خود به خواب زدگان 2

این روزها دو کتاب با اطلاعاتی حیرت آور، از آقای مجید محمدی منتشر شده است. آقای محمدی که جامعه شناس است، گویا پس از 1357، دوره ای در ایران بوده، و مثل خیلی های دیگر بالاخره "سرخورده" و اینک سال هاست ساکن آمریکاست. کتاب ها هر دو به زبان انگلیسی ست؛ یکی با عنوان "زیر عبای رهبر: دفتر خامنه ‌ای چطور عمل می‌ کند"، درباره ی ساخت و ساز دستگاه رهبری، و دومی با عنوان "ایرانیان در تاریکی: پنهان کاری، جنایت و فساد از مجرای بیت رهبری جریان می یابد"، درباره ی رفتار دستگاه رهبری در دوران خامنه‌ ای است. کتاب دوم به تازگی بصورت "ئی بوک" (الکترونیکی) منتشر شده است. با خواندن این دو اثر، حتی اگر نیمی از نوشته را تخیل بحساب بیاورید، کافی ست تا با ساختار مافیای آخوندی در جمهوری اسلامی آشنا شوید و البته توام با شوک، و احساس وحشت. اگرچه خواننده با آنچه واقعن وجود دارد، تنها از پنجره ای کوچک و از دور، آشنا می شود، با این حال عملکرد و باورهای این دستگاه مافیایی را بخوبی نشان می دهد، با وجودی که در مجموع اطلاعات و آمار وسیعی ارائه نمی کند، با این همه "ترسناک" است. در هیچ کدام از این دو اثر از داستان سرایی معمول این گونه آثار، خبری نیست. بر اساس نوشته های آقای محمدی، ساختار دفتر خامنه ‌ای دارای تشکیلات وسیعی ست که شرح وظایف تک تک اعضای آن مشخص است. هر بخشی از این دستگاه عریض و طویل، دارای مدیر اجرایی مخصوص است که در موارد کلیدی با ولی فقیه مشورت می ‌کند. اگر ولی فقیه شرکتی را به یک نفر بسپارد، از وی می‌ خواهد سالانه مبلغ مشخصی بپردازد. مثلن محمد مخبر که مدیر ستاد اجرای فرمان امام است، تنها در سال 1397 ماهانه هزار میلیارد تومان به حساب بیت واریز کرده است! در مورد نحوه ی‌ دخالت رهبر در امور کشور، نویسنده در هر دو کتاب، همراه مصاحبه‌ها و تحقیقات دامنه دار، مثلن می نویسد که خامنه‌ ای شخصن با سران قوا بالاخص رئیس دولت جلسات منظم دارد. و جلسات سران سه قوه در حضور او برگزار می شود. اگرچه هر کدامشان می توانند با گرفتن وقت، ملاقات فردی هم داشته باشند. گاهی در مواقع حساس و فوری، وحید حقانیان یا اصغر حجازی از سوی بیت، با سران سه قوه تماس می گیرند. مقامات امنیتی، مثلن شمخانی و... با مجتبی خامنه ‌ای در تماس اند و... نویسنده می گوید که بودجه‌‌ دفتر و پرداخت‌ ها مخفی ست. بر اساس اطلاعات نویسنده، افراد رده بالا حدود بیست، و رده دوم حدود 10 و پایینی ها حدود چهار تا شش میلیون تومان حقوق می‌ گیرند (سال97). بخشی از بودجه‌ دفتر از مواد مخدر صنعتی و ترانزیت در دنیا تامین می‌ شود. به تخمین نویسنده، دفتر رهبری با همکاری نیروهای انتظامی سالانه حدود شش تا هفت میلیارد دلار از این طریق درآمد دارد! که اداره ‌کننده‌ اش مرتضی رضایی ست. بر اساس اطلاعات نویسنده در مصاحبه با منابع موثق، مجموعه‌ کسانی که در دفتر رهبری و توابع فعالیت دارند، بر اساس روابط محفلی و سازمانی (امنیتی) گزینش می‌ شوند. دستگاه رهبری تابع هیچ قانون و مقرراتی نیست. پرسنل دفتر مرکزی حدود سیصد نفر و با در نظر گرفتن پرسنل سپاه ولی امر و نمایندگی‌ های ولی فقیه در استان ‌ها، دانشگاه‌ ها، کارخانه‌ ها و ادارات، به رقم چند ده هزار نفر می رسد. بخشی از کارکنان دفتر، حقوق بگیر دولت اند و از پست دولتی به دفتر انتقال داده شده ‌اند. سیصد نفر اصلی، بجز ماهیانه حدود بیست میلیون تومان حقوق (سال97) از امتیازات دیگری مثل زمین ارزان، خودروی بدون نوبت، وام‌ های کم‌ بهره و... هم برخوردارند. سپاه ولی امر دارای 1550 نیروست؛ که هزار و دویست مرد و 300 زن هستند، که در مجموع سه گروه اند، گروه اول (250 نفر) پیوسته با رهبرند. گروه بعدی (2000 نفر) در سفرهای خامنه ‌ای حضور دارند (در اعداد، تغییری اندک داده شده تا حدود قضایا روشن شود). وقتی خامنه‌ ای جایی می ‌رود، همه‌ ی نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی محلی خلع سلاح می ‌شوند و فقط این نیروی دو هزار نفری دارای سلاح‌ اند. بقیه ی سپاه ولی امر از محل زندگی خامنه‌ ای و فرزندان و خانواده اش محافظت می‌ کنند. بسیاری از سفرهای رهبر، قبلن اعلام نمی ‌‌شود. او با دو هواپیما و چند اتوبوس (یک بیمارستان سیار) سفر می ‌کند و خدای من.... این همه در کشوری می گذرد که میلًیون ها شهروندش، از سطل های آشغال ارتزاق می کنند.‌..
