Good-Bye Mr. Chips Quotes
Good-Bye Mr. Chips
by
James Hilton2 ratings, 4.00 average rating, 0 reviews
Good-Bye Mr. Chips Quotes
Showing 1-2 of 2
“هر یکشنبه شب، پس از مراسم شامگاه در نمازخانه ی مدرسه، چتریس نام شاگردان قدیمی را که در جنگ کشته شده بودند می خواند و زندگینامه ی کوتاهی از آنها را چاشنی سخن می کرد. بسیار هیجان انگیز بود؛ اما چیپس، نشسته بر نیمکت دراز نمازخانه، به خود می گفت: برای چتریس آنها چیزی جز نام نیستند؛ او قیافه ی آنها را آن طور که من می بینم، نمی بیند....”
― Good-Bye Mr. Chips
― Good-Bye Mr. Chips
“چیپس، غالبا همین که در خانه ی خانم ویکِت کنار بخاری می نشست به این فکر می افتاد که: احتمالا من تنها آدمی در جهان هستم که خاطره ای گنگ از وزربی پیر در ذهن دارد.... خاطره ای گنگ. آن روز تابستانی که پرتو آفتاب از غبار مملو در هوای اتاق کار آقای وزربی گذر می کرد تصویری بود که به کرّات در ذهن او ظاهر می شد.(( تو جوانی آقای چیپسینگ و بروکفیلد مدرسه ای کهنسال. جوانی و کهنسالی غالبا ترکیبی خوب می سازند. همه ی شور و شوقت را به بروکفیلد نثار کن، و بروکفیلد، در عوض، چیزی به تو خواهد داد. و اصلا اجازه نده کسی سر به سرت بگذارد.))”
― Good-Bye Mr. Chips
― Good-Bye Mr. Chips
