مجید اسطیری’s Reviews > عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی > Status Update

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 11 of 168
بابا جوان تر که بود دیوانه وار شیفته ی سوناتهای پیانوی بتهوون بود: سونات مهتاب، سونات پاتتیک، سونات هامرکلاویر و بیست و نه سونات دیگر، و از همه مهمتر سونات تودیع، که برای من و مامان و بابا و حتی سام، که آن موقع یازده سال بیشتر نداشت، یک موسیقی سحرآمیز به حساب می آمد. شاید به خاطر همین موضوع بود که همیشه خانواده‌ی چهار نفره‌ی ما برای شنیدن این موسیقی، مراسم خاصی را در نظر می گرفت . سکوت، فرورفتن توی مبل، خوردن چای...
Feb 27, 2022 03:44AM
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

flag

مجید’s Previous Updates

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 111 of 168
سام گفت: «چه جوری ممکنه اتفاقی عاشق سلما شده باشه؟»
گفتم: «همون جوری که بتهوون عاشق شاگردش جولیتا میشه و سونات مهتاب رو براش تصنیف میکنه.»
سام گفت: «ولی بابا میگفت بتهوون فکر می کرده جولیتا هم عاشقش بوده. در حالی که جولیتا عاشقش نبوده.»
و گفت: «تازه، آشنا شدن بتهوون و جولیتا اصلا اتفاقی نبوده.»
گفتم: «یونس گفت یه روز سلما دیده که اون داشته با تیشه و کلنگ دسته کوتاه و یه دلو کوچیک می رفته داخل چاه!»
Mar 14, 2022 10:41PM
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی


مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 33 of 168
کوکو، اسم یک پیانوی کهنه و قدیمی بود که بابا آن را از آبادان و از یک نوازنده ی پیر به اسم ژرژ گاسپاریان، که بیشتر آکاردئون مینواخت تا پیانو، با یک قیمت مناسب و البته در اقساط ده ماهه، خرید و به خانه آورد.
من و مامان و سام، کاملا متعجب و حیرت زده ایستاده بودیم و نگاه می کردیم به پیانو که هنوز پشت وانت بار بود. بابا که از خوشحالی سر از پا نمیشناخت، سبک بال پرید پشت وانت بار و به من اشاره کرد و گفت: برای تو خریدم سارا!
Mar 01, 2022 12:32AM
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی


No comments have been added yet.