در دنیای "خود به خواب زدگان" اما، بعد از جنجال قصه ی تکراری انتخابات آمریکا، اخوندهایی که مثل همیشه ی این چهل ساله، کوچک و بزرگشان می گفتند؛ این که چه کسی در آن طرف آبها رییس جمهور بشود، تغییری در سیاست خارجی ما صورت نخواهد داد. و در عین حال همه شان دعا می کردند، و نذر و نیاز که بایدن پیروز بشود. البته از سیاست که چیزی حالیشان نیست، دعا و نذر و نیازشان هم از روی بخار معده است. چهار سال پیش، از بالا تا پایینشان از ترامپ و رفتارش در مقابل هیلاری کلینتون تعریف می کردند، همان گونه که در انتخابات اخیر. ولی بعداز انتخابات، ناگهان ورق برگشت. سخت امیدوارم "خود به خواب زدگان" ان جزیره، فرمایشات "عظما"، رییس جمهور، و وزیر خارجه ی مذبذبشان، مصدق بعدی را! به یاد داشته باشند، و از خاطر آرمانگرایان آن جزیره نرفته باشد که همین حضرت مصدق بعدی! از روی بالکن هتلی در ناکجاآباد، یا قدم زدن در پیاده روی با وزیر خارجه ی "شیطان بزرگ"، چه وعده و وعیدهایی می داد که برجام (قرارداد برد-برد) چه محشری بپا می کند. ریاست جمهور آخوندی شان هم چه دلخوشی ها و امیدها به مردم داد که؛ از این پس هشتمان یازده می شود و چه و چها خواهد شد، تا آن که بالاخره کوه زایید؛ یک موش! مصدق ثانی پیروزمندانه از سفر بازگشتند و انصار حزب الله با لنگه کفش از ایشان استقبال کردند. باری "خود به خواب زدگان" خوش به احوال اما همه جا هورا می کشیدند، و شادی ها می کردند؛ ("انرژی هسته ای، حق مسلم ماست" که یادتان نرفته). بعد هم وزیر و وکیل و سرمایه دار و صاحب کارخانه بود که از ام القراء اسلامی دیدن می کردند، و قرارداد پشت قرارداد بود که در روزنامه ها بسته شد، و حضرات آخوند هم دمش می دادند. کارخانه های ویران شده ی آفتاب خورده ناگهان در "حرف" راه افتاد، و همراه دروغ ‌های آخوندی اوضاع اقتصادی روبراه شد. همه چیز، در کلام آقایان بهبود یافت؛ تحریم ها برداشته شد، زندگی آسان و روزگار به کام ناکامان... "شکسته بال تر از من میان مرغان نیست / دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است"! تا آن که در ینگی دنیا جناب "مک دونالد" سوار کار شد. در مورد تهدیدات ترامپ، جملگی حضرات گفتند؛ برجام یک قرارداد چند جانبه است، یک طرف نمی تواند به تنهایی از آن خارج شود و روضه هایی از این قبیل خواندند و به صحرای کربلا زدند (مظلوم نمایی ها کردند)؛ "آتش می زنیم"، ال می کنیم، بل می کنیم. آخوندی بالای منبر گفت با عمه‌ تان نمی توانید به بستر بروید. از میان جماعت پامنبری، یکی فریاد زد؛ آقا عیب از خودتانه، ما کردیم و شد! "مک دونالد" هم زد زیر قرارداد و شد آنچه نباید بشود. هیچ‌ کس هم هیچ چیز را آتش نزد!... تا آن که تحریم ها شروع شد. اخوندها باز فریاد زدند؛ خلاف است، ظلم است، زور است، فلان است، بهمان است. "خود به خواب زدگان" هم هورا کشیدند تا بالاخره بنزین گران شد، دلار سر به اسمان گذاشت و… روزگار ملت از گرانی سیاه شد.
