انجمن شعر discussion

17 views
مقالات و مباحث > مطالعات فرهنگی و پست مدرنیسم / عباس جان نثاری

Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 03, 2009 07:00AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod

مطالعات فرهنگی و پست مدرنیسم
عباس جان نثاری
8 مرداد 1388



مطالعات فرهنگی، گرایشی است كه ریشه در تفكرات بنیان گذاران مكتب بیرمنگام دارد كه در دهه 1960 با مدیریت ریچارد هوگارت در انگلستان تاسیس شد. «ای. پی. تامپسون»، «ریچارد هوگارت» و «ریموند ویلیامز» بنیان‌های نظری این گرایش را پی ریزی كردند و بعهد‌ها نحله‌های گوناگون و قرائت‌های مختلفی از مطالعات فرهنگی در عرصه دانش انسانی در نقاط مختلف جهان صورت گرفت. مطالعات فرهنگی در مكتب بیرمنگام با چند رویكرد اصلی شناخته می‌شود.

ـ از نظر علایق تحقیقی و تاثیرات نظری شدیدا میان رشته است

ـ اساسا به كند و كاو در فرهنگ‌ها به عنوان محلی می‌پردازد كه قدرت و مقاومت در آن ایفای نقش می‌كند.

ـ به مطالعه فرهنگ مردمی‌و "فرهنگ والا" هر دو، بها می‌دهد.

ـ‌تعهدات سیاسی به دل مشغولی‌های چپ، غالبا بر موضوعات تحقیق موثرند. (1)

«آندرو میلنر» و «جف براویت» چهار معنی اصلی از مطالعات فرهنگی استنباط كرده اند،مطالعاتی بین رشته ای یا فرا رشته ای، نوعی مداخله سیاسی در سایر رشته‌های دانشگاهی، رشته ای كاملا جدید كه بر مبنای موضوعی جدید تعریف می‌شود و بالاخره رشته ای جدید كه بر مبنای پارادایم نظری جدیدی تعریف می‌شود (2) مطالعات فرهنگی در تعریف اول میلنر و براویت، بعنوان مطالعاتی بین رشته ای و فرا رشته ای معرفی می‌شود، شاید به دلیل آنكه مطالعات فرهنگی از منابع فكری گوناگون و متنوعی ( ماركسیسم، نشانه شناسی، فمنیسم، نظریه انتقادی و...) از بدو تاسیس تا كنون برخوردار بوده است و همچنین حوزه‌های مطالعاتی مختلف و متفاوتی را مورد بررسی و كنكاش قرار داده است، بتوان این تعریف را پذیرفت. اما از سوی دیگر می‌شود پا را فرا تر نهاد و مطالعات فرهنگی و رابطه اش را با همین رشته‌ها بررسی كرد " مطالعات فرهنگی پایان هریك از رشته‌های اصلی را در علوم انسانی مشخص می‌كند كری نلسون مطالعات فرهنگی را « گروه ضد رشته ای رشته‌ها یی» می‌داند كه در حال محو شدن اند و آن را واكنش در برابر سركوب رشته‌هایی بیش از حد اختصاصی و بیش از حد سنتی می‌داند"(3)

پس مطالعات فرهنگی رشته ای ضد رشته ای است كه از دام تعاریف و انگاره‌های از پیش تعریف شده خود را می‌رهاند و به ابعادی نظر می‌افكند كه تا كنون مغفول مانده است. «تونی بنت» از مطالعات فرهنگی بعنوان رشته ای كه اساسا به بررسی " روابط بین فرهنگ و قدرت " می‌پردازد یاد می‌كند (4) واز دیدگاه «تریچلر»و «گراسبرگ» مطالعات فرهنگی به مطالعه كلی دامنه هنرها،اعتقادات، نهادها و عمل اجتماعی می‌پردازند.(5) «استوارت‌هال» معتقد است كه مطالعات فرهنگی گفتمان‌های چند گانه‌ای دارد. به عقیدة وی مطالعات فرهنگی، همیشه مجموعه‌ای از صورت‌بندی‌های ناپایدار با خط مشی‌های بسیار بوده است.(6)

اما از دیدگاه «فرانسیس مولهرن» مطالعات فرهنگی به مفهوم درست آن،هرگز صرفا مطالعه سازمان یافته فرهنگ نبوده، بلكه از همان آغاز برنامه ای پژوهش نظری و عملی جهت دار و آگاهانه ی اپوزوسیون بوده است(7).

