بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم Quotes
بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
by
نادر ابراهیمی231 ratings, 4.22 average rating, 37 reviews
بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم Quotes
Showing 1-7 of 7
“قرن هاست که ما ملت فردا هستیم. در زندگی غم انگیزمان، امروز نداریم و همه چیزمان شده: ان شاء الله درست خواهد شد، برادر!”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
“مردان قدرتمند، برای مردن به دنیا می آیند نه مرگ خوبان را تحمل کردن”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
“انگلیسی ها، همیشه، یک خنجر تیزاب خورده در آستین دارند. به هنگام، با نهایت ظرافت، از پشت می زنند، و بعد، از روبه رو، خالصانه و ملایم لبخند می زنند؛ و چه لبخندی خدای من! آرام، شیرین، برادرانه، و دوستانه.”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
“ما می خواهیم زمانه را عوض کنیم. تا عوض کردنش هم مدتها در راه خواهیم بود. راه را با غم و خشم و بیم بگذرانیم که چه؟ شاید، اصلا اگر با خشم و اندوه به نقطه ی تعویض برسیم، دیگر لایقِ عوض کردنِ زمانه نباشیم. بداخم ها، جهانی شاد نمی سازند، و چه فایده از جهانی به حق اما تلخ؟”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
“[لرد ویلینگتنِ انگلیسی:] تعصبِ مثبت -یعنی تعصب ملی و معنوی- از سمّ قتّاله هم برای ما خطرناک تر است؛ اما تعصّب منفی، قطعاً بیش از یک سپاه بزرگ به ما خدمت می کند. تعصب در خدمتِ ایجاد اختلاف، کاری خواهد کرد که مغول هم با این سرزمین نکرده است.”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
“تاریخ را از نو باید نوشت
نه آنگونه که تاریخ نویسانِ نوکرِ دربارها
و تاریخ نویسانِ مطیعِ اوامرِ اجانب نوشته اند
بل آنگونه که حس شود قلم در دستِ مردمِ آگاه و دردشناسِ کوچه و بازار بوده است.”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
نه آنگونه که تاریخ نویسانِ نوکرِ دربارها
و تاریخ نویسانِ مطیعِ اوامرِ اجانب نوشته اند
بل آنگونه که حس شود قلم در دستِ مردمِ آگاه و دردشناسِ کوچه و بازار بوده است.”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
“کریم خان! شما می دانید که جنگ را رعیّت می کند اما بزرگان به راه می اندازند، و در این جنگها هیچ سودی برای رعیّت، متصوّر نیست؛ و رعیّت در صورت پیروزی هم، چندان غنیمتی به چنگ نمی آورد که ارزشِ پنجه درافکندن با مرگ را داشته باشد. گرسنگان و برهنگان، با گرسنگان و برهنگان می جنگند. هیچ کدامشان هم از امری شرافتی و حیثیّتی -از وطن یا دین- دفاع نمی کنند تا بگوییم به خاطر شرف و حیثیّتشان می جنگند...”
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
― بر جادههای آبی سرخ، کتابهای اول، دوم و سوم
