ملکوت Quotes

Rate this book
Clear rating
ملکوت ملکوت by بهرام صادقی
4,044 ratings, 3.86 average rating, 575 reviews
ملکوت Quotes Showing 1-5 of 5
“تصور اینکه باز هم باید نفس بکشم و زنده باشم مثل باد زمستان میلرزاندم”
بهرام صادقی, ملکوت
“‌شما می‌توانید در این چند روز باقی‌مانده، در این هفته‌ی باقی‌مانده، به‌اندازه‌ی صدها سال عمر کنید، از زندگی و از هم تمتع کافی بگیرید، بخوانید، برقصید، چند رمان مطالعه کنید، بخورید، بنوشید، یکی دو شاهکار موسیقی گوش کنید... چه فرق می‌کند؟ اگر قرن‌ها هم زنده باشید همین کارها را خواهید کرد. پس مسئله فقط در کیفیت است و نه کمیت، و آدم عاقل کارهای یکنواخت و همیشگی را سال‌های سال تکرار نمی‌کند. به عقیده‌ی من یک هفته زندگی در این جهان کافی است، به شرط آن که آدم از تاریخ مرگ خود واقعاً خبر داشته باشد.”
بهرام صادقی, ملکوت
“برای من دیگر کدام حادثه میتواند شوم باشد”
بهرام صادقی, ملکوت
“به این ترتیب قطره ناچیزی می‌شوم در این دریای بزرگ، در این اقیانوس یکسان و یکرنگی که اسمش اجتماع آدم‌ها است. یکی مثل آنها می‌شوم یا همان علاقه‌ها و عادات و آداب، هرچند که حقیر و پوچ و احمقانه باشند و باآنکه خودم آنها را صدبار به مسخره گرفته‌ام.”
Bahram Sadeghi, ملکوت
“اما این زمین بیگناه نیست و مادر گناهکاران است و گاهواره همه آتشها و گلوله‌ها و خونها و شلاقها است و من او را نمی‌بخشم زیرا ریشه‌های درخت من از خاک سیاه او غذا می‌گیرند و از چشمه‌های زهر آلود او آب می‌نوشند و سرانجام در بستر او خواهند پوسید و من شکایت زمین را به آسمانها و به ملکوتها خواهم برد...”
بهرام صادقی, ملکوت