خانه ادريسیها Quotes

Rate this book
Clear rating
خانه ادريسیها خانه ادريسیها by غزاله علیزاده
1,325 ratings, 3.77 average rating, 242 reviews
خانه ادريسیها Quotes Showing 1-10 of 10
“تغییر جهان با قواعد نیست، استثناء جهش ایجاد می کند.”
غزاله علیزاده, خانه ادریسیها
“تا جایی که من می دانم، در تمام عمر یا فکر کرده ای یا رویاهای دور و دراز بافته ای. یونس را ببین، از صبح می رود خاک سخت و سیاه را شخم می زند. اوست که با درون خودش پیکار می کند. آرامش را با تواضع به دست می آورد. پیروزی با نفس کار شعار و فلسفه نیست، جریانی خاموش در عمق است. هیچ کدام از ما به سادگی به رضا نرسیده ایم. سر یک هفته، مسابقه ی برتری شروع می شود، همه چیز را می سوزاند، غیر از نفرت و پشیمانی.”
غزاله علیزاده, خانه ادریسیها
“خدایا مبادا انسان حاکم شود.”
غزاله علیزاده, خانه ادریسیها
“دل و جراتش را دارید؟ من پیرم ولی نه این قدر که روی وعده های پا در هوا جان دیگران را فدا کنم. شما نک و نال می کنید، چون که مایوسید، اما وقتی کار بالا بگیرد بیش از همه به زندگی چسبیده اید. روشنفکرهای سرخورده، هرگز قابل اعتماد نیستند، ضعف نفس دارند، شیفته ی شهرت و افتخارند، خود را مرکز هستی می دانند.”
غزاله علیزاده, خانه ادریسیها
“بگو از کجا می‌آیی؟ چرا به هیچ‌کس شبیه نیستی؟ چرا به همه شبیهی؟ تو را همه‌جا می‌بینم: در قطره‌های باران، بین غنچه‌های گل سرخ، سیبی که از شاخه می‌افتد، انگار در منی.”
غزاله علیزاده, خانه ادريسیها
“پیشترها اگر می‌گفتند مجذوب زنی خواهم شد، از ته دل می‌خندیدم؛ هیچ موجودی را بیرون از خودم نمی‌دیدم، تا تو ذره‌ذره آمدی به درونم؛ با هر نبض من می‌تپی. انگار بزرگت کرده‌ام.”
غزاله علیزاده, خانه ادريسیها
“دیگر نمی تواند یکی مثل من پیدا کند. این جمله بسیار بی معنی و چرند است. کسی که شما را ترک یا اخراج کرده است، دنبال مثل شما نمی گردد. واضح است اگر مثل شما را می خواست که خودتان بودید!”
غزاله علیزاده, خانه ادريسیها
“پرتگاه انتها ندارد، مگر به فکرش نباشی. در گریختن رستگاریی نیست. بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.”
غزاله علیزاده, خانه ادريسیها
“کور شود کاسبی که مشتری‌اش را نشناسد! عقیده‌ی من این است: هرکس در جهان از پس یک کار، خوب بربیاید در هرکاری پایش بیفتد از همه سر است.”
غزاله علیزاده, خانه ادريسیها
“وفای به عهد ثروتی‌ست. اغلب مردم اینجا پایشان می‌لنگد، چند پشیزی هم که دارند از دست می‌دهند، ولی به تو می‌بخشند، زیرا هر که دارد به او داده می‌شود، اما کسی که ندارد آنچه دارد هم از او گرفته خواهد شد. آه چه تاریکند و ژنده! هیچ حسرتی، یادگاری، پولک رنگ و رو رفته‌یی، عطر غلیظ سبزی، در حیاتشان نمی‌درخشد. تب تندشان زود عرق می‌کند، وسط ازدحام و هیاهو، یقه جر می‌دهند، حتی می‌میرند، ولی به زندگی و مرگ وفادار نیستند، با شعار به شور می‌آیند، به نیروی هذیان جلو می‌روند، خصایص فردی ندارند، در زندگی عادی ستمگرند و ضعیف.”
غزاله علیزاده, خانه ادريسیها