حالا پس از آن همه جنجال، "مک دونالد" در آستانه ی رفتن است و نوبت "جوجو" بایدن رسیده، و آخوند جماعت شارلاتان، تلاش می کند دل های "خود به خواب زدگان" را با وعده های سرخرمن، مشابه گذشته، شاد کند و امیدوار. مصدق ثانی هم گفته ما با هم (با "جوجو") فالوده می خوردیم! خلاصه آن که بار دیگر "بزک نمیر بهار میاد، کمبوزه و خیار میاد"، حراج شده تا تنور انتخابات خودشان را گرم کنند. همان وعده ها و وعیدهای "یزجام یک"، در مورد "برجام دو" هم که "قرار" است بعداز انتخابات جمهوری آخوندی، با "جوجو بایدن" بسته شود، دارد تکرار می شود!؛ اجناس ارزان می شوند، دلار پایین می آید، درآمد سرانه به پنجاه هزار دلار می رسد و...از این قبیل! و "خود به خواب زدگان"، بار دیگر به بافتن خیال سرگرم شده اند؛ "بهار می اید"، چه بسا که تا امروز از راه رسیده! حالیمان نیست! ژنرال ریش پشمی، آقای سلامی حلبی نشان می دهد که زیردریایی می سازیم، موشک هوا می کنیم، ال می کنیم، بل می کنیم. اسراییل هر روز اینجا و آنجا می کوبدشان، و آقایان می گویند اگر تکان بخورد با خاک یکسانش می کنیم؛ "انشاء الله بز است"! چند روز پیش، "مغز متفکر هسته ای شان" را هم ترور کرد، و یکی بود یکی نبود، خود خدا هم هبچ جا نبود… ریاست شورای امنیت کشور، دکتر دریادار می فرمایند ما می دانستیم که می خواهند ترور کنند، و می دانستیم کجا! والله، با انگشت حیرت بر لب، چه بگویم؟ روز حادثه گفتند دوازده نفر بوده اند، و حالا که معلوم شده نه یکی شان کشته شده و نه کسی گرفتار شده، و بعداز آن همه بلوف، سبب سرشکستگی "نظام" است، می فرمایند هیچ نیروی انسانی در کار نبوده و همه چیز "خودکار" عمل کرده است! حالا دیگر باید گفت خدایا به خودت رحم کن!
در این وانفسا اروپاییان هم بیانیه دادند که (لب کلام)؛ در صورتی که مسیری برای محدود کردن برنامه موشکی و حمایت ایران از گروه‌ های نیابتی ‌اش در منطقه (بخوان تروریست های حوثی و فلسطینی و حزب الله در لبنان) وجود داشته باشد، از بازگشت آمریکا به توافق هسته ‌ای موسوم به برجام حمایت می ‌کنیم، همان که ترامپ می گفت، و بایدن می گوید. مبارک است انشاء الله! هنوز "جوجو" روی پلکان کاخ سفید پا نگذاشته که "خوشبختی" به سال ‌های آینده ی آرمانگرایان کوچیده و "سال های نیکو" با انتخاب رییس تازه ی "شیطان بزرگ" در دل های ما شکوفه کرده است. این بار نه عمامه و نه کلاه، بلکه قرار است یک "نظامی" بر کرسی ریاست جمهوری آخوندی تکیه بزند. یک ملافه ی تازه روی عمامه می ‌کشند تا از روی تشکچه هایشان آمریکا را به درک بفرستند. کسی هم نیست بپرسد انگار قرار بود آمریکا "هیچ غلطی" نتواند بکند! شما که حرف‌ها و وعده هایتان هم بر اساس نتیجه ی انتخابات آمریکاس! حتی شرکای اروپایی‌ تان هم می دانند که در اصل، میان مک دونالد و جوجو تفاوتی نیست، و از بیانیه ی اخیرشان پیداست که "از کوزه همان برون تراود که....". ایمان دارم که جوجو هم تخم دو زرده ای نخواهد کرد. بیانیه ی اروپاییان تنها ابراز تاسف است از خروج آمریکا از برجام و در مورد جمهوری آخوندی و رفتار هسته ‌ای اش هم نق نقی کرده اند. در واقع لحن بیانیه ی اروپا با خوش به احوالی ما همخوانی که ندارد، هیچ، بکلی حرف دیگری ست؛ یک اعتراض ملیح به فعالیت های هسته‌ ای جمهوری آخوندی، و اضافه می کند (تفسیر شخصی)؛ بایدن هم، (آن گونه که آخوندها می نمایند)، تحفه ای نیست. چنین معلوم می شود که اروپا هم دیگر به "برجام یک" ایمان ندارد و قراردادی بالاتر طلب می کند؛ ”برجام دو”! بنابراین نیازی به خرابکاری اسرائیل و موش دواندن عربستان و بقیه لشوش و لات های محله، آن گونه که آخوندها