود را کاندید انتخابات مجلس کرد، آقای میتران و حزب کوچکش در آن زمان (یو. دی. اس. آر. که علیه گلیست ها و کمونیست ها تشکیل داده بود) بوسکه را حمایت کرد. بوسکه هم چنین سفر میتران به چین و ملاقات او با مائو را ترتیب داد. میتران می گوید تا سال هشتاد و شش بوسکه را می دیده است.
جالب است که میتران برای آشنایی با بوسکه و دولت ویشی در دو مصاحبه دو تاریخ متفاوت را بیان می کند و کسی هم به این تناقض گویی اعتنا نمی کند. در مورد توقف محاکمه ی بوسکه می گوید؛ فرانسویان متفرق اند و این جار و جنجال ها جامعه را متشتت می کند. و جالب تر آن که حزب سوسیالیست فرانسه و دبیر اولش اظهارات میتران را پشتیبانی می کند و با خوشبختی می گوید؛ خوشحال است که جمعی از دشمنان نتوانستند ایرادی به میتران بگیرند! اما پی یر موروا، وزیر بعدی آقای میتران، می گوید؛ نباید میترانیسم را با سوسیالیزم اشتباه کرد، ما یک رییس جمهور سوسیالیست داریم و به او افتخار می کنیم! و.... شاید بیلان کاری آقای میتران برای فرانسه بیش از آن است که من فکر می کنم. اما انحراف او را نیز باید در نظر گرفت. اگر چه ژاک ژولیار، نویسنده ی نول ابسرواتور، همان روزها میتران را به یک جراح بیمار تشبیه کرد و نوشت؛ او باید استعفا بدهد، و سخنگوی سابق دولت میتران، اقای گالو، میتران را استاد دو دوزه بازی می داند و با وجودی که میتران چهارده سال بر سر قدرت بود، معتقد بود شایسته تر از میتران در بین سوسیالیست ها هست، ولی من ان زمان هم از فرانسوی ها دل خوشی نداشتم. رهبر سوسیالیست های چپ همان روزها گفت؛ فرا
حالاخوب می فهمم منظور او که اولین بار گفته "سیاست پدر و مادر ندارد" یعنی کنار گذر به دنیا آمده، چه بوده. می گویم "اولین بار" چرا که ما عادت داریم جملات این و آن را بدون ذکر ماخذ و منبع بر زبان آوریم، و از این طریق بزرگنمایی خود را به رخ دیگران بکشیم. کلماتی که به کنه معنایش پی نبرده ایم. باری، "سیاست پدر و مادر ندارد" را اولین بار از پدزم شنیدم.
 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on November 30, 2024 01:47
No comments have been added yet.