انجمن شعر discussion

23 views
مقالات و مباحث > نقدهايي بر شعر گرافيكي مهرداد فلاح

Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 25, 2009 02:00PM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
[image error]



message 2: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
محسن تاجیک

مدت هاست شما را با آثارتان می شناسم.کارهای تان همیشه مرا افسون می کند و من هنوز نتوانسته ام دلیل این امر را پیدا کنم! حتا اگر اسم این کار "غزلخوانی ابوالهول" نبود، باز هم می توانستم رگه های غزل و اندیشه ی تغزلی -چه در فرم زبان و چه در اندیشه ی شما- را ببینم؛ البته تغزل نه به معنای عاشقانه اش! شما به خوبی با فرم -مثل واژه- در راستای شعر حرکت می کنید و این برای من ارزشمند است؛ هرچند زیاده روی هم کنید


message 3: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
کیوان اصلاح پذیر

برای تفسیر این شعر، باید بومرنگ را بشناسید ؛ سلاح بومیان استرالیا . پس اسم شعر می شود : بومرنگ یا همان تف سربالا !بومرنگ ابزار شکار است . اگر به هدف بخورد، شام مهمان مهرداد و اگر نخورد، به سوی تو برمی گردد . اگر ناشی باشی ، باید سرت را بدزدی و اگر حرفه ای باشی، دوباره در چنگت می نشیند .

اما مهرداد سرش را بالا کرده و رو به ماه، تف گنده ای انداخته است . شعر به ما نمی گوید آیا مهرداد زمان برگشت تف را حساب کرده یا نه ؟ اما بومرنگ ِ مهرداد جادویی تر از این حرف هاست . بومرنگ دو رویه است ؛ با یک رو می رود و با رخی دیگر برمی گردد . با امید می رود و ناامید بر می گردد . پس شکاری در کار نیست . یادمان باشد که اگر شکار نکنیم ، شکار می شویم . بومرنگ می رود تا شکار کند . بر می گردد تا شکار کند . به دست سازنده و صاحب و مالک احترام نمی گذارد . فقط باید شکار کند . حتی اگر صاحب و مالک خودش باشد و تا این وظیفه را انجام ندهد ، در پروازی ابدی می رود و می آید . ... See More
ولی همه ی ما، بومرنگ اندازان ناشی هستیم . آخرالامر گل کوزه گرانیم؛ گرچه کوزه ساز باشیم . بومرنگ جدی است و نمی شود با ماست مالی کردن، قضیه را فیصله داد . هرچه به ماه نزدیک تر می شویم، تعداد چاله چوله ها بیشتر می شود . این الهه ی سرد و نقره ای قابل همخوابگی نیست . ماست گران تر از این حرف هاست که بشود همه ی صورت این دور- زیبا را ماستمالیزه کرد. زندگی یک ماست مالی بزرگ است . آخر کار چندان تحلیل می روی و سوراخ سوراخ می شوی که تمام ِ ماست های گله های کوچنده نیز از پس سرپا نگهداشتن صورتت بر نمی آیند . کارکرد آینه در این شعر، خیلی جالب است . آینه همیشه راست می گوید . پس این که مهرداد گفته است :
"آینه ای که همیشه دروغ... حالا راست"، یعنی چه ؟ آینه مثل تف سربالا و بومرنگ پرتاب شده است ؛ کاری به صاحبش ندارد . تابع جاذبه ی زمین و قوانین بازتاب است. بنابراین باید می نوشت :"آینه ای که همیشه راست... حالا هم راست". اما نکته همین جاست . ما آینه را سرپا کرده ایم تا به خودمان دروغ بگوییم . هر روز ماست مالی شده، در برابرش می ایستیم و از دیدن خودمان کیف می کنیم . تا آن روز که ماست ها دیگر کفاف ندهند . آن روز آینه راستگو می شود .

من این شعر را نهیلیستی ارزیابی می کنم . حقیقت مرگ است و یا مرگ حقیقت است . درهم شکستن و پیر شدن حقیقت است و آن چه ما جوانی و زیبایی می نامیم، به اعتبار مرگ محتوم ، دروغی بیش نیست . هرچه بیشتر بکوشیم، ضربه ی بزرگ تری نوش جان خواهیم کرد ! "این جهان کوه است و فعل ما ندا" ؛ با خوانشی نهیلیسیتی و ضد جاودانگی .

