انجمن شعر discussion
كارگاه شعر
>
مرا به یاد بیاور / مهدی بهروزی
date
newest »


جمله هاي کوتاه به بيان حال و هوا کمک کرده بود
روان بود و زيبا تا جايي که:
انگشتهای سوخته ای که عطر تنت هنوز درونشان جاریست
از ورقه های پرپر شده دفتر خاطراتم
اين دو سطر زيبا بود ولي با ديگر سطر ها هماهنگ نبود
شايد اگر کوتاه تر بود رواني تا آخر حفظ ميشد.
لذت بردم
موفق باشيد

ولی فکر نمی کنم اون بخش مورد نظر شما هماهنگی چیزی رو به هم زده باشه.
چون شعر نه موزون هست که از لحاظ هجا بندی هارمونی نداشته باشند این دو سطر و نه ریتمیک که ناکوک کرده باشد کوکی سازواره را.
اگر منظور از هماهنگی طول سطور است که این بحث دیگری است و بندی دیگر بر پای نحیف اینگونه اشعار.
موفق باشید.

اميدوارم توانسته باشم منظور خودم را به خوبي بيان کنم
موفق و شاد باشيد همشهري عزيز

وسط این همه خاکریز
موشک و خمپاره
میان هم آغوشی خون و گلوله
خشکیدگی لبهای به آب نرسیده
به جان رسیده
وقتی چشم براه می شوم
و نمی رسم به آزادی
و خرمشهر که آزاد می شود
من با چشمانی باز انتظار را خسته کرده ام
محاصره آبادان را شکسته ام
و پوتین هایم هنوز پایم جامانده اند
مرا به یاد داشته باش
میان پنجره اتاقم
وسط امتزاج هواپیما با برج
بوی دود و کباب انسان
میان عقده های دین زدگی و سیاست بارگی
دین گریزی و دین سوزی
فرو ریختن ابهت پوشالی آدم نمایی ها
و من که مانده ام
میان آوار
آوارگی
دود
باروت
هیاهوی اتهام زنی
منگی
به یادم بیاور
از پلاک زنگ زده ام
لباس های پوسیده ام
استخوانهای در هم و برهمم
از شاهدی که "اُشهدُ بالله"
از چشمهایم که نیست
از عینکم که جامانده
از بوی خاکی که بوی تو گرفته
و منی که سالهاست منتظرت
منتظر چشمهایت
خیره به ماه
به یادم بیاور
از خاکسترم
دندانهایی که جامانده اند
انگشتهای سوخته ای که عطر تنت هنوز درونشان جاریست
از ورقه های پرپر شده دفتر خاطراتم
از جا پای تو، توی سطر سطر یادگاری هایم
مرا به یاد بیاور
همه سی و یکم های شهریور
مرا به یاد بیاور
همه یازدهم های سپتامبر.
اصفهان
11/7/89