تاریخ به روایت ما (بخش سوم)
با این همه و با وجودی که محمد از سفرهای خود به دنیای خارج از حجاز، تجربیات بسیاری داشته و احتمالن با نحوه ی اداره و قوانین آنها آشنایی پیدا کرده، باور این که او خود به تنهایی تمامی قوانین و اصول اولیه ی اسلام را ساخته و پرداخته و قرآن را تدوین کرده باشد، کمی مشکل است. این همه از حد توان یک انسان بیرون است، به ویژه یک بی سواد! دلیل بارز این غیر ممکن بودن همان که مسلمانان این همه را از معجزات و قدرت مافوق بشری محمد می دانند و معتقدند خداوند از طریق جبرائیل، او را یاری می کرده و غیره. با این وجود در روایت های اسلامی، و حتی شیعه، علاوه بر بزرگانی نظیر ابوبکر و عمر و ... نشانه هایی از وجود سه یار دائمی یا مشاور نزدیک محمد وجود دارد؛ یکی مسیحی با مطالعه و دانایی از اهالی روم (گویا کشیش یا معلم بوده). دیگری کلیمی بسیاردانی با کنیه ی "کعب الاخبار" که از عنوانی که مسلمانان به او داده اند، روشن است که بسیار می دانسته و گویا تا زمان عمر زنده و مشاور خلیفه بوده؛ و بالاخره یک پارسی اهل مدائن به نام "سلمان فارسی" که در تواریخ شیعه تنها از این آخری به عنوان "صحابه" (مسلمان) نام برده اند، در حالی که هیچ جا نوشته نشده که او و "کعب الاخبار" و آن مسیحی، مسلمان شده بوده باشند. به عبارت دیگر از آن مسیحی و کعب الاخبار، با وجودی که از یاران نزدیک محمد بوده اند، به عنوان "صحابه" یاد نشده، یعنی هرگز به دین محمد نگرویده بوده اند و در جنگ های مسلمانان نیز حضور نداشته اند. حضور سلمان نیز تنها در روایت جنگ "خندق" آمده که نحوه ی استراتژی جنگ و پیروزی بزرگ مسلمین را به ابتکار او نسبت می دهند. با توجه به این که بر بی سواد بودن محمد تاکید شده، تا اندازه ای می توان به نقش این سه "بسیاردان" مسیحی و کلیمی و فارسی، در کنار محمد پی برد. (17)
جایی، به یاد ندارم کجا، جوابیه ای خوانده ام از یک مسلمان مشهور دو آتشه، در پاسخ به مطلبی از شخصی که گویا مدعی شده بوده قرآن، نوشته ی کعب الاخبار و دیگر مشاوران محمد است. در این جوابیه تا آنجا که یادم هست، از احادیث و اخبار از صحابه و نزدیکان پیامبر استفاده شده تا ثابت کند قرآن از سوی خدا و توسط جبرائیل، بر زبان محمد جاری شده و کعب الاخبار، یک شخصیت خیالی ست که مخالفین اسلام خلق کرده اند! من آن ادعانامه ی اولیه را نخوانده ام تا بدانم چقدر مستند بوده، اما وجود چنین پاسخی با تکیه به حدیث و خبر، خود سبب تردید می شود چرا که هیچ سند معتبر تاریخی در رد ان ادعا ارائه نکرده است. از سوی دیگر با مرور قرآن، به ویژه برخی داستان ها و سوره ها، می توان به روشنی دید که تقریبن تمامی قصص قرآن، از کتب مقدس (عمدتن تورات) گرفته شده و در بقیه ی موارد نیز، آیه ها و "سفر"های عهد قدیم و جدید، به گونه ای مطابق دوران محمد تغییر داده شده اند. حال آن که انجیل (کتاب مقدس؛ عهد جدید) به نوعی ادامه ی تورات (کتاب مقدس؛ عهد عتیق) محسوب می شود. شباهت بسیاری از سنت ها و قواعد اسلام و یهودیت، مثل چادر بسر کردن و ذبح و مسایل حج و روزه و برخی دیگر چون ختنه و غیره به سنت ها و آداب کلیمیان، امری ست انکار ناپذیر(18). برخی از شیعیان متعصب در رد این مساله اظهار می دارند چگونه ممکن است این سنت ها از یهود گرفته شده باشد، در حالی که بسیاری از آنها در نزد کلیمیان دیده نمی شود. پاسخ این مساله روشن است؛ کلیمیان، قرن های متمادی (حدود 16 قرن) پس از مسیحیت تا تشکیل دولت اسرائیل، بصورت قومی پراکنده در فرهنگ ها و سرزمین های متفاوت و عمدتن مسیحی مذهب یا مسلمان، زیسته اند. علیرغم آن که یهودیان در هر شهر بزرگی، کلنی (مجموعه)های خود را داشته اند، با این همه، در جوامع مختلف پراکنده بوده اند. تحقیر و آزار یهودیان در همه ی دوره های تاریخی و در همه ی جوامع معمول بوده؛ اقلیتی مورد استهزاء و توهین بوده اند. در عین حال به دلیل نیازمندی های روزانه به ارتباط و داد و ستد با مردمان جوامع میزبان، مجبور به اختلاط و امتزاج با مردم دور و بر خود بوده اند، به ویژه که کار اغلب یهودیان در این جوامع، بازرگانی و خرید و فروش بوده که نیاز به "رابطه" را صد چندان می کرده است. بنابراین، همانند بسیاری از اقلیت های دیگر در جوامع میزبان، یهودیان نیز از بسیاری از سنت های خود بصورت آشکار، چشم پوشی می کرده اند (19). تلاش برای همخوانی و همگامی با جامعه ی میزبان، به مرور زمان سبب شده تا برخی از این سنت ها در نزد نسل های بعدی یهودیان از بین برود یا تحت تاثیر سنت ها و باورهای جامعه ی میزبان، بکلی دگرگون شوند. حال آن که مسلمانان از دوران عباسیان به بعد، همیشه دارای جامعه ای ثابت، بزرگ و همگون بوده اند و در کمتر جامعه ای (مگر در دوران معاصر) بصورت اقلیت زیسته اند (20). به همین دلیل بسیار طبیعی ست که این سنت ها در قرون اخیر، به نام مسلمانان ثبت شده باشند (21).
اما در مورد این که کعبه ی مسلمین ابتدا بیت المقدس، زیارتگاه بزرگ یهودیان بوده، چیزهایی شنیده ام. به گمان من اما چنین امری نمی توانسته در دوران کوتاه ده دوازده ساله، از هجرت تا مرگ محمد، رخ داده باشد. این حکمت را نمی فهمم که یک دین تازه که چند صد پیرو داشته، چرا باید از ابتدا به دنبال "قبله" بوده باشد، تا سراغ قدس، برود! سوای آن که قدس برای دورانی دراز، زیارتگاه کسانی بوده که مسلمین آنها را "دشمن" خطاب می کرده اند، و (بتخانه) کعبه زیارتگاه قبیله ی قریش و قبایل دیگر در حجاز بوده است. با این همه برای محمد و یارانش که از جایی با خشم و فریاد و ستیزه، برخاسته اند تا همه را به شکل خود درآورند، بعید نیست تمایلی هم به این داشته باشند که زیارتگاه های اصلی دشمن را به قبله و زیارتگاه خود تبدیل کنند. این هم نوعی "برتری" محسوب می شده. ولی اصل مطلب بیشتر به شایعات متداول این روزها شبیه است، که دهان به دهان می چرخد، و همه هم ناجویده، هضمش می کنند(22). قدس، هرگز "کعبه"ی کلیمی ها نبوده، پس مساله ی مهمی نیست اگر زیارتگاه کلیمیان، کعبه ی مسلمین هم بوده باشد. تقویت این داستان، بیشتر نشانه ی تحقیری ست که ما همه جای فرهنگمان نسبت به "جهود" روا داشته ایم؟(23) طبق روایات، کعبه، بتکده ی بزرگ و زیارتگاه اغلب قبایل شبه جزیره، و از جمله قبیله ی با نفوذ قریش بوده است. پس از مرگ ابوطالب، ریاست خانواده ی بنی هاشم به "ابولهب" می رسد و مخالفین محمد در قبیله ی قریش که مرکزیتشان در مکه بوده، قدرت می گیرند. مهاجرت محمد و یارانش از مکه به مدینه هم ناشی از همین سخت گیری ها بوده. مکه اما برای محمد و یارانش از اهمیت والایی برخوردار بوده. جز آن که به زعم راویان، مکه زادگاه محمد است، اکثر بزرگان قبیله ی قریش، بزرگ ترین و با نفوذترین قبیله ی حجاز هم، ساکن مکه بوده اند و کعبه، بتخانه ی بزرگ آنان بوده. فتح مکه و تسلط بر کعبه، به مفهموم تسلط بر قریش، و کلید فتح تمامی شبه جزیره ی عربستان محسوب می شده است. با به زانو در آوردن قریش، تسلط بر بقیه ی قبایل حجاز، به آسانی میسر می شده است. (24).
