انجمن شعر discussion

102 views
مقالات و مباحث > كارگاه عروضي شعر - سعيد سلطاني طارمي

Comments Showing 1-12 of 12 (12 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 04, 2009 06:33AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
وزن شعر فارسی- درس اول

وزن ، حرف ، واج ، هجا




"وزن عبارت است از نظمی در گفتار"(١) و این نظم در زبان فارسی برحسب امتداد زمانی اصوات پدید می آید. اما منظوراز صوت چیست ؟ منظور از صوت در زبان فارسی مقدار صدایی است که با هر ضربه هوای ریه از درون به بیرون رانده می شود. این صوتها را که با ضربه های پی درپی هوای ریه در حنجره و کام پدید می آید، در فارسی "هجا" می گویند. در واقع هجا کوچکترین واحد نظم پذیر وزن شعر فارسی است. هجا همان است که در دوره آموزش ابتدایی به آن بخش گفته می شود و اصطلاح اروپایی آن syllabe است و ابوعلی سینا، و به پیروی از او خواجه نصیر طوسی، به آن مقطع می گفت. پس مبنای وزن شعر فارسی امتداد زمانی هجاهاست. چنین وزنهایی را وزن کّمی می گویند، همان طور که وزن شعر در زبانهای سانسکریت، یونانی باستان و لاتین هم چنین بوده است. ما پیش از آنکه وارد بحث هجا در عروض فارسی شویم به واحدهایی می پردازیم که هجاها را پدید می آورند.



حروف



حروف فارسی دو نوع اند : حروف مصوت ، حروف صامت .

حروف مصوت : زبان فارسی دارای شش مصوت است که سه تای آنها مصوتهای کوتاه اند که عبارت اند از –َ ، –ِ ، –ُ . به این مصوتها حرکت هم می گویند و این اصطلاح مربوط به زبان عربی است. سه مصوت دیگر مصوتهای بلند اند که عبارت اند از " ا "( مثل "ا" در "تا- ما- شنا ") - "و" ( مثل "و" در " سو ، خو ، مو ") - "ی " ( مثل "ی" در " سی ، بی ، زی ").

توجه! مصوتهای بلند فارسی دو برابر مصوتهای کوتاه امتداد دارند و کشیده می شوند: "ا" دو برابر "-َ " ، "و" دو برابر "-ُ" و "ی" دو برابر "-ِ" است ، به همین دلیل در عروض فارسی دو حرف محسوب می شوند . یعنی اگر "دَ" دو حرف است ، "دا" سه حرف محسوب می شود و...

توجه! در شعر فارسی چنان که خواهیم دید "ا ، و ، ی " زمانی مصوت بلند محسوب می شوند که دومین حرف هجا باشند مثل " کار ، دید ، سود " و اگر حرف اول یا سوم باشند دیگر مصوت نیستند، مثل "و " در " وام " که حرف اول است و در " قول " که حرف سوم است و صامت است و همچنین "ی" در یاد که حرف اول است و در " سیل " که حرف سوم است و صامت است .

ضمناً می دانیم که در فارسی هیچ واژه ای با مصوت آغاز نمی شود، پس اگر در آغاز کلمات " ا " یا " آ "می بینیم باید بدانیم که آن کلمات با همزه آغاز می شوند، مثل خود کلمه ی " آغاز "که در واقع حروف آن چنین است " ءاغاز " .

حروف صامت : صامت های فارسی ۳۲حرف است به شرح زیر :

ء(همزه) ، ب ، پ ، ت ، ث ، ج ، چ ، ح ، خ ، د ، ذ ، ر ، ز ، ژ ، س ، ش ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، غ ، ف ، ق ، ک ، گ ، ل ، م ، ن ، و [در آغاز کلمه ی "واژه" :] ، ی [در آغاز کلمه ی "یار" :].



واج



صورت ملفوظ حروف را واج می گویند یا به قول زبان شناسان کوچکترین واحد صوتی زبان را واج می گویند. واجها در واقع صدای حروف هستند ، مثلاً "ش" نشانه حرف "شین" است، اما واج یا صدای آن "ششش" است ، یا ...

اما بعضی از حروف صامت فارسی واج مشترک دارند . این حروف عبارتند از : [ء ، ع :] / [ ت ، ط :] / [ز ، ذ ، ظ ، ض :] / [ ث ، س ، ص :] / [ غ ، ق :] / [ ه ، ح :] .

پس تعداد واجهای زبان فارسی کمتر از تعداد حروف آن است. در واقع زبان فارسی دارای ۲۳ واج صامت و ۶ واج مصوت است. یعنی هرکدام از مصوتهای زبان فارسی یک واج دارند. اما صامتها چنان که دیدیم این طور نیست .

پس همانطور که دیدیم واج امری شنیداری ست، به همین دلیل در وزن شعر فارسی شناختن واج مهم است، چون وزن خود امری شنیداری ست، و همانطور که در تعریف آن گفتیم:عبارت از نظمی است در اصوات گفتار. در نتیجه ما در تعیین وزن شعرها با واجها زیاد سر و کار خواهیم داشت.



هجا



دکتر خانلری در کتاب "وزن شعر فارسی" می گوید : " گفتار عبارت است از یک سلسله ارتعاشات صوتی متوالی که پیاپی به گوش شنونده می رسد. اما شنونده در این، قطعاتی را تشخیص می دهد که به منزله حلقه های متصل زنجیر است. این حلقه ها را هجا یا مقطّع syllable می خوانیم." دکتر تقی وحیدیان کامیار در عروض دوره دبیرستان- چاپ -۱۳۶۹ می گوید: "هجا (بخش) یک واحد گفتار است که با هر ضربه هوای ریه به بیرون رانده می شود."

هر هجایی از دو حرف یا بیشتر تشکیل می شود که حرف دوم یا مرکز آن قطعاً مصوت است. یعنی هر هجا یک مصوت دارد و در هر واژه به تعداد مصوتها هجا داریم. واژه "دل" که یک مصوت دارد، یک هجا است و "دلبر"که دو مصوت دارد، دو هجا است و "دلربا" که سه مصوت دارد سه هجاست. اما هجاهای فارسی از نظر امتداد (تعداد حروف) سه نوع است: هجای کوتاه، هجای بلند، هجای کشیده.

۱- هجای کوتاه، دارای دو حرف است [ صامت + مصوت کوتاه :] مثل دَ، دِ ، دۥ / تَ ، تِ ، تۥ. هجای کوتاه را با علامت "ں" نشان می دهیم .

۲- هجای بلند، دارای سه حرف است :

- صامت + مصوت کوتاه + صامت ← در ، دل ، سم

- صامت + مصوت بلند ( می دانیم که هر مصوت بلند دو حرف محسوب می شود )← با ، بو ، بی ، سا ، سو ، سی .

- هجای بلند را با علامت "─" نشان می دهیم .

٣- هجای کشیده، بیش از سه حرف دارد (چهار یا پنج حرف ) و با روشهای زیر ساخته می شود:

- صامت + مصوت کوتاه + صامت + صامت ← دست ، خرد ، رنگ.

- صامت + مصوت بلند + صامت ← بار ، دیر ، شوم .

- صامت + مصوت بلند + صامت + صامت ← کاشت ، ریخت ، دوخت.

- هجای کشیده را با علا مت" ─ں" نشان می دهیم .

توجه! هجای کشیده از نظر امتداد معادل یک هجای بلند و یک هجای کوتاه است، یعنی سه حرف اول آن برابر هجای بلند است و یک یا دو حرف باقی مانده معادل هجای کوتاه است .

