Status Updates From شعر فضا

«بسیار مهم است که من چیزها را به واسطه کالبد و روان خودم بیاموزم، نه این که آنها را از کتاب بیاموزم.»

«برای من در طراحی، ایجاد تعادل میان آنچه که منطقی است و آنچه که غیر منطقی است اهمیت دارد.»

«محل یک بنا همچون برکه ایست بر کنار رودخانه، رودخانه خیابان و شهر. اتاقی است که سقف آن آسمان است.»

باد و باران به گونه ای برابر با تغییرات فصلی تغییر شکل میدهند. میتوانند خنک با مطلوب و ملایم باشند. آنها فضا را فعال میکنند، ما را به فصلها آگاه میکنند و حس ناب تری در ما میپرورانند.

کیفیت نور آفتاب با گذر زمان تغییر میکند. شاید در یک لحظه به آرامی در فضا نفوذ کند و همچون تیغه ای در آن فرو برود. گویا فرد میتواند دستش را دراز من و نور را در دستان خود بگیرد.

من معتقدم که معماری باید ساکت بماند و به طبیعت به صورت نور آفتاب و باد اجازه سخن گفتن بدهد.

حیاط خلوت مکانیست که در آن تغییرات فصلی مستقیما از طریق حواس دریافت میشوند و نمود طبیعت هرلحظه تغییر میکند. نور،باد و باران بر حواس تاثیر میگذارندو به زندگی تنوع میبخشند.و معماری واسطه ای میشود که با آن انسان به مواجهه طبیعت میرود.

اگر بنا شکاف و حیاط خلوتی دارد باید به اندازه خود بنا پر اهمیت باشد. اگر بنا حضور و فردیت خود را دارد شکافهای آن هم باید به اندازه خود بنا پر اهمیت باشد.و همچون فضای معماری پرمعنا باشند.

«ساده سازی به واسطه حذف همه تزئینات سطوح، به کار بردن حداقل ها، ترکیبات متقارن و‌مصالح حذف شده، کشمکشی را با تمدن معاصر بنا میکند.»

دیوارها آسمان و نور آفتاب،باد،و چشم انداز را هر آن می برند، و معماری دز همین تظاهر مستمر است که قدرت تجلی می یابد.

«مکان ها در جایی که که نظم درونی با نظم بیرونی رو یا رو می شود، یعنی در مناطقی که از بنا که دارای روزنه اند، اهمیت فوق‌العاده ای می یابد.»

«اگر همه چیز مجاز باشد که به درون نفوذ کند، جهان درون از هم می پاشد و مرکزیتش فرو می ریزد.»

راه ندادن خارج و محافظت از جهان داخل ، و پذیرش و تلفیق جنبه هایی از جهان خارج که حفظ قلمرو درونی را ترغیب میکنند، اهتمام اصلی سکونت به شمار می آید، با دیگر سخن، سکونت به کاربرد ماهرانه رد و پذیرش مرتبط است.

راه ندادن جهان خارج و محافظت از جهان داخل، و پذیرش و تلفیق جنبه هایی از جهان خارج که حفظ قلمرو و درونی را اترغیب میکنند،اهتمام اصلی سکونت به شمار می آید . به دیگر سخن، سکونت به کابرد ماهرانه رد و پذیرش مرتبط است.

اهمیت ستون: _تعریف نمادین فضا
_ایجاد ضرباهنگ
سیستم قابی شکل که ریشه دز مدرنیزاسیون دارد، اسطوره را از ستون و ضرباهنگ را از ستون بندی ربوده.

«میخواهم تا معناری را به حس زندگی و احساسی از وجود اصیل از طریق خلق فرم های هندسی ساده و مصالحی که تا حد امکان محدود هستند(مثل بتن پرداخت نشده، سنگ،چوب،فلز و…)موظف گردانم.»

«معماری باید فضای زندگی روزانه باشد، عملکردهایی را که لازم است در خود جای دهد، و در همان حال فضایی نمادین باشد.»

تفاوت های بسیار جزئی مصالح ساده و بافت آنها، بر ترکیب بندی های فضایی ساده تاکید میکنند و بدین سان به تعامل با عناصر طبیعی مول نور و باد دامن می زنند.

«برای من آنچه اهمیت دارد آزادی است؛ آن هم نه آزادی ای که تنها درمورد خود آدم مشخص باشد، بلکه آزادی ای که همه جا و در میان انواع ساختمان ها و اجتماعات وجود داشته باشد: آزادی ای که در صورت نیاز و خواست تا عمق چیزها نیز پیش برود.»

«خودم را نوعی انسان گرا میدانم اما در همان حال دوست دارم تا چنین فکر کنم که بسیار واقع گرایم. کار من از تضاد میان این دو وضعیت ناشی می شود.»

«درست است که من بدبینم اما به این بدان معنا نیست به جای نگاه به پیش ، نگاه به پس داشته باشم. من هواره با پیش رفتن انگیزه هایم را مورد پرسش قرار میدهم؛ اما برای روزهای رفته افسوس نمیخورم.»

اگر جهان اراده کرده تا خودش را ویران سازد، تنها چیزی که معماران میتوانند انجام دهند، این است که مطمئن باشند ما حس لامسه خود را از دست نمیدهیم.

از زمانی که زندگی روی زمین وجود داشته،پاهای ما زنده بودمان را یادآوری میکنند... جهان هرقدر هم رایانه ای بشود،ما به راه رفتن ادامه خواهیم داد و این آخرین چیزی خواهد بود که حس خواهیم کرد.

معمار باید به تفاوت ها امکان بروز و نمود یافتن بدهد.

«هرکس ناتوان از احساس و تخیل است، در قرن بیست و یکم قادر به زندگی نخواهد بود. چگونه انسانی سرد و بی ذوق میتواند بدون ایده های بزرگی که الهام بخش او باشد، به هستی خود ادامه دهد؟»

شما مجبورید در جهانی که تحت سیطره فناوری اطلاعیست… به مبارزه برخیزید،… همچون جنگ دون کیشوت با آسیاب های بادی… اما تا زمان زندگی انسان روی زمین کار من رخنه به درون تصور و شهود خواهد بود جایی که رایانه هرگز نمیتواند به آن وارد شود.

من خودم هنوز به جامعه مدرن معتقدم و به انسان ایمان دارم. فکر میکنم مدرنیسم و انسان گرایی ارزش هایی هستند که میبایست به گونه ای قادر به همزیستس با هم باشند.