انجمن شعر discussion

15 views
مقالات و مباحث > زبان شعر/دكتر پرويز ناتل خانلري

Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Parva (new)

Parva Rostami | 499 comments در ادامه بحثي كه با اشكان عزيز در رابطه با زبان شناسي داشتيم،لازم ديدم به اين نكات اشاره اي داشته باشم

زبان گفتار:زبان گفتار "زبان احتياج" است.اينجا لفظ به اعتبار دلالت بر معني به كار مي آيد وبس.يعني لفظ چون كار اصلي خود را كه دلالت است انجام دادعلت وجودي خود را نيز از دست مي دهد ونابود مي شود.


چون به گفتار كسي گوش مي دهيم كلمات يك يك از نهانخانه ذهن او بيرون مي آيند.اينقدر در صحنه وجود درنگ ميكنندكه كارشان به پايان برسد.يعني آن معني را كه در ضمير گوينده بوده است به ذهن ما القا كنند.سپس ناپديد مي شوند.ذهن ما ديگر با "صورت "آن كلمات كاري ندارد.معني را از ميان كلمه مكيده ولفظ را چون پوستي به دور انداخته است.زبان گفتار به حد احتياج محدود است وهرگز از آن در نمي گذرد.كسي از خود در اين زبان تصرفي نمي كند.به اين معني كه در ضمن به كار بردن الفاظ هيچ در بند آن نيست كه كلمات را بهتر انتخاب كند وبه طريق بديع وجالبي مرتب سازد.در زبان گفتار هميشه براي بيان يك معني يك لفظ رايج ومعمول است كه گوينده همان را برمي گزيند.

.
.
.
پس زبان گفتار در هر زمان تابع عرف وعادت است و گوينده مجال آن را ندارد و درانديشه آن نيست كه در اين زبان تصرفي روا دارد.
شماره الفاظ نيز در زبان گفتار معدود است زيرا كه شماره معاني مقصود فراوان نيست.براي بيان همه احتياجات عادي و روزانه شايد پانصد لفظ بس باشد.اينجالفظ در حكم سكه رايجي است .به همان بها مي ارزدكه بر آن نقش است.زيبايي ورخشندگي يا تيرگي و فرسودگي در قيمت آن تاثيري ندارد.آنچه مهم است"مابازا"ي آن است.نه آنكه ميدهد به صورتش توجهي دارد نه آنكه مي گيرد.تصرف افراد در زبان گفتار پذيرفته نيست.همچنان كه كسي حق ندارد خود سكه بزند. و اگر زد سكه او را ديگران بر نمي دارند.
.
.
.
زبان شعر:نخستين نكته اي كه درباره زبان شعر بايد گفت اين است كه در آن، لفظ به دو اعتبار در كار است.يكي به
اعتبار دلالت بر معني وديگر به عبارت صورت و هيات خاص خود.

شاعر به صورت الفاظ بي اعتنا نيست.هر كلمه نزد او چهره اي دارد،درست مانند چهره مردمان، يكي سرد وخشك يكي گيرنده و دلنشين.اين يك نرم ودلاويز،آن يك تند و خشم انگيز

اينجا كلمات سكه هاي بي زبان نيستند.جان دارند وبا هم مهر وكين مي ورزند.مجمع بعضي همه لطف و آرامش است واجتماع بعضي ديگر سراسر ستيز و پرخاش.
شاعر با اين وجود هاي زنده سرو كار دارد.خوي وچهره هر يك را خوب مي شناسد،يكي را مي خواند ،يكي را مي راند.اين را با آن آشتي مي دهد،آن را از اين جدا مي كند. به تدبير و افسون از اين پراكندگي گروهي مي سازد كه همدل و هماهنگ به فرمان او روان مي شوند تا دل وجان شنونده را به كمند بيارند واو را به آنجا ببرند كه شاعر خواسته است.

نام گذاري

در نثر،لفظ نشانه معني روشن وصريحي است كه در ذهن همه يكسان وجود دارد.اما كار شاعر بيان اين گونه معاني نيست.او خود به شكار معاني مي رود،آن معني هاي رمنده وگريز پا كه انديشه ساده مردمان عادي هرگز بر آنها دست نيافته است.آن معني ها كه دور از ذهن سودجوي ومصلحت بين مي گردند وهنوز كسي آنها را نشناخته است تا نامي داشته باشند.در اين سفر به كشور نا آشناگاهي شاعر خود را نيز با آن معاني غريب همجنس مي بيند ومانند صائب مي گويد:

من آن معني دوره گردم جهان را
كه با هيچ لفظ آشنايي ندارم

ارمغاني كه شاعر از اين سفر آورده غريب وناشناس است
.
.
.


شعر وهنر/دكتر پرويز ناتل خانلري



message 2: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 06, 2009 04:37AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
ممنون پروا جان
-----
به دوستان پيشنهاد ميكنم "دستور زبان فارسي" و همچنين "زبان شناسي و زبان فارسي" را نيز از اين استاد بخوانند


message 3: by Parva (new)

Parva Rostami | 499 comments ممنون آزاده جان بابت معرفي اين كتاب ها


back to top