باری، فرمان "حج عمره" در 628 میلادی صادر می شود. محمد برای آن که از جنگ دوباره با مکیان بپرهیزد، از یک سو با بزرگان قریش در مکه مذاکره می کند و معاهده منعقد می کنند، متعهد می شود که این زیارتی ست مسالمت آمیز و دو طرف از هرگونه جنگ و تعرض و خشونتی خودداری خواهند کرد. با این همه در روایات اسلامی نیامده که "زیارت" کعبه که در آن هنگام یک بتکده بوده، چه جاذبیتی برای محمد داشته است؟ از سوی دیگر محمد با یارانش نیز معاهده ای می بندد که در هیچ لحظه ای از سفر، او را رها نکنند. این معاهده به "بیعة الرضوان" یا "پیمان زیر درخت" معروف است. اما مکه و کعبه هنوز هم برای مسلمانان مخالف با وجود "بت پرستی"، مکان مقدسی نبوده که به زیارتش بروند. این عمل محمد از یک سو احترام به عقاید سنتی مسلمانان (بت پرستان سابق) بوده که به "کعبه شان" برسند. و از طرف دیگر اصل مهم این بوده که یاران محمد با نمایش تعداد و حضور عینی در مکه، توان و قدرتشان را به رخ قریشی ها و مخالفان بکشانند. در عین حال محمد می خواسته تسلط کامل بر یارانش را در مسالمت آمیز بودن سفر، نمایش بدهد. به سخن دیگر این "زیارت" نوعی نمایش "فتح" بوده، و اصولن جنگی برای فتح مکه صورت نگرفته. برخی از یاران محمد، از جمله علی، در مورد یک ماده از معاهده ی محمد با مکیان، اختلاف نظر داشته اند. در این ماده، محمد تعهد کرده بوده که مکی های گرفتار در مدینه، که تا آن زمان اجازه ی بازگشت به مکه نداشتند، بی دردسر به مکه بازگردند. فشار این گروه سبب می شود تا محمد پس از مراسم حج (عمره)، سوره ی "فتح" را بیاورد که در آن خداوند تاکید می کند این بازگشت بدون جنگ مسلمین به مکه، به منزله ی "فتح" بزرگ محمد محسوب می گردد! با آوردن سوره ی "فتح"، هم جبهه ی مخالف داخلی را در مورد اختلاف نظری که با او داشته اند، آرام می کند و هم بصورت نمادین، به غیر مسلمانان می فهماند که با این سفر زیارتی، شهر را بصورت نمادین فتح کرده و اجازه ی حضور مسلمانان در منطقه ی نفوذ مشرکین، به منزله ی به حق بودن و دلیل قدرت مسلمانان محسوب شده است (25). این سفر حج که به نام "حج الوداع" در تاریخ شیعه ثبت شده، به دلیل صحبت های محمد در بازگشت، در محلی به نام غدیر خم (گودال خم)، برای شیعیان واقعه ی بزرگی محسوب می شود. چرا که معتقدند در بازگشت از همین سفر، پیامبر با اشاره به علی، یا به روایتی با سر دست بلند کردن علی می گوید؛ "من کنت مولا، فعلی مولا"! (آن که من آقای او هستم، علی آقای اوست). چون مکه زادگاه محمد بوده (به همین دلیل سفر اولیه ی محمد به مدینه، "هجرت" لقب گرفته)، برای او و یارانش اهمیت ویژه ای داشته. اگرچه کعبه پیش از محمد هم اعتبار و مرکزیت داشته است. با بازگشت به روایات مذهبی تا ابراهیم نیز، (ابراهیم بت ها را شکست و گفت از این پس خدای یگانه را بپرستید. "مسجد ابراهیم" در کنار کعبه قرار دارد) این سوال پیش می آید که با وجودی که محمد در طول بیست و سه سال پیامبری تا پیش از وفات، تنها یک بار در رویا (معراج) به بیت المقدس سفر کرده، حال آن که در همین مدت بصورت معلوم و مشخص، دست کم دو بار به مکه رفته، پس این تغییر کعبه یا قبله از بیت المقدس به کعبه، چه هنگام بوده است؟ پیش از محمد؟ در واقع با این دو سفر، محمد به شکلی آرام و بدون جنگ، همان گونه که در سوره ی فتح آمده، مکه (زادگاهش) را از زیارتگاه قریش و حجاز (محل بت های قبایل عرب)، به کعبه ی مسلمین تبدیل کرده است (26).
با این همه از زمان هایی دور، تا امروز، بیت المقدس (قدس)، زیارتگاه پیروان ادیان ابراهیمی (کلیمیان، مسیحیان، مسلمانان) بوده. یکی از دلایل اهمیت قدس برای مسلمانان، همان شباهت ها و نزدیکی های روایت و سنت کلیمیان به مسلمانان است چرا که بر مبنای کتب مقدس، اینجا محلی ست که یکی از فرزندان ابراهیم، (اسحاق به روایت مسیحیان و اسماعیل به روایت مسلمانان) قرار بوده به فرمان خدا قربانی شود. بسیاری از اتفاقات بزرگ در زندگی پیامبران ادیان ابراهیمی نیز، در این مکان و حول و حوش آن اتفاق افتاده. اما از آنجا که در اسلام، مسیحیان و کلیمیان جزو مشرکین و کافران محسوب می شوند، این که محمد و مسلمین از ابتدا تمایل داشته اند جایی مخصوص به خود داشته باشند، و نه زیارتگاهی مشترک با دیگران، غرضشان بیشتر یک نماد استقلال و قدرت بوده است. چیزی که در احزاب سیاسی و کلوب های ورزشی امروز هم بصورت یک اصل رقابتی، مجاز شناخته می شود. اما یک دلیل روشن تر باید این باشد که چون اسلام برای تثبیت محمد به عنوان "خاتم النبیین"، آخرین حجت خدا بر روی زمین، به این ترفند شیرین و هوشمندانه (دست کم در گفتار) متوسل شده که تمام پیامبران ادیان ابراهیمی را به رسمیت بشناسد (نوعی نشان برتری، دست کم در گفتار)، بنابراین قدس که تربت اغلب پیامبران و قدیسین کلیمی و مسیحی ست، به زیارتگاه بزرگ مسلمین نیز تبدیل شده تا از این طریق اسلام را نیز، تثبیت کرده باشند. یادمان باشد که در کتاب عهد عتیق (تورات) وعده ی ظهور یک منجی به نام "مسایا" (نجات دهنده) داده شده. پیروان عیسی با دادن لقب مسیح (مسایا) به عیسی، به شکلی می خواسته اند بیان کنند که آن "منجی" وعده داده شده در تورات، ظهور کرده، و از این طریق، کلیمیان را به دین عیسا بیاورند. کلیمیان اما این ادعا را نپذیرفتند. شاید به همین دلیل هم محمد (یا پیروانش؟) از لقب "خاتم النبیین" استفاده کردند تا ضمن آن که بر ظهور آن منجی موعود، بشارت دهند، فکر تولید یک پیامبر دیگر را هم بکلی مسکوت بگذارند. در کتاب مقدس، عهد جدید هم به بازگشت عیسی به زمین وعده داده شده. به این شکل، پیروان محمد این "انتظار" را به محمد و خانواده اش "ختم" می کنند تا دیگر بهانه ای برای ظهور پیغمبری تازه نماند، و کلیمیان و مسیحیان باید به دین محمد بگروند، چرا که طبق روایت کتابشان، آن وعده ی خدا عملی شده است. در مسامحه ی دوران اولیه اسلام، وقتی هنوز مسلمانان به قدرت قاهره در منطقه تبدیل نشده بودند، می پذیرفتند که آن عده از کلیمیان و مسیحیان که به دین تازه نمی گروند، باید جزیه بپردازند (27). (ادامه دارد)
یادداشت ها؛
17 – ذهن، بیشتر تحریک می شود وقتی می بیند نام این سه یار محمد، به ویژه کعب الاخبار، در سال های اخیر، تقریبن بکلی از تواریخ شیعه پاک شده، و حتی حضور سلمان فارسی بسیار کمرنگ شده است.