در تمام تعاریفی كه از مطالعات فرهنگی ارائه شده است چیزی كه مخرج مشترك تمام آنها است نوعی مقاومت در برابر استیلای گفتمان مسلط در عرصه‌های مختلف علم و دانش و سیاست و فرهنگ است كه از طریق بازنمایی و برجسته سازی فرهنگ وگفتمان‌های به حاشیه رانده شده و حذف شده دنیای مدرن به وجود آمده است. توجه به فرهنگ عامه پسند و برداشتن خط تمایز بین فرهنگ والا و فرهنگ مردمی‌وعلاقه به درك معنا در تمام متون و نه تنها متون هنری والا، ایجاد" فضا برای آرا و عقاید مغفول مانده و جوامع بدنام شده "(8) و" تولید دانش از نظرگاه‌های فراموش شده و زیردست فرهنگ عمومی‌، و گوش سپردن به آواهای دور دست یا حاشیه ای" (9) از ویژگی‌های اساسی مطالعات فرهنگی است جایی كه فصل مشترك مطالعات فرهنگی با رویكرد پست مدرن به فرهنگ خود را نشان می‌دهد.

"به طوركلی نگرش پست مدرن نسبت به فرهنگ از دهه 1960 در غرب شكل گرفت و بر نفی تمایز میان فرهنگ برتر وفرهنگ توده ای تاكید داشت"(10) شكی نیست كه رویكرد پست مدرن محصول از بین رفتن تمایز بین امر والا و امر پست، امر نخبه گرا و امر عامه پسند است. مرز یا تمایز بین اینها،مثل هر تمایز دیگری، در فرهنگ پست مدرن از بین می‌رود(11). پست مدرنیسم و مطالعات فرهنگی از لحاظ پیدایش دارای تاریخ نزدیكی به یكدیگر می‌باشند. "پست مدرن در دهه 1960 تا 70 میان منتقدان و هنرمندان آمریكایی پا به عرصه وجود نهاد و نظریه پردازان اروپایی آن را در كارهای خویش استفاده كردند".(12) "مطالعات فرهنگی نیز پس از تاسیس در سال 1960 در دهه 70 با مدیریت استوارت‌هال جایگاه برجسته ای در بین علوم یافت"(13) از جمله ویژگی‌های پست مدرن " حذف مرز بین هنر و زندگی روزمره، فروریختن تمایز سلسله مراتبی بین فرهنگ نخبگان و فرهنگ عامه، التقاط گرایی یا گلچین گرایی سبك ادبی و آمیختن قاعدها است" (14) ویژگی‌های كه از صفات بارز و اصلی مطالعات فرهنگی نیز بشمار می‌آید. بنابراین می‌توان پست مدرنیسم و مطالعات فرهنگی را از خیلی جهات ( موضوع، روش ، رویكرد و...) همانند یكدیگر دانست. از این رو،چرایی و چگونگی پیدایش هر یك می‌تواند به دلایل پیدایش دیگری به ما كمك شایانی بكند.