نرم نر │ م دوخت دو │ خت

─ں ─ ں ─ں ─ ں

درد در │ د باخت با │ خت

─ں ─ ں ─ں ─ ں



توجه! یک بار دیگر یاد آور می شویم که امتداد هر مصوت بلند دو برابر مصوت کوتاه است. به همین دلیل در وزن شعر فارسی مصوتهای بلند دو حرف به حساب می آیند. مثلا " دَ" دو حرف است و هجای کوتاه است . اما " دی " سه حرف است و هجای بلند محسوب می شود .

توجه! در وزن شعر فارسی "نون" ساکن بعد از مصوت بلند به حساب نمی آید. امروزه در آزمایشگاه ها ثابت شده است که در واقع مصوت بلند قبل از "نون" ساکن کوتاه تر از حد معمول کشیده می شود و از قدما خواجه نصیر معتقد بود که این دو حرف در واقع یک حرف مرکب است و شمس قیس رازی آن را " نون غیرملفوظ " می خواند که در" تقطیع شعر باید ساقط آید " امروزه هم در تقطیع شعر برای سهولت درک موضوع می گویند که "نون" ساکن بعد از مصوتهای بلند را در وزن حذف کنید و به حساب نیاورید ، مثل

جان = جا ، خون= خو دین = دی

البته اگر این "ن" به هجای بعد منتقل شود طبیعتاً در هجای جدید بعد از مصوت بلند قرار نمی گیرد و در وزن به حساب می آید. مثل: " نان آور" که در تقطیع ، نا │نا │ور│ می شود.

توجه! طبیعی است که "نون" متحرک ( نون پیش از مصوت ) در وزن شعر به حساب می آید. خون ِ من ، دین ِ اسلام ، جان ِ جوان .

توجه! " آ " در خط برابر است با همزه و مصوت بلند " ا ". به همین جهت در وزن شعر فارسی سه حرف به حساب می آید .[یک حرف همزه و دو حرف مصوت بلند " ا" :] مثل " آبادی " که سه هجا دارد ." آ " سه حرفی ، " با " سه حرفی ، " دی " سه حرفی .

توجه! در تعیین وزن شعر فارسی اگر وزن یک مصرع را به دست آوریم، وزن بقیه مصرعها و همه شعر به دست آمده است. علت آن است که در زبان فارسی هم مثل بسیاری از زبانها واحد وزن شعر، مصرع است. یعنی وقتی شاعر مصرع اول شعر را سرود وزن شعرش را انتخاب کرده است. در بقیه مصرعها همان وزن باید تکرار شود. البته در عروض عربی واحد وزن بیت است و در عروض فارسی وقتی می خواهند اوزان شعر فارسی را نامگذاری کنند طبق سنت بیت را واحد وزن می گیرند .



message 2: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 04, 2009 06:31AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
درس دوم
چگونه وزن یک شعر را تعیین می کنیم؟





در تعیین وزن یک شعر باید اصول زیر را با دقت به کار برد:

- درست خواندن و درست نوشتن .

- تقطیع هجایی ( تقسیم شعر به هجاهای تشکیل دهنده اش )

- تقطیع به ارکان .

- اختیارات شاعری

و ما بتدریج به تک تک اینها خواهیم پرداخت و پس از این که آموختیم چگونه می توان به صورت نوشتاری و به تدریج شنیداری به وزن یک شعر پی برد و آن را نامگذاری کرد، به عروض نیمایی خواهیم پرداخت و موارد قابل توجهی را که در آن هست توضیح خواهیم داد.



۱- درست خواندن و درست نوشتن



برای تعیین وزن یک شعر، نخستین قدم آن است که شعر را درست و فصیح بخوانیم و در این خواندن باید توجه داشته باشیم که خط فارسی ما را دچار اشتباه نکند. به بیت زیر توجه کنید:



بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند



این بیت را زمانی درست خوانده ایم که درمصراع اول آن" بنی آدم اعضای...." را بخوانیم:

"بنی آدمعضای....".

یا در بیت زیر به کاربرد " آ" در "در آیی" و "آب"، در مصراع اول توجه کنید:



گر درآیی به شکرخنده شکر آب شود

ور تکلم کنی از شرم گهر آب شود

"خواجو "

که اولی را به صورت " دَ را یی" می خوانیم و دومی را به صورت " شکر آب شود".

به هر حال هر نوع خطایی که در خواندن یک بیت شعر روی دهد در وزن آن تأثیر می گذارد و ما را به اشتباه می اندازد.

پس از آن که شعر را درست خواندیم، باید آن را با دقت به خط عروضی بنویسیم. در خط عروضی آن چیزی را که در خواندن می شنویم باید بنویسیم، نه آنچه خط فارسی ایجاب می کند. منظور این است که در خط عروضی تا جایی که ممکن است نوشتن را به خواندن نزدیک می کنیم. در نوشتن شعر به خط عروضی نکات زیر را رعایت می کنیم .

الف- در خط عروضی نوشتن مصوتهای کوتاه ضروری است. به عبارت دیگر حرکات حروف را باید بنویسیم .

اِشارَت کرده بودی تا بِیایَم

بِگو چُن بی سرۥ بی پا بِیایَم



ب- اگر در خواندن شعری همزه آغاز هجا تلفظ نشود [این امر زمانی روی می دهد که قبل از آن صامتی وجود داشته باشد:] آن را در نوشتن به خط عروضی حذف می کنیم. همان طور که در بحث بالا دیدید، "بنی آدم اعضای یک پیکرند " را می خوانیم "بنی آدمعضای یک پیکرند"، پس باید به همین صورت بنویسیم.

اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم

تحفه ی جان جهان، جان و جهان آوردیم



َهلِ دِل را خَبَرَز عالَم ِ جا ناوَردیم

تُحفِ ی ِ جانِ جَهان، جانۥجَها ناوَردیم



ج - حروفی که در فارسی می نویسیم ولی نمی خوانیم، در خط عروضی حذف می کنیم .

مثل : خواهر ←خاهر ، خواهش ←خاهش ، خانه ←خان‚ ، تو ←تۥ

چو نام تو در نامه ای دیده ام

به نام تو بر دیده مالیده ام



چُ نام ِ تُ دَر نام ِ ای دید ِ اَم

بِ نام ِ تُ بَر دیدِ مالیدِ اَم



آورده ایم روی به سوی دیار خویش

باشد که بنگریم دگر روی یار خویش



آوَردِایم روی بِ سوی ِ دِیار ِخیش

باشَد کِ بِنگَریم دِ گَر روی ِ یار ِ خیش



د- حروف تشدیددار را در خط عروضی دوبار می نویسیم، مثل عِزت ←عِززَت ، محمد ←مُحَممَد.

خیز تا رخت تصوف به خرابات کشیم

که ز تسبیح ملولیم و ز سجاده نفور



خیز تا رَختِ تَصَووُف بِ خََرابات کِشیم

کِ زِ تَسبیح مَلولیمُ ز ِسَججادِ نَفور



ه - همانطور که پیش از این گفتیم مصوتها همیشه دومین حرف هجاها هستند. مثل حرف دوم در هجاهای "باخت ، دوخت ، ریخت" یا "دار ، دور ، دیر". اما در کلماتی نظیر" نُو، دُو [بن مضارع دویدن:]" دومین حرف هجاها ضمه " –ُ " است و "و" صامت است. مثلاً در" نوباوه"

← نُو│ با│ و ِ .

تقطیع هجایی



تقطیع یعنی تجزیه مصرعهای شعر به هجاها، سپس به ارکان تشکیل دهنده آن. ما ابتدا تقطیع هجایی را می آموزیم، سپس به تقطیع به ارکان خواهیم پرداخت. منظور از تقطیع هجایی آن است که مصراعهای مورد نظر را به هجاهای تشکیل دهنده آن تقسیم کنیم. برای این کار ابتدا مصرعهای مورد نظر را به خط عروضی می نویسیم، سپس آن را بخش می کنیم، یعنی به هجاهای تشکیل دهنده اش تقسیم می کنیم. به مثالهای زیر توجه کنید .