18 – تاثیر و تاثر مذاهب و ایدئولوژی ها از یکدیگر، و از تاریخ، مساله ای روشن، اما پیچیده است. یهودیان شاید تنها قومی باشند که هم چون نام خود، کتاب مقدس خود را نیز، پیوسته مطابق با زمان تغییر داده اند. آنها ابتدا "عبرانی" منسوب به (Heber) یکی از اجداد ابراهیم بودند. اما کلمه ی "اسرائیل" (ایسرائل) به معنای "جدل با خدا"، از روزگاری بر پیروان "هبر" یا "عبرانیان" نهاده شده که یعقوب، یکی از پیامبران عبرانی با فرشته ی خدا نزاع کرد. و سپس در دوره ی اسارت در بابل به نام "یهودیان" (جهود در فارسی) ملقب شدند. بنابر روایات، موسی دوازده قرن پیش از عیسی و زردشت، هشت قرن پیش از میلاد بوده اند. اما در تورات، از کورش با نام "سیروس"، آزاد کننده ی قوم یهود از اسارت بابلی ها، یاد شده، و کورش در قرن پنجم قبل از میلاد می زیسته! پس چگونه در توراتی که دوازده قرن پیش از میلاد نوشته شده، نامش آمده است؟ جالب تر موردی ست که برتراند راسل در "تاریخ فلسفه" به آن اشاره کرده؛ موسی و یهودیت اولیه، بر خلاف دیگر ادیان دیگر ابراهیمی، به معاد جسمانی و قیامت اعتقاد نداشتند. اما از بدو پیدایش مسیحیت، ناگهان اعتقاد به معاد، در یهودیت هویدا شد. برتراند راسل می نویسد؛ این اعتقاد مربوط به دوران پس از "اشعیاء" نبی، یکی از اولین پیامبران یهودی ست که به معاد جسمانی اعتقاد داشته و این را از مذاهب ایرانی گرفته. من البته نمی دانم اگر اشعیاء نبی وجود تاریخی داشته، مطابق کدام دوران بوده اما در ادیان و مذاهب قدیم ایرانی پیش از زردشت (میترائیسم، دین مغان و زروانیسم) خبری از رستاخیز و قیامت نیست. در واقع زردشتی گری اولین دین ایرانی ست که به رستاخیز و قیامت معتقد است و اگر روایت تاریخی را بپذیریم، زردشت باید دست کم چهار قرن پس از موسی ظهور کرده باشد! اشعیاء به روایت تورات، در فلسطین حکومت می کرده. با این وجود اعتقاد به قیامت در کتاب مقدس یهودیان وجود دارد (نشانه ی "به روز" شدن تورات)! سوال این است که اگر بخشی از عقاید و سنت های یهود از اعتقادات قدیم ایرانی تاثیر گرفته، تاثیر مستقیم مسلمانان از یهودیت، و رسیدن اسلام به ایران، یک چرخش جالب فکری از ایران به خارج، و سپس با تغییراتی در شکل و ساختار و نام، بازگشت به ایران را تشکیل می دهد. "میترائیسم" (مهرباوری) هم ابتدا در ایران شکل می گیرد، سپس به جنوب اروپا سفر می کند. در روم و یونان و سپس تر در پروس (آلمان) دچار دگرگونی های ساختاری می شود و پس از چند قرن (در عهد ساسانیان) با دگرگونی های تازه، به ایران باز می گردد!
19 – ائمه ی اطهار، همه جا با خلیفه ی وقت، به شکلی از در مصلحت در آمده اند، "تقیه" به مثابه یک "نظریه"، بعدها در فقه شیعی شکل گرفت که به امام جعفر صادق نسبت می دهند. از او روایت می کنند که؛ "التقیه دینی و دین آبایی" (تقیه دین من و دین پدران من است). این تقیه بعدها شکل آشکارتری گرفت و از جمله می نویسند که پذیرش ولایتعهدی مامون، توسط امام رضا، "تقیه" بوده! شریعتی که مدعی "اسلام انقلابی"ست می نویسد؛ این استراتژی باید "در هر زمان و مکانی بر مبنای شناخت و ارزیابی عینی و دقیق شرایط و مقدورات و امکانات خودی و دشمن، اتخاذ و مجری گردد"! پس شیعه ی دوازده امامی، استراتژی مشخصی ندارد بلکه بنا به "مصلحت روز"، انقلابی، اصلاح طلب یا تسلیم قدرت وقت است. در این رمینه گاه به بهانه ی حفظ مسلمین، تن به تسلیم داده، و گاه همین مسلمین بنا به مصلحت، از دم تیغ گذرانده شده اند، یا به دم تیغ سپرده می شوند. (حمید عنایت، اندیشه ی سیاسی در اسلام معاصر، ص 54). وجوب این مصلحت را نه مردم، و نه نمایندگان مردم، بلکه امام و به اعتقاد متشرعین شیعه، و در غیاب امام، ولی او تعیین می کند! به یک معنی قانونی ندارد و مطابق اوضاع روز، تغییر می کند. "تطابق" یا هم نوایی اقلیت کلیمی در هر جامعه، و تظاهر به آداب و رسوم رایج اکثریت، و چشم پوشی از مراسم و سنن خود نیز، می تواند نوعی تقیه محسوب شود.
20- جوامعی نظیر هند، اتحاد شوروی، آمریکا و چین، قدیمی ترین جوامع، دارای اقلیت مسلمان بوده اند. نمی دانم اقلیت مسلمان آمریکا از کجا (دوران عالیجاه محمد حول و حوش جنگ اول جهانی؟) دارای این هویت شده، اما شوروی از 1917 تا 1989 یعنی 72 سال در این زمینه سابقه دارد و هندوستان با اقلیت مسلمان در 1948 پا بعرصه ی وجود گذاشته، و چین از دوران مغول.
21- مثل اغلب پدیده هایی که در جوامع اروپایی با عنوان "ترکی" از آنها یاد می شود حال آن که ارتباطی با ترکیه ندارد! در تمام ترکیه حتی یک مزرعه ی قهوه یافت نمی شود، چرا که آب و هوای ترکیه مناسب برای کشت قهوه نیست. اما حدود پنج قرن، تمامی خاورمیانه ی عربی زیر تسلط ترکان عثمانی بود، و از رنسانس با اروپاییان داد و ستد و روابط سیاسی داشت. قهوه ی یمانی (یمن)، یا کباب لبنانی و حتی رقص عربی (که در جوامع غربی به رقص شکم معروف است)... و بسیاری نمونه های دیگر، در دنیای معاصر به نام "ترکی" مشهور شده، چون از ترکیه ی عثمانی به دیگر نقاط رسیده، اگرچه متعلق به جوامع عربی زیر سلطه ی عثمانی بوده است.
