مهدیار دلکش

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about مهدیار.


Loading...
Saadi
“ای دوست! همچنان دل من مهربان توست”
سعدی, غزلیات سعدی

محمد صالح علا
“شما که سواد داری ، لیسانس داری ،روزنامه خونی
با بزرگون می شینی،حرف میزنی،همه چی می دونی
شما که کله ت پره،معلّم مردم گنگی
واسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمیمونی
بگو از چیه که من،دلم گرفته؟
راه میرم دلم گرفته، میشینم دلم گرفته
گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته ؟
من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای منو برد
سوار اسبی بودم که روز بارونی زمین خورد
عمر من کوه عسل بود ولی افسوس
روزای بد انگشت انگشت اونو لیسید
بعد نشست تاتهشو خورد ....”
محمد صالح علا

Sherko Bekas
“شیشه ای مرکب سبز
از بالای تاقچه ای در سانتیاگو
خودش را پایین انداخت
بعد خاکسپاری
یادداشتی از او در یک قوطی پیدا کردند
نوشته بود:
"دست به خودکشی زدم چرا که قلمی به زور
خودش را از من پر کرد تا مخفیگاه کلمات نرودا را لو بدهد.”
شیرکو بیکس

محمد صالح علا
“پنجره باز و بسته کن،
یاد ِهوای ابری و
ابرای دلشکسته کن.

پنجره باز و بسته کن،
یاد پرنده آسمان،
نسیم ِدلشکسته کن.”
محمد صالح علا

Nima Yushij
“ای آدمها!

ای آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید
از خیال دست یا بیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان

***


آی آدمها! که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره، جامه تان برتن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان، بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا
آی آدمها!
او ز راه مرگ، این کهنه جهان را باز می پاید
میزند فریاد و امید کمک دارد
آی آدمها که روی ساحل آدرام، در کار تماشایید!

***

موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده، بس مدهوش
می رود نعره زنان؛ وین بانگ باز از دور می آید:
"آی آدمها!"
و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آبهای دور و نزدیک
باز در گوش این نداها:
"آی آدمها!"... ”
Nima Yushij
tags: poem

year in books
Mobina J
520 books | 193 friends

فرشاد
167 books | 2,917 friends

Ali Momeni
359 books | 253 friends

Nazanin...
2,054 books | 565 friends

a sh
217 books | 65 friends

Rana He...
2,458 books | 420 friends

Hamideh...
764 books | 185 friends

Sama
193 books | 140 friends

More friends…



Polls voted on by مهدیار

Lists liked by مهدیار