مبند ای دل به جز در یار خود دل

امید از هر که داری جمله بگسل



مَبندی دِل بِ جُز دَر یار ِ خُد دِل

اُمیدَز هَرکِ داری جُملِه بُگسِل



مَ │ بَن │ دی │ دِل│ بِ│ جُز│ دَر│ یا │ر ِ│ خُد │دِل



اُ │می │ دَز │ هَر│ کِ│ دا│ ری│ جُم │ ل ِ │ بُگ│ سِل

بعد از این که مصرعها را به هجاهای تشکیل دهنده اش تقسیم کردیم، علامت آنها را زیرشان می نویسیم.

برای هجای کوتاه← ں

برای هجای بلند ← ─

برای هجای کشیده ← ─ں



مَ │ بَن │ دی │ دِل│ بِ│ جُز│ دَر│ یا │ر‚│ خُد │دِل

ں ─ ─ ─ ں ─ ─ ─ ں ─ ─



اُ │می │ دَز │ هَر│ کِ│ دا│ ری│ جُم │ ل‚ │ بُگ│ سِل

ں ─ ─ ─ ں ─ ─ ─ ں ─ ─



می بینید که هجاهای دو مصرع درست قرینه ی هم هستند . به مثال دیگری توجه کنید.



ناخورده شراب می خروشیم

بنگر چه کنیم اگر بنوشیم



نا خُردِ شَراب می خُروشیم

بِنگَر چ ِ کُنیمَگَر بِنوشیم



نا│خُر│دِ │شَ │راب │می │خُ │رو│شیم

─ ─ ں ں ─ں ─ ں ─ ─

بِن│گَر│چ ِ│کُ│نی│مَ│گَر│ ب ِ│نو│ شیم

─ ─ ں ں ─ ں ─ ں ─ ─



توجه! اگر دقت کنید می بینید که در مصراع اول، هجای چهارم، هجای کشیده است:"راب" و در مقابل آن در مصرع دوم یک هجای بلند و یک هجای کوتاه قرار گرفته است: "نی مَ". بخشی که از ترکیب دو کلمه "کنیم" و "اگر" پدید آمده است با حذف همزه "کنیمگر" .

این امر جایز است ، همان طور که قبلا گفتیم هر هجای کشیده به اندازه یک هجای بلند و یک هجای کوتاه ارزش عروضی دارد بی آنکه دو هجا باشد.

توجه! آخرین هجای مصرعهای فارسی همیشه بلند محسوب می شود، چه کوتاه، چه بلند، چه کشیده. مثلاً در همین بیت که تقطیع کرده ایم، به هجای آخر توجه کنید: "شیم" هجای کشیده است، اما چون هجای آخر است، آن را بلند گرفته ایم. حال اگر به جای هجای کشیده، هجای کوتاه داشتیم باز هم آن را بلند می گرفتیم. باز هم به این نکته مراجعه خواهیم کرد.

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

ز بامی که بر خاست مشکل نشیند



مَرَنجان دِلَم را کِ این مُرغ‚وَحشی

ز‚ بامی کِ بَر خاست مُشکِل نِشینَد



مَ │ رَن │جا │دِ │لَم │ را│ کِ │ای │ مُر│ غِ │وَح │شی

ں ─ ─ ں ─ ─ ں ─ ─ ں ─ ─

ز│ با │ می│کِِ│ بَر│ خا ست│ مُش│کِل │ نِ│ شی│ ند

ں ─ ─ ں ─ ─ ں ─ ─ ں ─ ─



اگر ما مصرع های یک بیت شعر را درست تقطیع هجایی کرده باشیم هجاهای دو مصرع از نظر تعداد و نوع ، قرینه ی هم خواهند بود . چنان که در این ابیاتی که تقطیع هجایی کردیم می بینید.



یکی طفل دندان برآورده بود

پدر سر به فکرت فرو برده بود



یِکی طِفل دَندا بَراوَردِ بود

پِدَر سَر بِ فِکرَت فُرو بُردِ بود



ی ِ│ کی │طفل │ دَن│ دا │ بَ│ را│ وَر│ د ِ│ بود

ﮟ ─ ─ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ ─

پ ِ│دَر │سَر│ب ِ│ فِک│ رَت│ فُ │ رو│ بُر│ د ِ│ بود

ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ ─



سعدی علم شد در جهان صوفی و عامی گو بدان

ما بت پرستی می کنیم آنگه چنین اصنام را



سَعدی عَلَم شُد دَر جَها صوفی یُ عا می گو بِدا

ما بُت پَرَستی می کُنی ما گَه چِنی اَصنام را



سَع │دی│ عَ│ لََم│ شُد │دَر│ جَ │ها│ صو│ فی│ یُ│ عا │ می│ گو│ بِ│ دا │

─ ─ ﮟ ─ ─ ─ ﮟ ─ ─ ─ ﮟ ─ ─ ─ ﮟ ─

ما│ بَُت│ پَ│ رَس│ تی│ می│ کُ │نی│ ما│ گه│ چ ِ│ نی│ نَص│ نام │ را│

─ ─ ﮟ ─ ─ ─ ﮟ ─ ─ ─ ﮟ ─ ─ ─ ﮟ ─




message 3: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
درس سوم

تقطیع به ارکان



مهم‌ترین قالب‌های عروضی را دکتر وحیدیان کامیار نوزده تا دانسته است، به شرح زیر :



الف- ارکانی که در آغاز و میان و پایان مصراع‌ها می‌آیند :



١- فاعلاتن = ─ ﮟ─ ─ = تن تَ تن تن

٢- فاعلن = ─ ﮟ ─ = تن ت تن

۳- مستفعلن = ─ ─ ﮟ ─ = تن تن تَ تن

۴- مفعولن = ─ ─ ─ = تن تن تن

۵- فع لن (= فاعل) ─ ─ = تن تن

۶- مفاعیلن = ﮟ ─ ─ ─ = تَ تن تن تن

۷- فعولن = ﮟ ─ ─ = تَ تن تن

۸- فَعَلاتن = ﮟ ﮟ ─ ─ = تَ تَ تن تن

۹- مفاعلن = ﮟ ─ ﮟ ─ = ت تن ت تن

١۰- فَعَلن = ﮟ ﮟ ─ = ت ت تن

١١- مفتعلن = ─ ﮟﮟ ─ = تن ت ت تن



ب – ارکان غیر پایانی که فقط در اول و میانه‌ی مصراع‌ها می‌آیند و در آخر مصراع ظاهر نمی‌شوند، به این دلیل که آخرین هجای آن‌ها کوتاه است. در حالی‌که آخرین هجای مصراع‌ها باید بلند باشد. از این جهت است که به آنها هجاهای غیر پایانی می‌گویند.



١- فاعلاتُ = ─ ﮟ ─ ﮟ = تن ت تن تَ

٢- فَعَلاتُ = ﮟ ﮟ ─ ﮟ = تَ تَ تن تَ

۳- مفاعیلُ = ﮟ─ ─ ﮟ = تَ تن تن تَ

۴- مستفعلُ = ─ ─ ﮟ ﮟ = تن تن تَ تَ

۵- مفعولُ = ─ ─ ﮟ = تن تن تَ

۶- مفاعلُ = ﮟ ─ ﮟ ﮟ = تَ تن تَ تَ



ج- ارکان پایانی که در پایان مصرع‌ها و در برخی وزن‌های خاص- که در آینده بحث خواهیم کرد- در پایان نیم مصراع‌ها می‌آیند .