22 – در هنر "فوروارد" کردن هم این سال ها معمول شده است؛ دریافت کننده مطلب، بدون دقت در ساختار غیر منطقی شایعه، همین قدر که از آن خوشش بیاید، برای بعدی و بعدی "فوروارد" می کند. شایعه آنقدر می چرخد که خود ما نیز همان را بارها از زبان دیگران می شنویم. شنیدن شایعه از زبان دیگران، می شود یک "سند"! و خود ما هم باورش می کنیم. از آنجا به بعد، بصورت یک واقعیت تاریخی، به گردش خود ادامه می دهد. اگر کسی هم با دلیل و مدرک، جعلی بودن خبر را ثابت کند، انگار که خواسته باشد ما را از یک رویای شیرین بیدار کند، سخت مقاومت می کنیم.
23- حتی در متون ادبی شگرفمان نظیر آثار حافظ و سعدی و.. نیز، "جهود" به مفهوم یک تحقیر بکار می رود. و در ادبیات معاصرمان هم ... به راستی چه اندازه از نفرتی که هر ایرانی امروز نثار اسرائیل می کند، ناشی از فجایع و جنایاتی ست که دولت های اسرائیل از بدو پیدایش، نسبت به اعراب مسلمان و فلسطینی ها اعمال کرده اند؟ اگر دولت اسرائیل نبود، ما چقدر و تا کجا خودمان را یار فلسطین، اعراب و مسلمانان عرب می دانستیم؟ مفاهیمی چون "عرب"، "ترک"، "افغان"، "پاکستانی" و.. در فرهنگ ما چه جایگاهی دارند؟ این سال ها، بسیاری از هم وطنان یاد گرفته اند از "نژادگرایی" در غرب، شاکی باشند. تا آنجا که من دیده ام و تجربه کرده ام، نه گمانم ملتی از ما نژادگراتر بوده باشد!
24 - پس از مهاجرت محمد و یاران محدودش، از مکه به مدینه، مکی ها و عمدتن قبیله ی قریش، اموال مهاجرین را مصادره و غارت می کنند. مسلمین به تلافی، به کاروان های مکی در راه مدینه حمله می کنند. یکی از این حملات در محل "بدر"، تبدیل به درگیری بزرگی می شود که از آن با نام "جنگ بدر" یاد شده، شاید به این دلیل که یاران محمد پیروز شدند! پس از واقعه ی "بدر"، عده ای از یاران محمد از جمله علی، اصرار دارند تا مکی ها از شکست، سر بلند نکرده اند، به مکه حمله کنند در حالی که عده ای محمد را از این کار منع می کرده اند. احتمالن به دلیل میل باطنی، محمد نظر جنگ طلبان را می پذیرد و فرمان حمله صادر می کند. برخورد میان دو طرف، در دامنه ی کوه "احد"، برخلاف انتظار محمد و یارانش، به پیروزی مکی ها که خود را کاملن آماده کرده بودند، ختم می شود، و چند یار جنگجوی محمد، از جمله حمزه، عموی او که شمشیرزنی به نام بوده، در این نبرد کشته می شوند. محمد و یارانش به مدینه عقب می نشینند و سعی دارند تا با تصرف مدینه، ابتدا قدرت خود را تثبیت کنند. با فرمان نفی بلد دو قبیله ی یهودی ساکن مدینه (یثرب)، و جنگ و ستیزهای بعدی، بالاخره مدینه به تسلط پیروان محمد در می آید. وقت آن می رسد که محمد به رویای دیرینش، تصرف مکه جامه ی عمل بپوشاند. اما به دلیل هراس از شکست دوباره، فرمان یک زیارت عمومی از مکه و کعبه می دهد. این واقعه به "حج عمره" معروف است. ظاهرن اولین بار، در این سفر است که مناسک حج (در مکه) و قربانی را برای مسلمین توضیح می دهد. شاید به دلیل توضیح مناسک حج و این که این سفر، آخرین زیارت محمد از کعبه بوده، حج واجب به ماه ذی الحجه افتاده، اگرچه اولین سفر محمد و یارانش برای زیارت کعبه، در ماه شوال بوده، و اصولن جایی در اخبار و اجادیث نیامده که کعبه، بتخانه ی حجاز، در چه تاریخی و چگونه به زیارتگاه مسلمین و سپس به "قبله" (خانه ی خدا) تبدیل شده است. پیش از آن نه مکه زیارتگاه مسلمین بوده، و نه روایتی هست که پیروان اندک محمد، سالیانه به قدس یا مکان دیگری برای زیارت یا اعمال "واجب" سفر کرده باشند.
25 - این ترفندی ست که در جمهوری اسلامی هم معمول شده. به گونه ای که هر مذاکره و معاهده، حتی وقتی مجبور می شوند از تمامی خواست هایشان عدول کنند را، "فتح" می نامند و پیروزی جلوه می دهند. پذیرش قطع نامه ی شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق، پذیرش دادگاه الجزایر برای رسیدگی به مطالبات ایران از آمریکا، گروگان گیری و سپس آزاد کردن گروگان های آمریکایی و قضیه "مک فارلین"، بستن معاهده با فرانسه در مورد یک میلیارد وامی که فرانسه از شاه گرفته بود و جمهوری اسلامی مدعی استرداد آن بود (قضیه ی شرکت "یورودیف" که میتران، رییس جمهور وقت فرانسه علنن گفت که بابت سهام ایران نه پول می دهد، نه بهره ی پول را و نه سهم اورانیوم غنی شده را که فرانسویان به شاه تعهد داده بودند)، و... اصولن واژه ی بی معنی "برد- برد" در مورد معاهداتی که جمهوری اسلامی از بخش بزرگی از ادعاهای بی بنیاد خود می گذرد، بکار می رود.
26 – همان کاری که اعوان و انصار جمهوری با نشانه ها و نمادهای مخالفین خود در داخل کشور می کنند. بعداز "جنبش سبز"، گروهی به نام "عاشقان علوی" درست کردند و طی یک اعلامیه توضیح دادند "رنگ سبز" از قدیم علامت اسلام بوده و... و "سبز" را به نام خود مصادره کردند. اغتشاش مفاهیم، یکی از ترفندهای جمهوری اسلامی است. اصول گرایانی که با توسل به انتقادات سبک اصلاح طلبان، مفاهیم را در هم می ریزند تا قابل تشخیص نباشد! خودی ها منتقد می شوند تا مدعی "مردم سالاری" شده باشند، "مخالفین" را کثافت مالی کرده باشند و آنها را "هوچی" و "برانداز" و سرسپرده جلوه دهند، و دستگیری و شکنجه و زندانشان را توجیه کرده باشند. همه جا هم می گویند کسی برای عقایدش زندانی نمی شود. کسی هم نمی گوید این همه زندانی اگر "برانداز" هستند، پس باید اشکالی در رژیم حاکم باشد! باری، بیت المقدس (قدس) برای همه ی ادیان ابراهیمی مقدس بوده. این که اما کعبه مسلمین بوده باشد، تردید دارم! اصولن کعبه به معنای امروزی (قبله) و بسیاری مناسک حج و نماز و غیره، سال ها بعد تدوین شده است. از سوی دیگر روایت "معراج" محمد، کاستی هایی دارد که محل تردید بسیار است؛ از جمله آن که محمد در مورد زیارت قدس، و مسجد آنجا، نشانه هایی می دهد تا ثابت شود که او به "معراج" رفته، در حالی که آن مسجد و آن بنا، طبق مستندات تاریخی، هفتاد سال پس از "معراج" ( ان گونه که در اخبار و احادیث آماده) ساخته شده است!
