خانهای که وسط اتوبان است Quotes
خانهای که وسط اتوبان است
by
علی کریمیکلایه1 rating, 3.00 average rating, 1 review
خانهای که وسط اتوبان است Quotes
Showing 1-1 of 1
“بسوزانند روزی جای دیوانش زبانش را
اگر عریان بگوید شاعری وضع زمانش را
و باید از کنار واقعیت بگذرد شاعر
که بیرون آورند از کاسه زاغان دیده گانش را
چنان نابود شد ایران که امیدی به آرش نیست
رساند گر به یکدیگر دو بازوی کمانش را
سگ اینجا زخم جفتش را که می لیسد در این فکر است
که چندی بعد بر دندان بگیرد استخوانش را
کنون سالار اگر از پشت می آید در بر این قصد است
که خودت در گردنه غارت نماید کاروانش را
تمام خانه ها خالی ست امکان دارد آخر دزد
که بر دیوار خود بگذارد امشب نردبانش را
تو هم قربانی خشم خدایانی بیا ای نوح
به روی عرشه و پایین بیاور بادبانش را
قضا شد سینه ی سهراب را رستم بدراند
اگر حتی ببیند روی بازویش نشانش را
گمانم سوی گمراهی رود با پای خود انسان
اگر ابلیس هم یک دم رها سازد عنانش را”
― خانهای که وسط اتوبان است
اگر عریان بگوید شاعری وضع زمانش را
و باید از کنار واقعیت بگذرد شاعر
که بیرون آورند از کاسه زاغان دیده گانش را
چنان نابود شد ایران که امیدی به آرش نیست
رساند گر به یکدیگر دو بازوی کمانش را
سگ اینجا زخم جفتش را که می لیسد در این فکر است
که چندی بعد بر دندان بگیرد استخوانش را
کنون سالار اگر از پشت می آید در بر این قصد است
که خودت در گردنه غارت نماید کاروانش را
تمام خانه ها خالی ست امکان دارد آخر دزد
که بر دیوار خود بگذارد امشب نردبانش را
تو هم قربانی خشم خدایانی بیا ای نوح
به روی عرشه و پایین بیاور بادبانش را
قضا شد سینه ی سهراب را رستم بدراند
اگر حتی ببیند روی بازویش نشانش را
گمانم سوی گمراهی رود با پای خود انسان
اگر ابلیس هم یک دم رها سازد عنانش را”
― خانهای که وسط اتوبان است
