محمدعلی سجادی > Quotes > Quote > ıšϯʌɾ liked it
“در آن شرایط ]حکومت پهلوی[ بخاطر خفقان اجتماعی و سیاسی حاکم، تعبیری خاص از واقعگرایی شده بود؛ اینکه هنرمند باید اجتماعی باشد و از جامعهاش بگوید (که کسی به این قضیه اعتراض ندارد) […] مسلّماً فضا و آدمهایی که آن قصّهنویسان جوان مطرح میکردند، تصویری از شرایط بد اجتماعی و سیاسیمان میداد. ولی در اینجا مسئلۀ نگرش و نحوۀ پرداخت مطرح است. فرضاً در آننوع قصّهها حسن لباسش پاره بود و دستش سیاه. نان هم نداشت بخورد و مسائلی از اینقبیل که باعث قالبیشدن قصه میشد و دیگر نه زندگی را با تمام ابعاد در خود داشت و نه آدمهایی که گوشت و خون داشتند. بلکه صرفاً قالبی و کلّیگویی بود که هر آدم عادّی میتوانست هوار بکشد و آن را بگوید و تنها فرق قضیه در جسارت و شهامت بود. البته متذکر بشوم که پشت این قضیه حسننیت بود. بههرحال فضای دیکتاتوری و معضلات سیاسی مدّنظر نویسنده بود؛ همو بود که در قصهاش شاخوشانه میکشید. دیگر نه از تخیّل اثری بود و نه از بینش هنری و دیدی واقعگرایانه. این است که وقتی راجع به واقعگرایی (رئالیسم) صحبت میشد این تعبیر ملاک بود؛ و اگر کسی این مدرک را قبول نداشت انگ نامردمی و فرمالیستبودن بر پیشانیش میخورد.”
― گفت و شنود
― گفت و شنود
No comments have been added yet.