27 - ترفندی هوشمندانه؛ چرا که "انتظار" طولانی برای آمدن منجی موعود، و رستاخیز و "امید" به گرفتن انتقام از مشرکین و قدرتمندان و رستگاری نهایی ناداران و... خلاصه تخرخر و تحمیق خلایق؛ بدبختی ها را تحمل کنید، چرا که خدا با شماست و "به زودی" منجی بزرگ، پشتیبان شما ظهور خواهد کرد، پیروزی نهایی از آن شماست، پس بگذارید این بدبخت های شکم پرست و پول پرست که غرق لذات دنیوی اند، "چند روزی" دلخوش باشند و... این است که تقریبن در همه ی مذاهب و ایدئولوژی ها، نوید و امیدی به یک "ظهور منجی"، نوعی "وعده"ی سر خرمن است! در تشیع هم دوازدهمین امام را "آفریده" اند، و به چاه فرستاده اند تا "ظهور منجی" هم در جیب و بغل مبارک خودشان باشد. غافل که بالاخره زرنگی پیدا می شود تا از خستگی انتظار مردم استفاده کند، و "ظهور" بیافریند. هوشمندی چون علی محمد باب، که "نقطه ی ختم" را بر انتظار بگذارد و بگوید "مهدی موعود آمد"، "نقطه" و ختم. اما این نقطه را هم ملایان به یاری امیرکبیر به دار کشیدند تا برگ برنده هم چنان در دست خودشان (در ته چاهی در سامراء) بماند. البته این یکی را هم این اواخر از سامراء به جمکران منتقل کردند تا در مشتشان باشد!
بخش های قبلی را اینجا بخوانید
بخش دوم
https://www.goodreads.com/author_blog...
بخش اول
https://www.goodreads.com/author_blog...
جایی، به یاد ندارم کجا، جوابیه ای خوانده ام از یک مسلمان مشهور دو آتشه، در پاسخ به مطلبی از شخصی که گویا مدعی شده بوده قرآن، نوشته ی کعب الاخبار و دیگر مشاوران محمد است. در این جوابیه تا آنجا که یادم هست، از احادیث و اخبار از صحابه و نزدیکان پیامبر استفاده شده تا ثابت کند قرآن از سوی خدا و توسط جبرائیل، بر زبان محمد جاری شده و کعب الاخبار، یک شخصیت خیالی ست که مخالفین اسلام خلق کرده اند! من آن ادعانامه ی اولیه را نخوانده ام تا بدانم چقدر مستند بوده، اما وجود چنین پاسخی با تکیه به حدیث و خبر، خود سبب تردید می شود چرا که هیچ سند معتبر تاریخی در رد ان ادعا ارائه نکرده است. از سوی دیگر با مرور قرآن، به ویژه برخی داستان ها و سوره ها، می توان به روشنی دید که تقریبن تمامی قصص قرآن، از کتب مقدس (عمدتن تورات) گرفته شده و در بقیه ی موارد نیز، آیه ها و "سفر"های عهد قدیم و جدید، به گونه ای مطابق دوران محمد تغییر داده شده اند. حال آن که انجیل (کتاب مقدس؛ عهد جدید) به نوعی ادامه ی تورات (کتاب مقدس؛ عهد عتیق) محسوب می شود. شباهت بسیاری از سنت ها و قواعد اسلام و یهودیت، مثل چادر بسر کردن و ذبح و مسایل حج و روزه و برخی دیگر چون ختنه و غیره به سنت ها و آداب کلیمیان، امری ست انکار ناپذیر(18). برخی از شیعیان متعصب در رد این مساله اظهار می دارند چگونه ممکن است این سنت ها از یهود گرفته شده باشد، در حالی که بسیاری از آنها در نزد کلیمیان دیده نمی شود. پاسخ این مساله روشن است؛ کلیمیان، قرن های متمادی (حدود 16 قرن) پس از مسیحیت تا تشکیل دولت اسرائیل، بصورت قومی پراکنده در فرهنگ ها و سرزمین های متفاوت و عمدتن مسیحی مذهب یا مسلمان، زیسته اند. علیرغم آن که یهودیان در هر شهر بزرگی، کلنی (مجموعه)های خود را داشته اند، با این همه، در جوامع مختلف پراکنده بوده اند. تحقیر و آزار یهودیان در همه ی دوره های تاریخی و در همه ی جوامع معمول بوده؛ اقلیتی مورد استهزاء و توهین بوده اند. در عین حال به دلیل نیازمندی های روزانه به ارتباط و داد و ستد با مردمان جوامع میزبان، مجبور به اختلاط و امتزاج با مردم دور و بر خود بوده اند، به ویژه که کار اغلب یهودیان در این جوامع، بازرگانی و خرید و فروش بوده که نیاز به "رابطه" را صد چندان می کرده است. بنابراین، همانند بسیاری از اقلیت های دیگر در جوامع میزبان، یهودیان نیز از بسیاری از سنت های خود بصورت آشکار، چشم پوشی می کرده اند (19). تلاش برای همخوانی و همگامی با جامعه ی میزبان، به مرور زمان سبب شده تا برخی از این سنت ها در نزد نسل های بعدی یهودیان از بین برود یا تحت تاثیر سنت ها و باورهای جامعه ی میزبان، بکلی دگرگون شوند. حال آن که مسلمانان از دوران عباسیان به بعد، همیشه دارای جامعه ای ثابت، بزرگ و همگون بوده اند و در کمتر جامعه ای (مگر در دوران معاصر) بصورت اقلیت زیسته اند (20). به همین دلیل بسیار طبیعی ست که این سنت ها در قرون اخیر، به نام مسلمانان ثبت شده باشند (21).
اما در مورد این که کعبه ی مسلمین ابتدا بیت المقدس، زیارتگاه بزرگ یهودیان بوده، چیزهایی شنیده ام. به گمان من اما چنین امری نمی توانسته در دوران کوتاه ده دوازده ساله، از هجرت تا مرگ محمد، رخ داده باشد. این حکمت را نمی فهمم که یک دین تازه که چند صد پیرو داشته، چرا باید از ابتدا به دنبال "قبله" بوده باشد، تا سراغ قدس، برود! سوای آن که قدس برای دورانی دراز، زیارتگاه کسانی بوده که مسلمین آنها را "دشمن" خطاب می کرده اند، و (بتخانه) کعبه زیارتگاه قبیله ی قریش و قبایل دیگر در حجاز بوده است. با این همه برای محمد و یارانش که از جایی با خشم و فریاد و ستیزه، برخاسته اند تا همه را به شکل خود درآورند، بعید نیست تمایلی هم به این داشته باشند که زیارتگاه های اصلی دشمن را به قبله و زیارتگاه خود تبدیل کنند. این هم نوعی "برتری" محسوب می شده. ولی اصل مطلب بیشتر به شایعات متداول این روزها شبیه است، که دهان به دهان می چرخد، و همه هم ناجویده، هضمش می کنند(22). قدس، هرگز "کعبه"ی کلیمی ها نبوده، پس مساله ی مهمی نیست اگر زیارتگاه کلیمیان، کعبه ی مسلمین هم بوده باشد. تقویت این داستان، بیشتر نشانه ی تحقیری ست که ما همه جای فرهنگمان نسبت به "جهود" روا داشته ایم؟(23) طبق روایات، کعبه، بتکده ی بزرگ و زیارتگاه اغلب قبایل شبه جزیره، و از جمله قبیله ی با نفوذ قریش بوده است. پس از مرگ ابوطالب، ریاست خانواده ی بنی هاشم به "ابولهب" می رسد و مخالفین محمد در قبیله ی قریش که مرکزیتشان در مکه بوده، قدرت می گیرند. مهاجرت محمد و یارانش از مکه به مدینه هم ناشی از همین سخت گیری ها بوده. مکه اما برای محمد و یارانش از اهمیت والایی برخوردار بوده. جز آن که به زعم راویان، مکه زادگاه محمد است، اکثر بزرگان قبیله ی قریش، بزرگ ترین و با نفوذترین قبیله ی حجاز هم، ساکن مکه بوده اند و کعبه، بتخانه ی بزرگ آنان بوده. فتح مکه و تسلط بر کعبه، به مفهموم تسلط بر قریش، و کلید فتح تمامی شبه جزیره ی عربستان محسوب می شده است. با به زانو در آوردن قریش، تسلط بر بقیه ی قبایل حجاز، به آسانی میسر می شده است. (24).