خب، حالا گزک دست من داده ای مهرداد تا بگویم تو از گرافیک، به عنوان اسم شعر استفاده کرده ای . در این جا با دوگانگی کارکرد رو به رو هستیم . دیگر نمی توانی به هم تابی این دو عنصر – کلام و تصویر - در یک عنصر یکتا سخن بگویی . در این جا گرافیک کارکردی کلامی دارد و کلام هم کارکردی کلامی . اگر پیچیدگی هم باشد، مربوط است به شکل بومرنگ که ناشی از کارکرد آن است . مهرداد جان، می دانی که من دست بردار نیستم و تا تو را به فضای مالوف و نوستالژیک شعر سطری برنگردانم ، خواندیدنی را رها نمی کنم . چه قدر شعر تو را دوست دارم . "چه قدر دور میدان محمدیه چرخیدن را دوست دارم" . چه قدر سینمای فردین را"...!



message 4: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
مصطفا خدایگان

خواندیدنی زیبایی ست، اما چیزی که مرا می آزارد، زبان یک دست شعر (نه به لحاظ نحوی، بلکه از جنبه ی مفهومی و روایی) و زبان یک دست گرافیک در این کار است. در واقع شکل شعری و شکل گرافیکی این متن، یکنواخت اجرا شده است. به نظرم این برمی گردد به روایت کار. روایت در هر دو بعد این اثر، به صورتی خطی بیان شده است و سیلانیت و وجود ابعاد متفاوت در ... See Moreجریان روایت اثر نادیده گرفته شده. گرچه اثر این ظرفیت را ایجاد کرده که از هر دو سمت (بالا و پایین) روایت شود، در همین ساختار محدود -هم- می شد دست به کارهای اعجاب انگیزتری زد و خوانش(قرائت و تأویل) را به ابعاد گسترده تری بسط داد.یک مسئله ی دیگر این است که در این متن، شعر بر گرافیک می چرید؛یعنی اگر بخواهیم کمی در مقام مقایسه (که برای خواندیدنی لازم است)، ارتباط شعر و گرافیک را بررسی کنیم، می بینیم شعر در این اثر، نقش بیشتری به لحاظ مفهومی و بصری، در کل ساختار دارد.
مسئله ی بعدی نقاط قوت اثر است.کاری که مهرداد فلاح به دنبال تعالی بخشیدن به آن است، در این اثر، مرحله ای دیگر را پیموده است. تفاهم رنگ ها در کنار یکدیگر که البته در آثار قبلی هم روی این جنبه کار شده است، اما در این اثر رنگ ها مثل میخ و دیوار در هم فرو رفته اند و به هیچ وجه نمی توان رنگ مناسب تری برای این کار متصور شد! ایجاد فضاها و ظرفیت های پلی فونیکال در این آثار را هم نباید نادیده گرفت که به نوعی می شود گفت یکی از نقاط عطف خواندیدنی هاست. روی اثر بعدی (اگر عمری بماند!) به تفصیل در این باره بحث خواهم کرد


message 5: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
عارف رمضانی

ابوالهول ، استعاره ای از شاعر و هنرمند مدرن است که کارش به وحشت انداختن است. ابوالهول غزل نمی سراید ؛ ناغزل می گوید . طناز است ؛ نه بدین معنی که غزل را به سخره می گیرد ، بلکه با آشکار ساختن دورویی آن ، یقین و آرامش دروغین مخاطب را بر هم می زند . هنر نا آشنا ، برای ذهنی که به قاعده های تعریف و تثبیت شده ی زیبایی خو گرفته باشد، هراسناک است . تماشاگر فیلم های با ساختار کلاسیک ، از دیدن فیلم های نامتعارف "دیوید لینچ" به هراس می افتد ؛ نه فقط از محتوایش که بیشتر از فرم و ساختارش می ترسد و آن چه برایش تحمل ناکردنی است ، شکل و ساختار نامتعارف است . این کار هم با چیدمان نامتعارف مصرع ها و بیت ها ، نه به صورت موازی که به صورت زیگزاگ ، به مبارزه با بنیان های معنایی نهفته در شعر و تفکر کلاسیک رفته است که راه ِپیمودن ِ حقیقت هستی و هستی حقیقت ، زیگزاک است نه مستقیم ؛ چرا که حقیقت و هستی انسان ، زیگزاگ است ! شاعر مدرن از آن چه بنیان شعر کلاسیک بود ، یعی تغزل و شور و یقین دور می شود و این سان ، آرامش مخاطب را به چالش می کشد ؛ مخاطبی که به آینه های دروغین زیباکننده (هم چون سریال جومونگ ، فال حافظ ، عرفان سانتی مانتال ، رقابت های انتخابات ریاست جمهوری ، ترانه های داریوش اقبالی و...) نیاز دارد تا در آن به خودی آسان یاب و راضی کننده دست یابد . ابوالهول این آینه ها را می شکند و خواب مخاطب را برآشفته می کند . طنز فرمیک ابوالهول ، ابتدا مخاطب را می خنداند و بعد می ترساند و عاقبت همراه خود می گریاند!



back to top