0- فَعَل = ﮟ ─ = تَ تن

٢- فع = ─ = تن

توجه ، گاهی از رکن پایانی یک وزن ، یک یا دو یا سه هجا کم می شود در این صورت وزن جدیدی از جنس وزن اصلی تولید می شود که یک یا دو یا سه هجای آخر آن حذف شده است .مثلا اگر از آخر مفاعیلن ( ﮟ─ ─ ─ ) یک هجا حذف کنیم ( ﮟ ─ ─ = فعولن ) می ماند و اگر دو هجا حذف کنیم ( ﮟ ─ = فَعََََل )می ماند و اگر سه هجا کم کنیم ( ﮟ= "─" = فع ) می ماند [ به این دلیل (فَ = ﮟ ) را نمی پذیرند که هجای پایانی مصراع ها نباید هجای کوتاه باشد.:]



مراحل تقطیع شعر به ارکان



برای تقطیع شعر به ارکان عروضی به مراحلی که طی کردیم نگاه می کنیم

الف ، شعر را درست می خوانیم

ب ، آن را به خط عروضی می نویسیم

ج ، سپس آن را به هجاهای تشکیل دهنده اش تقسیم می کنیم

د ، نظم موجود در آن را کشف کرده به ارکان تشکیل دهنده اش تقسیم می کنیم و قالب صوتی آن (ت تن...) را می نویسیم

ه ، حال که به اینجا رسیدیم به ارکانی که در بالا نوشته ایم مراجعه می کنیم و قالب عروض آنرا پیدا می کنیم و در باره ی رکن پایانی هم اگر هجا یا هجاهایی حذف شده باشد رکن مناسب را از میان ارکان اعلام شده پیدا می کنیم و می نویسیم .

حال ما تمام این مراحل را در ابیات زیر به شما نشان می دهیم.

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که بر خاست مشکل نشیند



مَرَنجا دِلَم را کِ ای مُرغ, وَحشی ز, بامی کِ بَر خاست مُشکِل نِشینَد



م │ رَن │جا│ دِ │ لَم │را│ کِ│ ای│ مُر│ غ,│ وَح│ شی

ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─

زِ,│ با│ می│ کِ│ بَر│ خاست│ مش│ کِل│ ن,│ شی│ نَد

ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ │ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─



اگر توجه کنیم به این علائم (ﮟ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ─ ﮟ─ ─ ) می بینیم به صورت سه تا سه تا نظم می پذیرند و اگر به قالب هایی که در اختیار دارید مراجعه کنید خواهید دید که وزن این شعر از چهار تا فعولن پدید آمده است .

مرنجا │ دلم را │که ای مر│غ حشی

ﮟ ─ ─ │ ﮟ ─ ─│ ﮟ ─ ─ │ﮟ─ ─

ت تن تن│ت تن تن│ ت تن تن│ت تن تن

فعو لن فعو لن فعو لن فعولن



می دانیم که در زبان فارسی واحد وزن شعر مصراع است و با در آوردن وزن یک مصراع وزن همه ی شعر معلوم می شود . از این جهت اینجا روی یک مصراع کار کردیم..

حا لا به بیت زیر توجه کنید

گر از دلبری دل به تنگ آیدت دگر غمگساری به چنگ آیدت



گَ │رَز │دِل │بَ │ری │دِل │بِ │تَن │گا │یَ │دت

ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─

دِ │گَر │غَم │گُ│ سا │ری│ بِ │چَن│ گا │یَ │ دَت

ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─



اگر توجه کنیم این شعر هم همان وزن را دارد با این تفاوت که در رکن آخ آن یک هجا حذف شده است



گَ │رَز │دِل │ بَ │ری │دِل │بِ │تَن │گا │یَ │دت

ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ﮟ ─

ت تن تن │ ت تن تن│ ت تن تن│ ت تن

فعولن فعولن فعولن فعل



اینک به نمون های زیر توجه کنید



هر گز وجود حاضر غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است



هَر│ گِز│ وُ│ جو│ دِ│ حا │ض,│ ر,│ غا│ یب│ ش,│ نی│ د, │ای

─ ─ ﮟ ─ ﮟ ─ ﮟ ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ﮟ ─

مَن│در│م, │یا │ ن,│جَم│عُ │ د,│لم │ جا│ ی,│ دی│ گَ │رَست

─ ─ ﮟ ─ ﮟ ─ ﮟ ﮟ ─ ─ ﮟ ─ ﮟ ─

این وزن را هم دو جور می توان تقسیم به ارکان کرد به ترتیب زیر :

─ ─ ﮟ ─│ ﮟ ─ ﮟ ﮟ│ ─ ─ ﮟ ─ │ ﮟ ─

تن تن ت تن ت تن ت ت تن تن ت تن ت تن

مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعل



─ ─ ﮟ │ ─ ﮟ ─ ﮟ │ ﮟ ─ ─ ﮟ│ ─ ﮟ ─

تن تن ت تن ت تن ت ت تن تن ت تن ت تن

مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن



دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان برتشنه ای ببارد



دی│ دا │ ر, │ یا │ ر,│ غا│ یب│ دا│ نی│ چ,│ ذوق │ دا│ رَد

─ ─ ﮟ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ─ ─ ﮟ ─ ⁄ ﮟ ─ ─

اَب│ ری│ کِ│ دَر│ بِ│ یا│ با │ بَر│ تِش│ ن,│ ای│ بِ│ با│ رَد

─ ─ ﮟ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ─ ─ ﮟ ─ ⁄ ﮟ ─ ─

این وزن را به صورت سه تا چهار تا و هم به صورت چها رتا سه تا تقسیم می کنند



دی دا ر, یا │ ر, غا یب│ دا نی چ, ذو│ق دا رَد

─ ─ ﮟ ─ ⁄ ﮟ ─ ─ ⁄ ─ ─ ﮟ ─ ⁄ ﮟ ─ ─

تن تن ت تن │ ت تن تن │تن تن ت تن │ت تن تن

مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن



دی دا ر, │ یا ر, غا یب │ دا نی چ, │ ذوق دا رَد

─ ─ ﮟ│ ─ ﮟ ─ ─ │ ─ ─ ﮟ│ ─ ﮟ ─ ─

تن تن ت تن ت تن تن تن تن ت تن ت تن تن

مفعولُ فاعلاتن مفعول فاعلاتن



زنده شود هرکه پیش دوست بمیرد مرده دلست آن که هیچ دوست نگیرد

زن│ د│ِ شَ│ ود│ هر│ کِ│ پی│ ش,│ دوست│ بِ│ می│ رَد

─ ﮟ ﮟ ─ ⁄ ─ ﮟ ─ ﮟ ⁄ ─ ﮟ ﮟ ─ ⁄ ─

اگر توجه کنید این وزن را هم چهار تا چهار تا تقسیم می کنیم و در رکن آخر آن فقط یک هجای بلند وجود دارد

زن دِ شَ ود│ هر کِ پی ش,│ دوست بِ می│ رَد

─ ﮟ ﮟ─ ⁄ ─ ﮟ ─ ﮟ ⁄ ─ ﮟ ﮟ ─ ⁄ ─

تن ت ت تن تن ت تن ت تن ت ت تن تن

مفتعلن فاعلاتُ مفتعلن فع

دیدیم که برخی از وزن ها از تکرار یک رکن پدید می آیند مثل "فعولن فعولن فعولن فعولن " برخی دیگر از تکرار متناوب دورکن پدید می آیند مثل "مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن " و بعضی ها هم از ترکیب ارکان مختلفی به وجود می آیند مثل " مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن ".