message 2: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
فرانسوا لیوتار نویسنده كتاب وضعیت پست مدرن در كتاب خود پست مدرن را جریانی می‌داند كه در مدرن، امر غیر قابل عرضه را در نفس عرضه پیشنهاد و ارائه می‌كند،.... جر یانی كه در جستجوی عرضه‌های جدید است، نه به منظور بهره بردن از آنها بلكه، بمنظور بیان و رساندن مفهوم قدرتمندی از امر غیر قابل عرضه.(15) پست مدرن بنابر این در دنیای مدرن به وجود آمد و جنبه‌ها و ابعاد نادیده گرفته شده را موضوع كار خویش قرار داد. پس هم باور با زیگمونت باومن پست مدرنیته را می‌توان مدرنیته ای تصویر كرد كه از ماهیت حقیقی خویش آگاه است، مدرنیته ای برای خود كه از آگاهی كاذب خویش رهایی یافته و از سوی دیگر به عنوان نوع تازه ای از وضعیت اجتماعی در نظر گرفت.‌‌‌وضعیت اجتماعی كه مدرنیته در طرح‌ها و كنش‌های مدیریتی خود در پی حذف و پنهان كردن آن بوده است. رویكرد پست مدرن نوك تیز حملات خویش را متوجه فرا روایت‌ها و گفتمان‌های مسلط دانش جهانی می‌كند چنان كه لیوتار می‌گوید " ما دیگر نمی‌توانیم از ایده خرد كلیت سازtotalizing صحبت كنیم زیرا یك خرد وجود ندارد بلكه آنچه وجود دارد خردهای متكثر است"(16).

پس آنچه باعث نادیده انگاشتن و حذف گفتمانهایی در جهان شده است همان گفتمانها و فرا روایت‌های مسلط در هر دوره تاریخی از جمله دوره مدرن بوده است. ‌میشل فوكو در دهه 1960 مفهوم زبان غیر گفتمانی را پرورانید، كه می‌تواند برای واكنش یا مقاومت در برابر گفتمان مسلط مورد استفاده قرار گیرد. فوكو بر حسب مفاهیم «همان» و «دیگری» به تشریح مدل فضایی خویش می‌پردازد، از دیدگاه او فضای همانی با روشنایی مشخص می‌شود این فضا، فضای گفتمان است. عناصری كه فضای دیگری را مشخص می‌كنند – قلمرو تاریكی – عناصری هستند كه توسط گفتمان یا همان حذف می‌شوند. (17) فضای همان پارادایم مسلط علمی‌و اجتماعی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی هر دوره است كه بر اساس اولویت‌ها و بنیان‌های فلسفی و اخلاقی خود به حذف و به قول باومن پنهان كردن سایر فضاهای غیر گفتمانی یا دیگری است. فضای گفتمانی دارای ادبیات خود است همان ادبیاتی كه نظریه‌ها و رویكردهای علمی‌و... با آن خود را مطرح می‌كنند اما فضای دیگری زبان و ادبیات ندارد و یا بهتر است بگوییم گفتمان و فضای همان اجاز داشتن ادبیات و زبان را به او نداده است.از جمله فضاهای غیر گفتمانی در دوره كلاسیك می‌توان به جنون، روابط جنسی، میل و مرگ در دوره كلاسیك اشاره كرد كه فوكو، دلوز، گاتاری به بررسی و تبارشناسی آنها پرداخته است. همان كاری كه نیچه در مورد اخلاق انجام می‌دهد. اما این مهم چگونه صورت می‌گیرد. در دنیای مدرن، دنیای تازه سومی‌یا فضای<لایه ی> تازه‌ای به بوجو آمد كه ممیز از فضای همان و فضای دیگری است كه با زیبا شناسی كانت امكان پذیری آن ثابت و با زیبا شناسی ساد تحقق یافتن آن.(18)ممكن است این فضای لایه ای كه در حد وسط فضای همان یا روشنایی و فضای دیگری یا قلمرو تاریكی است به وجود می‌آید در این جاست كه پست مدرنیسم معنی می‌یابد؛ در واقع فضای لایه ای همان رویكرد پست مدرن می‌باشد؛این فضا ادبیات فضای غیر گفتمانی است. كه قادر به ارائه توصیفی سراپا تازه و متفاوت از گفتمان و همان است. این فضا همچنین میتواند در باره دیگری ( دیوانگی، مرگ و..) با روشی ماهیتا متفاوت از آنچه كه گفتمان قادربه سخن گفتن درباره آن است(19)صحبت‌‌كند. فضای لایه‌ای خود را در ادبیات به وضوح نشان می‌دهد در جایی كه گفتمان مسلط « لو» داده می‌شود. مانند سكس و مرگ در آثار ساد، جنون در آثار آرتو، زن در تاریخ فمنیستی و در تك گویی مولی. و در این فضاست كه مطالعات فرهنگی شكل می‌گیرد در واقع مطالعات فرهنگی زاده فضای لایه ای است و متعلق به این فضا ست. فرهنگ به حاشیه رانده شده و نادیده گرفته شده و جنبه‌های حذف شده فرهنگ در ادبیات و رویكرد مطالعات فرهنگی مورد بررسی، كنكاش و بازنمایی قرار می‌گیرد ودر فضای لایه‌ای‌است كه معنای مقاومت، وجه سیاسی، موضوع جدید و پارادایم جدید مطالعات فرهنگی در تعریف چهارگانه آندرو میلنر و جف براویت روشن می‌گردد. بر این اساس می‌توان گفت: مطالعات فرهنگی و پست مدرنیسم با هم همزادند. در یك فضا - فضای لایه ای – متولد شده اند و با رویكرد‌های مشابه و موضوعاتی از جنس هم ( به حاشیه رانده شده) به ابژهای مورد مطالعه خود می‌پردازند.

