آیدا در آینه Quotes

Rate this book
Clear rating
آیدا در آینه آیدا در آینه by احمد شاملو
2,745 ratings, 4.17 average rating, 135 reviews
آیدا در آینه Quotes Showing 1-4 of 4
“از مرگ....
هرگز از مرگ نهراسيده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود.
هراس من -باري - همه مردن در سرزميني ست...
كه مزد گوركن
از بهاي آزادي آدمي افزون باشد.”
احمد شاملو / Ahmad Shamlou, آیدا در آینه
“در فراسوی مرزهای تن ات تو را دوست می دارم
آینه ها و شب پره ها ی مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمان بلند و کمان گشادی پل
پرنده ها و قوس و قزح را به من بده
و راه آخرین را
در پرده ای که می زنی مکرر کن”
احمد شاملو / Ahmad Shamlou, آیدا در آینه
“و عشق‌ات پیروزیِ آدمی‌ست
هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد.”
احمد شاملو, آیدا در آینه
“میانِ خورشیدهای همیشه زیباییِ تو
لنگری‌ست ــ
خورشیدی که
از سپیده‌دمِ همه ستارگان
بی‌نیازم می‌کند

نگاهت
شکستِ ستمگری‌ست ــ
نگاهی که عریانیِ روحِ مرا
از مِهر
جامه‌ای کرد

بدان‌سان که کنونم
شبِ بی‌روزنِ هرگز
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است

و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگری‌ست ــ

آنَک چشمانی که خمیرْمایه‌ی مِهر است
وینَک مِهرِ تو:
نبردْافزاری
تا با تقدیرِ خویش پنجه در پنجه کنم

آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
بجز عزیمتِ نا به هنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم


آیدا فسخِ عزیمتِ جاودانه بود


میانِ آفتاب‌های همیشه
زیباییِ تو
لنگری‌ست ــ

نگاهَت
شکستِ ستم‌گری‌ست ــ


و چَشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگری‌ست”
احمد شاملو, آیدا در آینه