در هر صورت همیشه در شعر فارسی نظمی میان هجاها وجود دارد که موجب ایجاد وزن می شود و تلاش ما در عروض صرف کشف این نظم و نام گذاری آن می شود .


message 4: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 04, 2009 06:40AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
درس ۴

همان طور که ملاحظه کردید پس از تقطیع هجایی نظم موجود میان هجاها را پیدا کردیم و دیدیم که که آنها چهارتا چهارتا نظم می پذیرند. علائم صوتی آنها را نوشتیم و با مراجعه به جدول افاعیل، دیدیم که بر وزن فعلاتن است. اما همیشه این طور نیست که وزن دو مصرع یک بیت شعر و طرز قرار گرفتن هجاهای آن درست مثل هم باشند. در بیشتر موارد اختلافاتی بین هجاهای دو مصرع دیده می شود به بیت زیر توچه کنید:





دل من همی داد گویی گوایی که باشد مرا روزی از تو جدایی

↓دِ │ لِ│ مَن│ هَ │ می│ دا د │گو│ یی│ گُ │وا│ یی │

ﮞ /ﮞ/ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─

کِ│ با│ شَد│ مَ │را │ رو│ زی│ از│ تُ │جُ│ دا│ یی

ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─ / ─ / ─ /ﮞ/ ﮞ ─ ─



می‌بینیم که در هجاهای دوم، هفتم و نهم، دو مصرع با هم اختلاف دارند؛ در حالیکه اصلا اختلاف در وزن و هجا در عروض فارسی پذیرفتنی نیست. این نکته را قبلا آموخته ایم . امروز می‌خواهیم درست به این نکته بپردازیم که این اختلافات حاصل چیست و شاعر تا کجا و در کجا اجازه دارد که این اختلاف‌ها را در شعر نادیده بگیرد. بحثی که امروز وارد آن می شویم "اختیارات شاعری" نام دارد. بدون داشتن اشراف بر مسائل اختیارات شاعری نمی‌توان گفت که عروض را آموخته‌ایم. اختیارات شاعری در واقع مواردی را نشان می‌دهد که شاعر می‌تواند از قواعد اصلی عروض تخطی کند، اما خود این تخطی‌ها اموری قاعده‌مند هستند. یعنی شاعر نمی‌تواند در هر جا و به هرصورتی به بهانه‌ی اختیار شاعری قواعد وزن را زیر پا گذارد. مثلا در بیت بالا با چه مجوزی در هجاهای دو مصراع همگونی رعایت نشده است؟

اختیارات شاعری را در وهله‌ی اول به دو گروه تقسیم می کنند:

الف- اختیارات زبانی یا لفظی

ب- اختیارات وزنی



الف- اختیارات زبانی یا لفظی اختیاراتی است که شاعر با زبان و شیوه ی تلفظ خود اعمال می‌کند. مثلا در هر زبانی کلماتی وجود دارند که- به تنهایی یا در جمله- دو یا چند تلفظ دارند و شاعر اختیار دارد که هر کدام را خواست به کار ببرد و... اختیارات زبانی بر دو نوع است:



۱- امکان حذف همزه- در فارسی اگر پیش از همزه‌ی آغاز هجا حرف صامتی بیاید (همزه بین یک صامت و یک مصوت قرار گیرد) می‌توان آن را حذف کرد. مثلا واژه‌ی یک هجایی "آب" را در نظر بگیرید. اگر پیش از آن صامتی مثل "ر" بیاید می توان در تلفظ همزه را حذف کرد. مثلا می‌توانیم "در│آب " را "دَ│راب" بخوانیم یا "از │این" را "اَ│زین" بخوانیم. اینکه ما به کدام صورت بخوانیم در وزن واژه و نوع هجاها تاثیر می‌گذارد

در │آب دَ│راب از│این اَ│زین

─ ─ﮞ ﮞ ─ﮞ ─ ─ ﮞ ─

توجه- اگر به خاطر داشته باشید پیش از این هم در مورد حذف همزه- در بخش خط عروضی- صحبت کرده بودیم. حالا هم بر آنچه آموخته‌اید تاکید می‌کنیم و می‌گوئیم این، یکی از اختیارات شاعری است. به مثال های زیر توجه کنید:

نه آدمی که اگر آهنین بود شخصی در آفتاب جمالت چو موم بگدازد



نَ│ آ │ دَ│ می│ کِ│ ا│َ گَر│ آ│ ه │َ نی│ بُ│ وَد │ شَخ│ صی│

ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ─

دَ‌ │را│ فِ│ تا │ بِ│ جَ│ ما│ لَت│ چُ│ مو م │ بُگ│ دا │ زَد │

ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ─



اگر توجه کنید کلمات "آدمی"، "آهنین" و "آفتاب" با همزه آغاز می‌شوند. در "آدمی" شرایط حذف همزه وجود ندارد، در حالیکه شاعر می‌تواند در"آهنین" و "آفتاب" همزه را حذف کند. اما او فقط در واژه‌ی "آفتاب" همزه را حذف کرده است و در "آهنین " آن را کامل می‌خواند و از اختیار خود استفاده می کند.



سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز ور روی بگردانی در دامنت آویزد



سَع│ دی│ نَ│ ظَ│ رَز│ رو│ یَت│ کو│ تَه│ نَ│ کُ │ نَد│ هَر│ گِز│

─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ─ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ─

وَر│ رو│ی│ بِ│ گَر│ دا│ نی │دَر │ دا│ مَ│ نَ │ تا│ وی│ زَد│

─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ─ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ─



اگر توجه کنید شاعر در هجاهای پنجم مصرع اول و دوازدهم مصرع دوم از اختیار حذف همزه استفاده کرده است.



۲- تغییر کمیت مصوت‌ها- گاهی شاعران بنا به ضرورتی که پیش می‌آید مصوت کوتاه را بلند یا مصوت بلند را کوتاه تلفظ می‌کنند. از این جهت تغییر کمیت مصوت‌ها را به دو بخش تقسیم می‌کنیم:

الف- بلند تلفظ کردن مصوت‌های کوتاه- در سه موقعیت شاعر می‌تواند مصوت کوتاه را کشیده تلفظ کند، تا بلند به حساب آید:

- مصوت کوتاه پایان کلمه. مثل خانه- بهر ِ- مایه

- کسره‌ی اضافه که به آخر کلمات وارد می‌شود. مثل کسره‌ی "ل" در "دل ِمن " یا کسره‌ی "ر" در "هنر ِ مرد"

- "و" یا ضمه‌ی عطف. مثل ، مرد و زن- دل ودین و...

مثال برای مورد اول:

نبینی باغبان چون گل بکارد چه مایه غم خورد تا گل برآرد



نَ│ بی│ نی│ با│ غِ│ با│ چُن│ گُل│ بِ│ کا│ رَد│

ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─

چِ│ ما│ یِ │غَم│ خُ│ رَد│ تا│ گُل│ بَ│ را│ رَد│

ﮞ ─ /ﮞ/ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─



اگر توجه کنید در هجای سوم مصرع اول ودوم اختلاف هست. هجای سوم مصرع اول بلند است در حالی که هجای سوم مصرع دوم کوتاه است. هجای سوم مصرع دوم به مصوت کوتاه " ─ ِ" یا "های حرکت غیرملفوظ" ختم شده است، پس می‌تواند بلند تلفظ شود. در نتیجه شاعر با استفاده از اختیار بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه، هجای کوتاه را بلند در نظر گرفته است.

توجه- اگر هجایی با هجای معادلش در مصراع دیگر برابر نباشد، علامت هر دو هجا را می‌گذاریم وقتی معلوم شد که طبق اختیارات شاعری با هجای معادلش برابر است، علامت قبلی آن را خط می‌زنیم، علامت اصلی را می گذاریم.



