Mohamad > Recent Status Updates

تا اینجا واقعا داستانی روان و جذاب داره. آدم دلش نمیاد کتاب رو زمین بزاره

از کتابخانه ها خوشش می آمد. خشک و پر از گرد و خاک بودند و بوی کاغذ می دادند، یعنی بویی که "آدامت" در ذهنش آن را بیشتر از هر چیزی با دانش مربوط می دانست. برای یک بازرس، دانش از مهم ترین دارایی های دنیا بود.

از کتابخانه ها خوشش می آمد. خشک و پر از گرد و خاک بودند و بوی کاغذ می دادند، یعنی بویی که "آدامت" در ذهنش آن را بیشتر از هر چیزی با دانش مربوط می دانست. برای یک بازرس، دانش از مهم ترین دارایی های دنیا بود.

تقریبا دیگه به اواخر کتاب دارم میرسم. آخراش واقعا دیگه خیلی کند شده و سخت جلو میره

خب دیگه دارم به آخرای سفر دانته میرسم😓

متاسفانه بدجور کند پیش میره. هر کاری میکنم انگار سر بالایی افتادم و ماشین نمیکشه

تا الان که به نیمه کتاب آخر رسیدم میتونم بگم که فقط «دوزخ» بهترین جلد این مجموعه بوده و از کتاب دوم به بعد افول شدیدی در داستان سرایی مجموعه میبینیم. از کتاب دوم به بعد رسما دانته هی اظهار میکنه که ما خوبیم، بقیه هم بد نیستن، بلکه خیییییییللللللی بد هستن. برای اون هم فقط دو تا چیز خط قرمز محسوب میشه. اولی مسیحیت، دومی امپراتوری روم

آخه این چه کاری هست دانته جان که این همه در لفافه حر بزنی. خب صاف و پوست کنده بگو دیگه😁

خرد مست و ملائک مست و جان مست
هوا مست و زمین مست آسمان مست

و همچنان در مقدمه کتاب😁

خب جلد آخر کمدی الهی با مقدمه ای بسیاااار بیشتر از دو کتاب دیگر شروع شده😊