بنابراین آنچه كه اهمیت می‌یایبد ادبیات است، ادبیاتی كه فضای لایه ای یا در واقع زبان پست مدرنیسم و مطالعات فرهنگی است. اینجا ادبیات؛ زبان تولید می‌كند زبانی كه نیچه از آن تاسی می‌جوید و او را مجبور به پیروی از زبانی ادبی می‌كند و یا فوكو كل نوشته‌های خویش را داستان می‌خواند. چیزی كه در مطالعات فرهنگی مهم است زبان است و مطالعات فرهنگی باید بتواند به زبان خویش دست پیدا كند زبانی كه زاده، تقویت كننده و لو دهنده فضای همان یا گفتمان است. این زبان می‌تواند زبان ادبیات باشد


message 3: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 03, 2009 07:01AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
منابع:

1- اسمیت فیلیپ، در آمدی بر نظریه فرهنگی، حسن پویان، دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول، 1385

2- میلنرو براوایت، در آمدی بر نظریه فرهنگی معاصر، جمال محمدی، ققنوس، چاپ اول: 1385.

3- استم رابرت، مقدمه نظریه فیلم، گروه مترجمان، سوره مهر، چاپ اول،1383

4- همان

5- همان

6- وبلاگ قدرت، فرهنگ و زندگی روزمره، محمد رضایی

7- مولهرن فرانسیس، پسامدرنیسم در بوته نقد/خسروپارسا، آگه، چاپ سوم، 1380

8- مقدمه نظریه فیلم

9- دیورینگ سایمون، مطالعات فرهنگی، وقفی پور و محمدی، داره كل پژوهش‌های سیما/چاپ اول/1385،

10- نظریه‌های فرهنگ در قرن بیستم، بشیریه، آینده پویان، چاپ اول /1378،

11- در آمدی بر نظریه فرهنگی معاصر

12- ساراپ مادن، راهنمایی مقدماتی بر پسا ساختارگرایی و پسامدرنیسم، محمدرضا تاجیك، نی، چاپ اول،1383

13- در آمدی بر نظریه فرهنگی

14- لش اسكات / جامعه شناسی پست مدرنیسم/حسن چاوشیان/ مركز/چاپ اول /1383

15- لیوتار فرانسوا / وضعیت پست مدرن /حسینعلی نوروزی/ گام نو/چاپ سوم/1381

16- باومن زیگمونت/ اشارات پست مدرنیته/ حسن چاوشیان / ققنوس/چاپ اول 1384

17- لش، همان

18- لش، همان

19- لش، همان




لوح



back to top