باری، فرمان "حج عمره" در 628 میلادی صادر می شود. محمد برای آن که از جنگ دوباره با مکیان بپرهیزد، از یک سو با بزرگان قریش در مکه مذاکره می کند و معاهده منعقد می کنند، متعهد می شود که این زیارتی ست مسالمت آمیز و دو طرف از هرگونه جنگ و تعرض و خشونتی خودداری خواهند کرد. با این همه در روایات اسلامی نیامده که "زیارت" کعبه که در آن هنگام یک بتکده بوده، چه جاذبیتی برای محمد داشته است؟ از سوی دیگر محمد با یارانش نیز معاهده ای می بندد که در هیچ لحظه ای از سفر، او را رها نکنند. این معاهده به "بیعة الرضوان" یا "پیمان زیر درخت" معروف است. اما مکه و کعبه هنوز هم برای مسلمانان مخالف با وجود "بت پرستی"، مکان مقدسی نبوده که به زیارتش بروند. این عمل محمد از یک سو احترام به عقاید سنتی مسلمانان (بت پرستان سابق) بوده که به "کعبه شان" برسند. و از طرف دیگر اصل مهم این بوده که یاران محمد با نمایش تعداد و حضور عینی در مکه، توان و قدرتشان را به رخ قریشی ها و مخالفان بکشانند. در عین حال محمد می خواسته تسلط کامل بر یارانش را در مسالمت آمیز بودن سفر، نمایش بدهد. به سخن دیگر این "زیارت" نوعی نمایش "فتح" بوده، و اصولن جنگی برای فتح مکه صورت نگرفته. برخی از یاران محمد، از جمله علی، در مورد یک ماده از معاهده ی محمد با مکیان، اختلاف نظر داشته اند. در این ماده، محمد تعهد کرده بوده که مکی های گرفتار در مدینه، که تا آن زمان اجازه ی بازگشت به مکه نداشتند، بی دردسر به مکه بازگردند. فشار این گروه سبب می شود تا محمد پس از مراسم حج (عمره)، سوره ی "فتح" را بیاورد که در آن خداوند تاکید می کند این بازگشت بدون جنگ مسلمین به مکه، به منزله ی "فتح" بزرگ محمد محسوب می گردد! با آوردن سوره ی "فتح"، هم جبهه ی مخالف داخلی را در مورد اختلاف نظری که با او داشته اند، آرام می کند و هم بصورت نمادین، به غیر مسلمانان می فهماند که با این سفر زیارتی، شهر را بصورت نمادین فتح کرده و اجازه ی حضور مسلمانان در منطقه ی نفوذ مشرکین، به منزله ی به حق بودن و دلیل قدرت مسلمانان محسوب شده است (25). این سفر حج که به نام "حج الوداع" در تاریخ شیعه ثبت شده، به دلیل صحبت های محمد در بازگشت، در محلی به نام غدیر خم (گودال خم)، برای شیعیان واقعه ی بزرگی محسوب می شود. چرا که معتقدند در بازگشت از همین سفر، پیامبر با اشاره به علی، یا به روایتی با سر دست بلند کردن علی می گوید؛ "من کنت مولا، فعلی مولا"! (آن که من آقای او هستم، علی آقای اوست). چون مکه زادگاه محمد بوده (به همین دلیل سفر اولیه ی محمد به مدینه، "هجرت" لقب گرفته)، برای او و یارانش اهمیت ویژه ای داشته. اگرچه کعبه پیش از محمد هم اعتبار و مرکزیت داشته است. با بازگشت به روایات مذهبی تا ابراهیم نیز، (ابراهیم بت ها را شکست و گفت از این پس خدای یگانه را بپرستید. "مسجد ابراهیم" در کنار کعبه قرار دارد) این سوال پیش می آید که با وجودی که محمد در طول بیست و سه سال پیامبری تا پیش از وفات، تنها یک بار در رویا (معراج) به بیت المقدس سفر کرده، حال آن که در همین مدت بصورت معلوم و مشخص، دست کم دو بار به مکه رفته، پس این تغییر کعبه یا قبله از بیت المقدس به کعبه، چه هنگام بوده است؟ پیش از محمد؟ در واقع با این دو سفر، محمد به شکلی آرام و بدون جنگ، همان گونه که در سوره ی فتح آمده، مکه (زادگاهش) را از زیارتگاه قریش و حجاز (محل بت های قبایل عرب)، به کعبه ی مسلمین تبدیل کرده است (26).
با این همه از زمان هایی دور، تا امروز، بیت المقدس (قدس)، زیارتگاه پیروان ادیان ابراهیمی (کلیمیان، مسیحیان، مسلمانان) بوده. یکی از دلایل اهمیت قدس برای مسلمانان، همان شباهت ها و نزدیکی های روایت و سنت کلیمیان به مسلمانان است چرا که بر مبنای کتب مقدس، اینجا محلی ست که یکی از فرزندان ابراهیم، (اسحاق به روایت مسیحیان و اسماعیل به روایت مسلمانان) قرار بوده به فرمان خدا قربانی شود. بسیاری از اتفاقات بزرگ در زندگی پیامبران ادیان ابراهیمی نیز، در این مکان و حول و حوش آن اتفاق افتاده. اما از آنجا که در اسلام، مسیحیان و کلیمیان جزو مشرکین و کافران محسوب می شوند، این که محمد و مسلمین از ابتدا تمایل داشته اند جایی مخصوص به خود داشته باشند، و نه زیارتگاهی مشترک با دیگران، غرضشان بیشتر یک نماد استقلال و قدرت بوده است. چیزی که در احزاب سیاسی و کلوب های ورزشی امروز هم بصورت یک اصل رقابتی، مجاز شناخته می شود. اما یک دلیل روشن تر باید این باشد که چون اسلام برای تثبیت محمد به عنوان "خاتم النبیین"، آخرین حجت خدا بر روی زمین، به این ترفند شیرین و هوشمندانه (دست کم در گفتار) متوسل شده که تمام پیامبران ادیان ابراهیمی را به رسمیت بشناسد (نوعی نشان برتری، دست کم در گفتار)، بنابراین قدس که تربت اغلب پیامبران و قدیسین کلیمی و مسیحی ست، به زیارتگاه بزرگ مسلمین نیز تبدیل شده تا از این طریق اسلام را نیز، تثبیت کرده باشند. یادمان باشد که در کتاب عهد عتیق (تورات) وعده ی ظهور یک منجی به نام "مسایا" (نجات دهنده) داده شده. پیروان عیسی با دادن لقب مسیح (مسایا) به عیسی، به شکلی می خواسته اند بیان کنند که آن "منجی" وعده داده شده در تورات، ظهور کرده، و از این طریق، کلیمیان را به دین عیسا بیاورند. کلیمیان اما این ادعا را نپذیرفتند. شاید به همین دلیل هم محمد (یا پیروانش؟) از لقب "خاتم النبیین" استفاده کردند تا ضمن آن که بر ظهور آن منجی موعود، بشارت دهند، فکر تولید یک پیامبر دیگر را هم بکلی مسکوت بگذارند. در کتاب مقدس، عهد جدید هم به بازگشت عیسی به زمین وعده داده شده. به این شکل، پیروان محمد این "انتظار" را به محمد و خانواده اش "ختم" می کنند تا دیگر بهانه ای برای ظهور پیغمبری تازه نماند، و کلیمیان و مسیحیان باید به دین محمد بگروند، چرا که طبق روایت کتابشان، آن وعده ی خدا عملی شده است. در مسامحه ی دوران اولیه اسلام، وقتی هنوز مسلمانان به قدرت قاهره در منطقه تبدیل نشده بودند، می پذیرفتند که آن عده از کلیمیان و مسیحیان که به دین تازه نمی گروند، باید جزیه بپردازند (27). (ادامه دارد)
یادداشت ها؛
17 – ذهن، بیشتر تحریک می شود وقتی می بیند نام این سه یار محمد، به ویژه کعب الاخبار، در سال های اخیر، تقریبن بکلی از تواریخ شیعه پاک شده، و حتی حضور سلمان فارسی بسیار کمرنگ شده است.