مثال برای مورد دوم (کسره‌ی اضافه)

کدام چاره سگالم که با تو در گیرد کجا روم که دل من دل از تو برگیرد؟



کُ│ د ا م│ چا │ ر │ِ س │ِ گا│ لَم│ ک │ِ با │ تُ│ دَر│ گی│ رَد│

ﮞ ─ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ─

کُ│ جا│ ر│َ وَم│ ک │ِ د │ِ ل │ِ مَن│ د │ِ لَز│ تُ│ بَر│ گی│ رَد│

ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ /ﮞ/ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ─



همانطور که می‌بینید در هجای هفتم مصرع دوم، با استفاده از اختیار بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه (در اینجا کسره‌ی اضافه یا همان مصوت "─ ِ" است) هجای کوتاه "ل ِ" را بلند تلفظ کرده و در مقابل هجای بلند قرار داده است.



مثال برای مصوت "─ ُ" یا ضمه‌ی پایان کلمه:



تو کجایی تا شوم من چاکرت چارقت دوزم کنم شانه سرت



تُ │کُ│ جا│ یی│ تا│ شَ│ وَم│ مَن│ چا│ کَ│ رَت│

/ﮞ/ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─

چا│ رُ│ قَت│ دو│ زَم│ کُ│ نَم│ شا│ ن │ِ سَ│ رَت│

─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ /ﮞ/ ﮞ ─



همانطور که می‌بینید در هجاهای اول و نهم دو مصرع اختلاف دارند. در هجای اول در مصرع اول از اختیار شاعری بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده شده است و هجای کوتاه برابر هجای بلند قرار گرفته و در هجای نهم در مصرع دوم از بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده شده است.



مثال برای مورد سوم ("و " یا ضمه‌ی عطف )



من هم اول روز دانستم که عشق خون مباح و خانه یغما می کند

↓ (سعدی )

مَن│ هَ│ مَو│ وَل│ روز │د ا│ نس│ تَم│ ک │ِ عشق│

─ ﮞ ─ ─ ─ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─

خُن│ مُ│ با│ حُ│ خا│ ن │ِ یغ│ ما│ می│ کُ│ ند│

─ ﮞ ─ / ﮞ/ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─



می‌بینید که در هجای چهارم، هجای کوتاه در مفابل هجای بلند قرار گرفته است. چون هجای بلند مصرع اول را نمی‌توان کوتاه تلفظ کرد، پس باید هجای کوتاه مصرع دوم را طبق قاعده بلند تلفظ کرد.



مثال برای مصوت کوتاه فتحه که تنها در آخر کلمه‌ی "نه" ظاهر می‌شود و بسیار کم اتفاق می‌افتد:



نه سبو پیدا در این حالت نه آب خوش ببین ولله اعلم باالصواب

(مولوی)

نَ │ سَ │ بو │ پی│ دا│ دَ │ را│ حا│ لَت │ نَ │ آب │

/ﮞ/ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─

خش│ ب │ِ بی│ وَل│ لا│ ه │ِ اَع│ لم│ بص│ صَ│ واب│

ﮞ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─



هجای اول مصرع اول- همانطور که متوجه هستید- کوتاه است اما به ضرورت وزنی، طبق اختیار بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه، بلند تلفظ شده است تا معادل هجای اول مصراع دوم باشد .



ب- کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند- هرگاه در شعر کلماتی به مصوت های بلند "و" یا "ی" ختم شوند و بعد از آن‌ها مصوتی بیاید، شاعر اختیار دارد که آن‌ها را کوتاه تلفظ کند تا هجای بلندی که تولید کرده، کوتاه به حساب آید.

توجه داشته باشید که در زبان فارسی هرگاه دومصوت پشت سر هم بیایند قابل تلفظ نیستند از این جهت همیشه بین دو مصوت پی در پی یک صامت میانجی- که معمولا "ی" است- قرار می‌گیرد که به آن"ی" وقایه می‌گویند. مثلا:

دانا + ان ← داناان← دانایان

لیمو + ای ← لیموای← لیمویی

تبصره- از این اختیار در کلماتی که به مصوت "ا" ختم می‌شوند، نمی‌توان استفاده کرد، چون نمی‌شود آن را کوتاه تلفظ کرد.

مثال برای کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند "و" + "ی" + مصوت

تیر مژگان و کمان ابرویش عاشقان را عید قربان می‌کند



تی│ ر │ِ مُژ│ گا│ نُ│ کَ│ ما│ ن │ِ اَب│ رو│ یَش│

─ ﮞ ─ ─ /ﮞ/ ﮞ ─ /ﮞ/ ─ /─/ ─



عا│ ش │ِ قا│ را│ عید │ قُر│ با │ می│ کُ│ نَد │

─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─



به هجاهای پنجم، هشتم و دهم مصرع اول توجه کنید. در هر سه مورد از اختیار شاعری استفاده شده است. دو مورد اول مربوط به بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه است که شما با آن آشنا هستید، اما هجای دهم مصرع اول و دوم نیز با هم اختلاف دارند. آیا باز هم ممکن است که از بلند تلفظ کردن هجای کوتاه در مصرع دوم استفاده شده باشد؟ نگاه می‌کنیم به کلمه‌ی "می‌کند" هجای "کُ" هجای دوم کلمه است، پس نمی‌تواند بلند تلفظ شود، زیرا تنها در هجای آخر اگر به مصوت کوتاه برخورد کنیم، می‌توانیم آن را بلند تلفظ کنیم. پس اینکه در مصرع دوم از اختیار شاعری استفاده شده باشد منتفی است. اما در مصرع اول هجای "رو" آخرین هجای کلمه‌ی "ابرو" است و به مصوت "─ َ" برخورد کرده و "ی" وقایه هم حضور دارد، در "یَش".

پس شاعر در اینجا می‌تواند از اختیار شاعری کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند استفاده کند که استفاده کرده است.

توجه- در کلمات تک هجایی مثل مو ، رو ، جو ، بو و غیره، شاعر حق ندارد مصوت "و" را کوتاه تلفظ کند

اما در واژه‌ی "سو" که تک هجایی است، استثنائا، کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند "و" جایز است.



سوی چاره گشتم به بیچارگی ندادم بدو سر به یکبارگی



سو │ی │ِ چا│ ر │ِ گش│ تَم │ ب │ِ بی│ چا│ ر │ِ گی│

/─/ /ﮞ/ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─

نَ │ دا│ دَم│ ب │ِ دو │ سَر│ ب │ِ یک│ با│ ر ِ│ گی │

ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─



در هجای اول مصراع اول شاعر "سو" را که علاوه بر مصوت "و" به مصوت کوتاه " ─ ِ" هم بر خورد کرده، کوتاه تلفظ کرده است و در هجای دوم مصوت کوتاه را بلند تلفظ کرده است. یعنی در دو هجای پی در پی از دو امکان یا اختیار استفاده کرده است.



مثال برای کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند "ی":

سعدی از دست تو از پای در آید روزی طاقت بار ستم تا کی و هجران تا چند



سَع │دی│ یَز│ دَس│ ت │ِ تُ │اَز │ پای │ د│َ را│ یَد│ رو│ زی│

─ /─/ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ─ ─

طا │ قَ │ ت │ِ با │ ر │ِ س │ِ تَم│ تا│ کی│ یُ│ هج│ را│ تا│ چَند│

─ ﮞ /ﮞ/ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ /─/ ﮞ ─ ─ ─ ─



در هجای دوم مصرع اول و در هجای نهم مصرع دوم شاعر مصوت بلند "ی" را کوتاه تلفظ کرده است- به صورت "سَع د ِ" و"تا ک ِ"- بدین ترتیب از اختیار کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند استفاده کرده است.