جار می زنند و کیهان شریعتماری ادعا می کند، نیست. همین طوری هم "سه پلشت" می آید و زن می زاید و مهمان ز در درآید! همه چنان حرف می زنند که انگاری بقالی میرزا قشمشم است؛ در انتخابات شرکت کنید، فردا همه چیز به سامان می شود! حال آن که تنها بازگرداندن مشتری های از دست رفته ی "نفت"، به بازار ایران، سال ها وقت می برد، ”اگر” همه چیز آن‌ گونه که حضرات پیش‌ بینی می کنند، رخ دهد. از سوی دیگر در اپوزیسیون هم سردمداران بالاتفاق معتفدند کفگیر نظام به ته دیگ خورده، اما از یک سال قبل برای انتخابات به قول خودشان "گمانه زنی" می کنند (در جمهوری آخوندی، همه چیز "زدنی" است!)، سلمانی ها (اصلاح طلبان) که دستشان به گوشت نمی رسد، بجای آن که بگویند "پیف، بو میده" یکی مردم را از احمقی نژاد می ترساند، یکی از "نظامی"ها و... مثل ترساندن مردم از "سوریه ای" شدن و "لیبیایی" شدن ایران جهت تقویت نظام آخوندی، اینجا هم می گویند در انتخابات شرکت کنید وگرنه احمقی نژاد می آید، یا یک سپاهی انتخاب می شود! بجنبید وگرنه لولو می خوردتان! احمقی نژاد را که هشت سال تجربه کردیم، روشن نیست اگر یک نظامی بیاید چه می کند که آخوندها نکرده اند؟ پیش روی "غربی"ها هم می گویند؛ به اعتبار شما و مخالفین ما زور می گوییم، دستگیر و شکنجه می‌ کنیم، و بخاطر اظهار عقیده اعدام می‌ کنیم، ولی مردم از ما "پشتیبانی" می کنند؟ (عین کلام ظریف)
می‌ خواهم بگویم آی "خود به خواب زدگان"، این خط این هم نشان، شرکت کنید یا نکنید، آش همان است و کاسه همان؛ زحمت نکشید، پای صندوق ها هم که بروید، به هرکس که رای بدهید یا ندهید، از کوزه همان برون تراود که آخوندها می خواهند، احمقی نژاد با یک سپاهی فرقی ندارند، هرآنچه "خدا" بخواهد، همان می شود، توکل و توسل را فراموش نکنید. این را هم بگویم که کیهان شریعتمدار، یک مطلب خنده آور از یک روزنامه ی انگلیسی (معلوم نیست این روزنامه را از کجا آورده اند) نقل کرده در مقایسه ی عمل مک دونالد با موسوی، و گفته حتی ترامپ هم از تقلب انتخاباتی شکایت کرد ولی موسوی فتنه بپا کرد.... بعد هم می نویسد؛ "این مطلب با استقبال گسترده کاربران شبکه‌ های اجتماعی مواجه شد و بسیاری از کاربران با برجسته ‌سازی تشابه رفتاری ترامپ و موسوی، تناقض واکنش ‌های رسانه ‌های خارجی و برخی جریانات داخلی به این مسئله را تقبیح کردند!" پرسش این است که خواننده ی این شوخی های مسخره کیست؟ این همه کارشناس، تحلیلگر، سیاستمدار، دیپلمات و... از کجا در این سال ها سر بر آورده اند و مدام تخیلات شخصی شان را به عنوان سند و مدرک، تجزیه و تحلیل می کنند؟ این روزها البته با خواندن شرح محاکمات یکی از این "دیپلمات"ها در بلژیک (دبیر سوم سفارت جمهوری در وین) می توان دریافت که این "دیپلمات" هم مانند بقیه شان، قاتل قداره بندی بیش نیست. جیم گاریسون، دادستان محلی، سال ها پس از قتل کندی، به تحقیق در این زمینه پرداخت و از پذیرش ده میلیون دلار برای توقف تحقیقاتش، سرباز زد، اما یک زن و شوهر با دریافت بیست هزار یورو، حاضر می شوند جماعتی را که نمی شناسند، با بمبی تکه پاره کنند. ضرب المثلی می گوید؛ "آدم ها همه قابل خریدند، قیمت ها فرق می کند"! پس پاسخ این سوال هم روشن است که چرا ملتی "ترامپ" انتخاب شده را، همراه با فحش و فضیحت و نقد و طنز، تنها چهار سال تحمل می کنند و ملتی دیگر بیش از چهل سال برای گروهی دزد و دغل هورا می کشند و دست می زنند!

https://en.wikipedia.org/wiki/Majid_M...
4 likes ·   •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on December 01, 2020 03:24
No comments have been added yet.