18 – تاثیر و تاثر مذاهب و ایدئولوژی ها از یکدیگر، و از تاریخ، مساله ای روشن، اما پیچیده است. یهودیان شاید تنها قومی باشند که هم چون نام خود، کتاب مقدس خود را نیز، پیوسته مطابق با زمان تغییر داده اند. آنها ابتدا "عبرانی" منسوب به (Heber) یکی از اجداد ابراهیم بودند. اما کلمه ی "اسرائیل" (ایسرائل) به معنای "جدل با خدا"، از روزگاری بر پیروان "هبر" یا "عبرانیان" نهاده شده که یعقوب، یکی از پیامبران عبرانی با فرشته ی خدا نزاع کرد. و سپس در دوره ی اسارت در بابل به نام "یهودیان" (جهود در فارسی) ملقب شدند. بنابر روایات، موسی دوازده قرن پیش از عیسی و زردشت، هشت قرن پیش از میلاد بوده اند. اما در تورات، از کورش با نام "سیروس"، آزاد کننده ی قوم یهود از اسارت بابلی ها، یاد شده، و کورش در قرن پنجم قبل از میلاد می زیسته! پس چگونه در توراتی که دوازده قرن پیش از میلاد نوشته شده، نامش آمده است؟ جالب تر موردی ست که برتراند راسل در "تاریخ فلسفه" به آن اشاره کرده؛ موسی و یهودیت اولیه، بر خلاف دیگر ادیان دیگر ابراهیمی، به معاد جسمانی و قیامت اعتقاد نداشتند. اما از بدو پیدایش مسیحیت، ناگهان اعتقاد به معاد، در یهودیت هویدا شد. برتراند راسل می نویسد؛ این اعتقاد مربوط به دوران پس از "اشعیاء" نبی، یکی از اولین پیامبران یهودی ست که به معاد جسمانی اعتقاد داشته و این را از مذاهب ایرانی گرفته. من البته نمی دانم اگر اشعیاء نبی وجود تاریخی داشته، مطابق کدام دوران بوده اما در ادیان و مذاهب قدیم ایرانی پیش از زردشت (میترائیسم، دین مغان و زروانیسم) خبری از رستاخیز و قیامت نیست. در واقع زردشتی گری اولین دین ایرانی ست که به رستاخیز و قیامت معتقد است و اگر روایت تاریخی را بپذیریم، زردشت باید دست کم چهار قرن پس از موسی ظهور کرده باشد! اشعیاء به روایت تورات، در فلسطین حکومت می کرده. با این وجود اعتقاد به قیامت در کتاب مقدس یهودیان وجود دارد (نشانه ی "به روز" شدن تورات)! سوال این است که اگر بخشی از عقاید و سنت های یهود از اعتقادات قدیم ایرانی تاثیر گرفته، تاثیر مستقیم مسلمانان از یهودیت، و رسیدن اسلام به ایران، یک چرخش جالب فکری از ایران به خارج، و سپس با تغییراتی در شکل و ساختار و نام، بازگشت به ایران را تشکیل می دهد. "میترائیسم" (مهرباوری) هم ابتدا در ایران شکل می گیرد، سپس به جنوب اروپا سفر می کند. در روم و یونان و سپس تر در پروس (آلمان) دچار دگرگونی های ساختاری می شود و پس از چند قرن (در عهد ساسانیان) با دگرگونی های تازه، به ایران باز می گردد!
19 – ائمه ی اطهار، همه جا با خلیفه ی وقت، به شکلی از در مصلحت در آمده اند، "تقیه" به مثابه یک "نظریه"، بعدها در فقه شیعی شکل گرفت که به امام جعفر صادق نسبت می دهند. از او روایت می کنند که؛ "التقیه دینی و دین آبایی" (تقیه دین من و دین پدران من است). این تقیه بعدها شکل آشکارتری گرفت و از جمله می نویسند که پذیرش ولایتعهدی مامون، توسط امام رضا، "تقیه" بوده! شریعتی که مدعی "اسلام انقلابی"ست می نویسد؛ این استراتژی باید "در هر زمان و مکانی بر مبنای شناخت و ارزیابی عینی و دقیق شرایط و مقدورات و امکانات خودی و دشمن، اتخاذ و مجری گردد"! پس شیعه ی دوازده امامی، استراتژی مشخصی ندارد بلکه بنا به "مصلحت روز"، انقلابی، اصلاح طلب یا تسلیم قدرت وقت است. در این رمینه گاه به بهانه ی حفظ مسلمین، تن به تسلیم داده، و گاه همین مسلمین بنا به مصلحت، از دم تیغ گذرانده شده اند، یا به دم تیغ سپرده می شوند. (حمید عنایت، اندیشه ی سیاسی در اسلام معاصر، ص 54). وجوب این مصلحت را نه مردم، و نه نمایندگان مردم، بلکه امام و به اعتقاد متشرعین شیعه، و در غیاب امام، ولی او تعیین می کند! به یک معنی قانونی ندارد و مطابق اوضاع روز، تغییر می کند. "تطابق" یا هم نوایی اقلیت کلیمی در هر جامعه، و تظاهر به آداب و رسوم رایج اکثریت، و چشم پوشی از مراسم و سنن خود نیز، می تواند نوعی تقیه محسوب شود.
20- جوامعی نظیر هند، اتحاد شوروی، آمریکا و چین، قدیمی ترین جوامع، دارای اقلیت مسلمان بوده اند. نمی دانم اقلیت مسلمان آمریکا از کجا (دوران عالیجاه محمد حول و حوش جنگ اول جهانی؟) دارای این هویت شده، اما شوروی از 1917 تا 1989 یعنی 72 سال در این زمینه سابقه دارد و هندوستان با اقلیت مسلمان در 1948 پا بعرصه ی وجود گذاشته، و چین از دوران مغول.
21- مثل اغلب پدیده هایی که در جوامع اروپایی با عنوان "ترکی" از آنها یاد می شود حال آن که ارتباطی با ترکیه ندارد! در تمام ترکیه حتی یک مزرعه ی قهوه یافت نمی شود، چرا که آب و هوای ترکیه مناسب برای کشت قهوه نیست. اما حدود پنج قرن، تمامی خاورمیانه ی عربی زیر تسلط ترکان عثمانی بود، و از رنسانس با اروپاییان داد و ستد و روابط سیاسی داشت. قهوه ی یمانی (یمن)، یا کباب لبنانی و حتی رقص عربی (که در جوامع غربی به رقص شکم معروف است)... و بسیاری نمونه های دیگر، در دنیای معاصر به نام "ترکی" مشهور شده، چون از ترکیه ی عثمانی به دیگر نقاط رسیده، اگرچه متعلق به جوامع عربی زیر سلطه ی عثمانی بوده است.
22 – در هنر "فوروارد" کردن هم این سال ها معمول شده است؛ دریافت کننده مطلب، بدون دقت در ساختار غیر منطقی شایعه، همین قدر که از آن خوشش بیاید، برای بعدی و بعدی "فوروارد" می کند. شایعه آنقدر می چرخد که خود ما نیز همان را بارها از زبان دیگران می شنویم. شنیدن شایعه از زبان دیگران، می شود یک "سند"! و خود ما هم باورش می کنیم. از آنجا به بعد، بصورت یک واقعیت تاریخی، به گردش خود ادامه می دهد. اگر کسی هم با دلیل و مدرک، جعلی بودن خبر را ثابت کند، انگار که خواسته باشد ما را از یک رویای شیرین بیدار کند، سخت مقاومت می کنیم.
23- حتی در متون ادبی شگرفمان نظیر آثار حافظ و سعدی و.. نیز، "جهود" به مفهوم یک تحقیر بکار می رود. و در ادبیات معاصرمان هم ... به راستی چه اندازه از نفرتی که هر ایرانی امروز نثار اسرائیل می کند، ناشی از فجایع و جنایاتی ست که دولت های اسرائیل از بدو پیدایش، نسبت به اعراب مسلمان و فلسطینی ها اعمال کرده اند؟ اگر دولت اسرائیل نبود، ما چقدر و تا کجا خودمان را یار فلسطین، اعراب و مسلمانان عرب می دانستیم؟ مفاهیمی چون "عرب"، "ترک"، "افغان"، "پاکستانی" و.. در فرهنگ ما چه جایگاهی دارند؟ این سال ها، بسیاری از هم وطنان یاد گرفته اند از "نژادگرایی" در غرب، شاکی باشند. تا آنجا که من دیده ام و تجربه کرده ام، نه گمانم ملتی از ما نژادگراتر بوده باشد!