ضمنا همانطور که می‌دانید در هجای سوم مصرع دوم نیز ازاختیار بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده شده است.

توجه- اگر مصوت بلند "ی" درمیان کلمه‌ای بسیط یا کلمه‌ای با پسوند یا پیشوند یا ضمیر متصل باشد، قاعده‌ی "ب" (کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند) صدق نمی‌کند، زیرا در این موارد مصوت "ی" همیشه کوتاه تلفظ می‌شود و اختیاری مورد استفاده قرار نگرفته است. مثل کلمات زیاد (ﮞ ─ ﮞ)- حیَل (ﮞ ─)- عامیانه (─ ﮞ ─ ﮞ)- بیاموز (ﮞ ─ ─ﮞ)

در مواردی که مصوت "ی" فقط کوتاه تلفظ می‌شود آن را با علامت کوتاه نشان می‌دهیم چون اختیاری وجود دارد.



message 5: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
درس ۵- اختیارات وزنی



همان طور که دیدیم اختیارات زبانی تسهیلاتی در تلفظ واژه ها برای شاعر فراهم می‌آورد تا به ضرورت وزن از آن استفاده کند بدون آن که در وزن تغییری ایجاد شده باشد .در حالی که اختیارات وزنی این امکان را فراهم می آوردکه شاعر تغییرات کوچکی در وزن شعر ایجاد کند. تغییراتی که گوش فارسی زبانان آن را زشت نمی یابد و عیب نمی شمارد.

اختیارات وزنی در ساده‌ ترین نوع خود چهار نوع‌اند :

۱- بلند بودن آخرین هجای مصراع ها . هجای پایانی مصراع ها همیشه بلند به حساب می‌آید و با علامت (─) نشان داده می شود چه کوتاه باشد چه بلند ، چه کشیده . [اگر آخرین هجای مصراع کشیده باشد (─ ﮞ) علامت هجای کوتاه را از آن حذف می کنیم تا فقط (─ ) بماند و اگر آخرین هجا ، کوتاه باشد علامت ( ﮞ ) آن را حذف کرده به جای آن از علامت هجای بلند ( ─ ) استفاده می کنیم .

سرو را مانی ولیکن سرو را رفتار نه ماه را مانی ولیکن ماه را گفتار نیست.



سَرو │ را│ ما│ نی│ وَ│ لی│ کن│ سَرو│ را│ رَف│ تار│ نه

─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─

ما ه │ را│ ما│ نی│ وَ│لی │ کن│ ما ه│ را │ گف│ تار│ نیست

─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─ ─ ─ ﮞ ─



همان طور که ملاحظه می کنید آخرین هجای مصراع اول کوتاه است و آخرین هجای مصراع دوم کشیده است ، اما در هر دو حالت از علامت هجای بلند( ─ ) استفاده کرده ایم این نکته که قبلا هم به آن اشاره کرده بودیم از اختیارات وزنی است [ دوستانی که با عروض سنتی الفتی دارند ممکن است در این مورد با ما هم عقیده نباشند چون در عروض سنتی به این موضوع چنین برخورد نمی کنند:]



۲- آوردن فاعلاتن به جای فعلاتن در رکن اول اوزانی که با فعلاتن شروع می شوند .مثل :

ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─│ ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─│

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

ﮞﮞ─ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─

فلاتن مفاعلن فعلن

و....شاعرمی‌تواند دررکن اول [ تاکید می‌کنم فقط در رکن اول :] به جای فعلاتن ( ﮞ ﮞ ─ ─ ) فاعلاتن(─ ﮞ ─ ─) بیاورد.البته بدیهی است که عکس قضیه درست نیست یعنی نمی تواند به جای فاعلاتن از فعلاتن استفاده کند به بیت زیر توجه کنید

یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

حافظ

یا د │ با│دان│ ک │ِ ز │ِ ما│ وق│ ت │ِ سَ│ فَر│ یاد │نَ │ کرد

─ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─

ب ِ│و│ دا│عی│ د │ِ ل │ِ غَم│ دی │د │ِ ی │ِ ما│ شاد │نَ │کرد

ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─



فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

─ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─ │ﮞ ﮞ ─

ﮞ ﮞ ─ ─│ ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─ │ﮞ ﮞ ─

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن



همان طور که ملاحظه می کنید در رکن اول مصرع اول این بیت به جای فعلاتن از فاعلاتن استفاده شده است و در رکن اول مصرع دوم همان فعلاتن است البته این اختیار بسیار پرکاربرد است،گاهی در تمام مصرع‌های یک شعر از این اختیار استفاده می شود . حال به بیت زیر توجه کنید.



منم و راه و رسم تازه‌ی گل تا گشایم زبان آتش دل



مَ │نَ │ مُ│ را │ هُ│ رَس│ م │ِ تا│ ز │ِ ی │ِ گل│

ﮞ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─

تا│گ│ُ شا│ یَم│ زَ│ با │ ن │ِ آ│ تَ│ ش │ِ دل

─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─

فعلاتن مفاعلن فعلات

ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─

─ ﮞ ─ ─│ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─

فاعلاتن مفاعلن فعلات



ملاحظه می کنید در مصراع اول، رکن اول فعلاتن(ﮞ ﮞ ─ ─) است در حالیکه در مصراع دوم، رکن اول فاعلاتن (─ ﮞ ─ ─) است و شاعر از این اختیار استفاده کرده است .

توجه داشته باشید که اگر در رکن اول وزنی فعلاتن به فاعلاتن تبدیل شد نام وزن تغییر نمی کند فقط شاعر از یک اختیار استفاده کرده است .



۳- آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه

شاعر می تواند در میانه ی مصراع به جای دو هجای کوتاه کنارهم یک هجای بلند بیاورد

ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─

ﮞ ﮞ ─ ─ │ ─ ─ ─ │ ─ ─ ─

همان طور که در نمونه های بالامی‌بینید در رکن های دوم و سوم در مصراع دوم به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند آمده است و فعلاتن رابه مفعولن تبدیل کرده است به نمونه ی زیر توجه کنید .

هر چه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جوی زیان بینی

هر│ چ │ِ دا│ ری│ ا│َ گر│ ب │ِ عش ق│ د│َهی│

─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─

کا│ فَ │ رَم│ گَر│ ج │ُ وی│ ز │ِ یان│ بی│ نی │

─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ─



فاعلاتن مفاعلن فَعَلن

─ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─

─ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ─ ─

فاعلاتن مفاعلن فَع لن



ملاحظه می کنید که هجاهای نهم و دهم در مصراع اول کوتاه هستند در حالیکه در مصراع دوم به جای آنها یک هجای بلند آورده است.

گل به سلام چمن آمد بهار گه به سپاس آمد گل پیش خار

گل│ ب │ِ سَ │لا│ م │ِ چَ│ مَ│ نا│ مَد│ بَ │هار

─ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─

گه│ ب │ِ س │ِ پا│ سا│ مَد│ گل│ پی│ ش │ِ خار

─ ﮞ ﮞ ─ ─ ─ ─ ─ ﮞ ─





مفتعلن مفتعلن فاغلن

─ ﮞ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ﮞ ─

─ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ─ ─ │ ─ ﮞ ─

مفتعلن مفعولن فاغلن



می بینید که در مصراع اول هجاهای ششم وهفتم کوتاه هستند و در مصراع دوم به جای آن ها یک هجای بلند آمده است . [البته در هجای پنجم هم از اختیار بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده شده است:]

باید توجه کنید که در صورتی که این ابدال اتفاق افتاده باشد معمولا تعداد هجاهای یکی از مصراع ها کمتر از دیگری است در مثال بالا مصرع اول یازده هجاست در حالیکه مصراع دوم ده هجاست. هر گاه در تقطیع متوجه شدید که تعداد هجاهای یک مصراع از دیگری بیشتر است بدانید که به احتمال قوی از اختیار ابدال استفاده شده است.

