سردرد جمهوری

عصر هزاره ی دوم بود و شب هزاره ی سوم که یک هم ولایتی جوان مهمانم بود. تمام شب از دموکراسی گفت و لعن و نفرین و ناسزا نثار مستبدین و دیکتاتورها کرد. گفتم جایی که بسیاری چاقوهایشان را برای روز بعد از سقوط آخوندها تیز کرده اند تا اولین آخوند را ذبح کنند و به پیشگاه "آزادی" تقدیم کنند. جایی که شعارها پر است از "می کشم، می کشم" یا "مرگ بر این، مرگ بر آن" نمی شود شب دیکتاتور به بستر رفت و صبح، دموکرات برخاست. طبق معمول همیشه ی این روزها، با صدای بلند گفت؛ یعنی شما هم ما مردمان را شایسته ی دموکراسی و ازادی نمی دانید؟ گفتم صبور باش و پیش از راندنم به تهمت های معمول، پاسخم را بشنو. اولن دموکراسی تحمل و تامل می طلبد که ما هیچ کدامش را نداریم. ابتدا باید یاد بگیریم که یکدیگر را تحمل کنیم و در قضاوت دیگران تامل داشته باشیم. جایی که هرکس کتاب قانون را زیر بغل گرفته و ماده قانون ها را به نقع خود تفسیر و تاویل می کند، قضاوت شخصی مهم تر از دموکراسی ست. گفتن این که کرد و ترک و بلوچ، چشم مایند با عملکردش تفاوت دارد. باید پرسید اگر این کرد و ترک و بلوج از ایران جدا بشوند هم به همین عزیزی اند؟
نمی دانم، این روزها هم برخلاف بسیاری که شاد و شنگول اند، در دلم هول و هراسی ست، نامتصور. غم و غصه رهایم نمی کند. ما ملت خوش باور، پیشاپیش همه چیز را جشن می گیریم. اگر این بار آخوندها به قدرت فشنگ و نیزه و تقلب و دروغ نظیر حمله به زندان اوین و شاهچراغ، مردم را به خانه ها پس راندند، تا چهل سال دیگر و دو نسل دیگر، امیدی به سقوط آخوند نیست. سال 88 یادتان است؟ سه میلیون "رای من کو" وسط خیابان بود، همه هم می گفتند؛ وای به حال آخوندهای حکومتی اگر موسوی و کروبی دستگیر بشوند و به زندان بیافتند. موسوی و کروبی دستگیر شدند، از لونی دیگر، به زندان افتادند، از لونی دیگر، سال های سال، و اب هم از اب تکان نخورد! شعارها و تظاهرات ها هم دو ماهی بیشتر به درازا نکشید. گفتن "مرگ بر دیکتاتور" کار مشکلی نیست، مهم این است که دیکتاتور بر سریر قدرت نماند. اگر اخوندها بمانند و مردم ساکت شوند، این دیکتاتوری تا سالیان دراز دیگر سایه اش را بر سر این مردم نگاه می دارد. آنها با دروغ، تاریخ را مچاله کردند. به شعارهای این روزها توجه کنید؛ یکی شان می گوید؛ "بی غیرتا نشستند، زنا به ما پیوستند"! این شعار از دل ان کلامی بیرون می اید که می گوید؛ کدام مردی ست کز زنی کمتر بود! اینجا بی غیرت ها نشسته اند، و زن ها برخاسته اند. جالب آن که سر دادن این گونه شعارها توسط دانشجویان اغاز می شود که باید پیشرو دموکراسی باشند! تاریخ را اما اگر از امثال من بپرسید، زن ها از همان اول به سر درد این جمهوری تبدیل شدند. یک هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود که به دلیل همین روسری و اجبار ان توسط خمینی، زنها بیرون ریختند و زمانی که هیچ مردی جرات نداشت به خمینی بگوید بالای چشمت ابروست، زنان فریاد سر دادند، "مرگ بر دیکتاتور". و جوانان به پشتیبانی رهبرشان فریاد می زدند "یارو سری یا تو سری" حالا چه شد که زن ها جای بی غیرت ها را گرفتند؟
چندین سال پیش در مطلبی به کنایه ی "ننه قمر" اشاره کرده بودم که هر ننه قمری این را می فهمد، اگرچه نه گمانم ننه قمری درتاریخ ان مرز و بوم وجود داشته، جمعی از جوانان فمینیست مرا نقد کردند که فلانی زن ستیز است. دوست داشتم بدانم این فمینیست ها امروز کجا هستند. باری، بازاری ها بند دوم این شعار را تغییر دادند، یادم نیست ولی آبرومندانه شده است.
باید بگویم بسیاری از تابوها در تظاهرات اخیر شکسته شده است، از جمله دیدم خانه ی خمینی در خمین را آتش زده اند، با این همه اگر گروهی فریاد می زنند "تا اخوند کفن نشود، این وطن وطن نشود" من بشخصه ایمان دارم در ان خطه "تا خدا کفن نشود، ان وطن وطن نشود". کرفتاری اسلام آن است که هرچه هرجا حرام و مردود شده، اینجا (در اسلام] خدا نکند پای مسلمان یا خود اسلام در میان اید، همه چیز حلال و جایزمی شود. دروغ، تهمت، افترا، غیبت و حتی دزدی در نجات اسلام و مسلمان جایز است، برای نجات اسلام و مسلمین می توانی به امریکا، اسرائیل و حتی عربستان تهمت بزنی، و از مال مردم بدزدی. همان خدا هم نمی تواند اعتراض کند.
1 like ·   •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on October 31, 2022 03:07
No comments have been added yet.