Motahhareh > Recent Status Updates

فروغ گفته بود: هر چیز خوبی یک روز تمام می‌شود.
کیوان با اخم پرسیده بود: حتی اگر آن چیز خوب عشق باشد؟
فروغ خیره به او گفته بود: حتی اگر عشق باشد.
و قلب کیوان لرزیده بود.

سخت‌ترین موقعیت همین بود که از تو بخواهند کسی را درک کنی که هیچ‌وقت درکت نمی‌کند.

آهسته گفت: فروغ! تا به حال برایت پیش آمده که در اوج خوشبختی احساس کنی طوفان بزرگی در راه است؟

هیچ‌وقت نمی‌خوام با خواهش و التماس با کسی باشم. نمی‌خوام تو رابطه‌ای باشم که حتی حرفِ یه آدم سوم بینمون باشه. عشق باید بین دو نفر باشه، و اگه نبود، ترجیح میدم به جای شرکت تو مسابقه، ازش انصراف بدم.

باید خودمو محبور کنم به ساخت یه زندگی تازه؛ قبل از این که این زیستنِ بدون زندگی منو توی خودش ببلعه.

مامانم میگه معمولا مردم راه زندگی خودشونو تا بیست و سه سالگی پیدا می‌کنن. منم می‌‌خوام قبل از عاشق شدن، خودمو بشناسم و بفهمم از زندگیم چی می‌خوام. می‌دونی بن، عاشق شدن خیلی راحته. قسمت سختش، وقتیه که می‌خوام همه چیزو تموم کنی.

وقتی آدم‌ها احساس‌شون رو بیرون نمی‌ریزند یک تکه‌شون همون وقت می‌میره. باورت نمیشه چقدر از همین آدم بزرگ‌ها عملا از درون مرده‌ن. روزاشون رو بدون این‌که بدونن کی‌اند سپری می‌کنند، فقط منتظر یه سکته قلبی‌اند یا سرطان یا کامیونی که از راه برسه و کارشون رو تموم کنه. این غم‌انگیزترین چیزیه که می‌دونم.

شرط می‌بندم اگه به دنیا نیومده بودم پدر و مادرم تا حالا از هم جدا شده بودند. تردیدی ندارم سخت مایه سرخوردگی‌شون شده‌م. نه جذابم و نه باهوش و نه خوش‌هیکل. تمام و کمال مثل خودشون هستم یه انگل معمولی در پس کلی راز و دروغ. باور نمی‌کنم بتونیم تا فارغ‌التحصیل شدنم این نقش بازی کردن رو ادامه بدیم. مایه تاسفه نمی‌تونیم قبول کنیم در زندگی خانوادگی‌مون شکست خوردیم.

با مویی آشفته، جامه‌ای آشفته و حال و هوایی آشفته راهی دبیرستان شده‌م و حتی یک نفر هم نیست کنارم بشینه. من یه خارج از گودم.