24 - پس از مهاجرت محمد و یاران محدودش، از مکه به مدینه، مکی ها و عمدتن قبیله ی قریش، اموال مهاجرین را مصادره و غارت می کنند. مسلمین به تلافی، به کاروان های مکی در راه مدینه حمله می کنند. یکی از این حملات در محل "بدر"، تبدیل به درگیری بزرگی می شود که از آن با نام "جنگ بدر" یاد شده، شاید به این دلیل که یاران محمد پیروز شدند! پس از واقعه ی "بدر"، عده ای از یاران محمد از جمله علی، اصرار دارند تا مکی ها از شکست، سر بلند نکرده اند، به مکه حمله کنند در حالی که عده ای محمد را از این کار منع می کرده اند. احتمالن به دلیل میل باطنی، محمد نظر جنگ طلبان را می پذیرد و فرمان حمله صادر می کند. برخورد میان دو طرف، در دامنه ی کوه "احد"، برخلاف انتظار محمد و یارانش، به پیروزی مکی ها که خود را کاملن آماده کرده بودند، ختم می شود، و چند یار جنگجوی محمد، از جمله حمزه، عموی او که شمشیرزنی به نام بوده، در این نبرد کشته می شوند. محمد و یارانش به مدینه عقب می نشینند و سعی دارند تا با تصرف مدینه، ابتدا قدرت خود را تثبیت کنند. با فرمان نفی بلد دو قبیله ی یهودی ساکن مدینه (یثرب)، و جنگ و ستیزهای بعدی، بالاخره مدینه به تسلط پیروان محمد در می آید. وقت آن می رسد که محمد به رویای دیرینش، تصرف مکه جامه ی عمل بپوشاند. اما به دلیل هراس از شکست دوباره، فرمان یک زیارت عمومی از مکه و کعبه می دهد. این واقعه به "حج عمره" معروف است. ظاهرن اولین بار، در این سفر است که مناسک حج (در مکه) و قربانی را برای مسلمین توضیح می دهد. شاید به دلیل توضیح مناسک حج و این که این سفر، آخرین زیارت محمد از کعبه بوده، حج واجب به ماه ذی الحجه افتاده، اگرچه اولین سفر محمد و یارانش برای زیارت کعبه، در ماه شوال بوده، و اصولن جایی در اخبار و اجادیث نیامده که کعبه، بتخانه ی حجاز، در چه تاریخی و چگونه به زیارتگاه مسلمین و سپس به "قبله" (خانه ی خدا) تبدیل شده است. پیش از آن نه مکه زیارتگاه مسلمین بوده، و نه روایتی هست که پیروان اندک محمد، سالیانه به قدس یا مکان دیگری برای زیارت یا اعمال "واجب" سفر کرده باشند.
25 - این ترفندی ست که در جمهوری اسلامی هم معمول شده. به گونه ای که هر مذاکره و معاهده، حتی وقتی مجبور می شوند از تمامی خواست هایشان عدول کنند را، "فتح" می نامند و پیروزی جلوه می دهند. پذیرش قطع نامه ی شورای امنیت در مورد جنگ ایران و عراق، پذیرش دادگاه الجزایر برای رسیدگی به مطالبات ایران از آمریکا، گروگان گیری و سپس آزاد کردن گروگان های آمریکایی و قضیه "مک فارلین"، بستن معاهده با فرانسه در مورد یک میلیارد وامی که فرانسه از شاه گرفته بود و جمهوری اسلامی مدعی استرداد آن بود (قضیه ی شرکت "یورودیف" که میتران، رییس جمهور وقت فرانسه علنن گفت که بابت سهام ایران نه پول می دهد، نه بهره ی پول را و نه سهم اورانیوم غنی شده را که فرانسویان به شاه تعهد داده بودند)، و... اصولن واژه ی بی معنی "برد- برد" در مورد معاهداتی که جمهوری اسلامی از بخش بزرگی از ادعاهای بی بنیاد خود می گذرد، بکار می رود.
26 – همان کاری که اعوان و انصار جمهوری با نشانه ها و نمادهای مخالفین خود در داخل کشور می کنند. بعداز "جنبش سبز"، گروهی به نام "عاشقان علوی" درست کردند و طی یک اعلامیه توضیح دادند "رنگ سبز" از قدیم علامت اسلام بوده و... و "سبز" را به نام خود مصادره کردند. اغتشاش مفاهیم، یکی از ترفندهای جمهوری اسلامی است. اصول گرایانی که با توسل به انتقادات سبک اصلاح طلبان، مفاهیم را در هم می ریزند تا قابل تشخیص نباشد! خودی ها منتقد می شوند تا مدعی "مردم سالاری" شده باشند، "مخالفین" را کثافت مالی کرده باشند و آنها را "هوچی" و "برانداز" و سرسپرده جلوه دهند، و دستگیری و شکنجه و زندانشان را توجیه کرده باشند. همه جا هم می گویند کسی برای عقایدش زندانی نمی شود. کسی هم نمی گوید این همه زندانی اگر "برانداز" هستند، پس باید اشکالی در رژیم حاکم باشد! باری، بیت المقدس (قدس) برای همه ی ادیان ابراهیمی مقدس بوده. این که اما کعبه مسلمین بوده باشد، تردید دارم! اصولن کعبه به معنای امروزی (قبله) و بسیاری مناسک حج و نماز و غیره، سال ها بعد تدوین شده است. از سوی دیگر روایت "معراج" محمد، کاستی هایی دارد که محل تردید بسیار است؛ از جمله آن که محمد در مورد زیارت قدس، و مسجد آنجا، نشانه هایی می دهد تا ثابت شود که او به "معراج" رفته، در حالی که آن مسجد و آن بنا، طبق مستندات تاریخی، هفتاد سال پس از "معراج" ( ان گونه که در اخبار و احادیث آماده) ساخته شده است!
27 - ترفندی هوشمندانه؛ چرا که "انتظار" طولانی برای آمدن منجی موعود، و رستاخیز و "امید" به گرفتن انتقام از مشرکین و قدرتمندان و رستگاری نهایی ناداران و... خلاصه تخرخر و تحمیق خلایق؛ بدبختی ها را تحمل کنید، چرا که خدا با شماست و "به زودی" منجی بزرگ، پشتیبان شما ظهور خواهد کرد، پیروزی نهایی از آن شماست، پس بگذارید این بدبخت های شکم پرست و پول پرست که غرق لذات دنیوی اند، "چند روزی" دلخوش باشند و... این است که تقریبن در همه ی مذاهب و ایدئولوژی ها، نوید و امیدی به یک "ظهور منجی"، نوعی "وعده"ی سر خرمن است! در تشیع هم دوازدهمین امام را "آفریده" اند، و به چاه فرستاده اند تا "ظهور منجی" هم در جیب و بغل مبارک خودشان باشد. غافل که بالاخره زرنگی پیدا می شود تا از خستگی انتظار مردم استفاده کند، و "ظهور" بیافریند. هوشمندی چون علی محمد باب، که "نقطه ی ختم" را بر انتظار بگذارد و بگوید "مهدی موعود آمد"، "نقطه" و ختم. اما این نقطه را هم ملایان به یاری امیرکبیر به دار کشیدند تا برگ برنده هم چنان در دست خودشان (در ته چاهی در سامراء) بماند. البته این یکی را هم این اواخر از سامراء به جمکران منتقل کردند تا در مشتشان باشد!
بخش های قبلی را اینجا بخوانید
بخش دوم
https://www.goodreads.com/author_blog...
بخش اول
https://www.goodreads.com/author_blog...
Published on July 27, 2017 01:36
No comments have been added yet.