نماند تیری در ترکش قضا که فلک سوی دلم به سر انگشت امتحان نگشود



نَ│ مانـــد │ تی│ ری│ در│ تر │ ک │ِ ش │ِ قَ│ ضا │ک │ِ فَ│ لَک

ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ─ ─ ﮞ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─

سو│ ی │د│ لَم │ ب │ِ سَ│ رَن│ گُش│ ت │ِ ام│ تَ│ حان│ نَ│ گُ│ شود

─ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ﮞ ─



مفاعلن مفعولن مفاعلن فَعَلن

ﮞ ─ ﮞ ─ │ ─ ─ ─ │ ﮞ ﮞ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─



ﮞ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ﮞ ─

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعَلن



در این بیت از اختیارات زیادی استفاده شده است اگر توجه کنید در هجای اول مصراع دوم از کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند و در هجای دوم همان مصراع از بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده شده است و در مصراع اول به جای هجاهای پنج و شش که کوتاه هستند یک هجای بلند آورده شده است و فعلاتن به مفعولن بدل شده است . در عین حال در هجای نهم مصراع اول هم از بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه استفاده شده است.



۴- قلب : این اختیار چنان است که اگر ضرورت ایجاب کرد شاعر می تواند دو هجای بلند و کوتاه (─ ﮞ /ﮞ ─ ) کنار هم را جابه جا کند. از این اختیار بسیار کم استفاده کرده اند و تنها در وزن رباعی یا به قولی بحر ترانه از آن نسبتا زیاد استفاده شده است. البته در وزن های مفتعلن (─ ﮞ ﮞ ─) و مفاعلن (ﮞ ─ ﮞ ─ ) هم از آن استفاده کرده اند.

- اگر در وزن مفتعلن دو هجای اول را جابه جا کنیم به مفاعلن تبدیل می شود .( ─ ﮞ ﮞ─ ← ﮞ ─ ﮞ─ )

- اگر در وزن مفاعلن دو هجای اول را جا به جا کنیم به مفتعلن تبدیل می شود.( ﮞ ─ ﮞ─ ← ─ ﮞ ﮞ─ )

- اکر در مستفعلُ(─ ─ ﮞ ﮞ ) هجاهای دوم وسوم را جابه جا کنیم به فاعلاتُ ( ─ ﮞ ─ ﮞ ) تبدیل می شود

به نمونه های زیر توجه کنید :

کیست که پیغام من به شهر شروان برد یک سخن از من بدان مرد سخندان برد



کیست │ ک │ِ پی │ غا│ م │ من│ ب │ِ شه│ ر │ شر│ وان│ بَ│ رَد│

─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ─

یک│ سُ │خ│ نز│ من│ ب│ ِدان│ مر│ د │ س │ُ خن│ دان│ بَ│ رَد

─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ─

مفتعلن فاعلن مفا علن فاعلن

─ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ﮞ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─│ ─ ﮞ ─

─ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ﮞ ─│─ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ﮞ─

مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن



همان طور که می بینید در رکن سوم مصراع اول، مفتعلن،فلب شده و به مفاعلن تبدیل شده است حال عکس آن را در بیت زیر ببینید.

سینه ی خاقانی وغم تا نزند ز وصل دم دعوی عشق و وصل هم تا زسگان کیست او



سی│ ن│ ی ِ│ خا│ قا│ ن │ِ یُ│ غَم │تا│ نَ│ زَ│ نَد│ ز │ِ وصل│ دَمِ│

─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ─

دع│ و│ ی │عش│ قُ│ وصل │هم │تا│ ز│ س│ گا│ ن │ِ کیست│ او

─ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ─

مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفاعلن

─ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ﮞ ﮞ ─ │ ─ ﮞ ﮞ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─

─ ﮞ ﮞ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─ │ ─ ﮞ ﮞ ─ │ ﮞ ─ ﮞ ─

مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن



همان طور که ملاحظه می کنید در رکن دوم مصراع اول مفاعلن در اثر قلب به مفتعلن تبدیل شده است .

در وزن رباعی هم این اختیار کاربرد دارد که طی آن مستفعلُ به فاعلاتُ تبدیل می شود.

[ ─ ─ ﮞ ﮞ ← ─ ﮞ ─ ﮞ :]

یاران موافق همه از دست شدند درپای اجل یکان یکان پست شدند



یا │ را│ ن │ِ مُ│ وا │ فق │ه │م │ِ از│ دست│ شُ│ دَ ند│

─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─

دَر│ پا│ ی│ِاَ │ جل │ ی │ِ کان│ی │ِکان│ پَست│ شُ│ دند

─ ─ ﮞ ﮞ ─ ﮞ ─ ﮞ ─ ─ ﮞ ﮞ ─



مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فع

─ ─ ﮞ ﮞ │ ─ ─ ﮞ ﮞ│ ─ ─ ﮞ ﮞ│─

─ ─ ﮞ ﮞ │ ─ ﮞ ─ ﮞ│ ─ ─ ﮞ ﮞ │─

مستفعلُ فاعلاتُ مستفعلُ فع



ملاحظه می کنید که در رکن دوم مصراع دوم مستفعلُ به فاعلاتُ تبدیل شده است و اختیار قلب مورد استفاده‌ی شاعر بوده است . در آینده که در باره‌ی وزن رباعی صحبت خواهیم کرد خواهید دید که این وزن چه امکاناتی برای استفاده از اختیارات شاعری دراختیار شاعران قرار می‌دهد.


message 6: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 04, 2009 06:47AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
درس 6

نام گذاری اوزان : در زبان فارسی گرو های وزنی دارای نام هستند مثلا نام وزنی که پایه های آن "مستفعلن " است " رجز " می باشد و اساس واحدهای وزنی پایه های چهارگانه است یعنی بزرگترین واحد هر وزن . به این ترتیب که هرمصراع آن از چهار مستفعلن تشکیل شده است و کل بیت هشت مستفعلن دارد.



*، اگر از آخر این وزن [ چهار رکنی :] یک رکن حذف شود یعنی هر مصراع آن دارای سه مستفعلن باشد و کل بیت شش مستفعلن داشته باشد . یا به ندرت از آخر هر مصراع دو رکن حذف شود یعنی هر مصرع دارای دو مستفعلن باشد و کل بیت چهار مستفعلن داشته باشد وزن های جدیدی تولید می شود.



**، اگر از آخرین رکن این وزن ها یک یا دو یا سه هجا کم شود. بازهم وزن های جدیدی تولید می شود مثلا اگر وزن شعری مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن باشد شاعر نمی تواندمصرع یا بیتی را به صورت مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعل(مفعولن) بیاورد برای این که دومی وزن دیگری است. ونام دیگری دارد



توجه، اگر آخرین پایه وزنی کامل باشد به آن سالم می گویند ولی اگر یک هجا از آن حذف شده باشد به آن محذوف گفته می‌شود.

توجه ، درست است که واحد وزن شعر فارسی مصراع است اما در نام‌گذاری وزن‌هاهمه به پیروی از عروض عربی بیت را ملاک و معیار قرار می‌دهند ، مثلا در وزن مستفعلن که نام آن "رجز" است اگر در هر مصراع چهار مستفعلن داشته باشیم در کل می‌شود هشت مستفعلن . می‌گوییم : رجز مثمن (هشت تایی)، سپس یایه‌ی آخر را نگاه می کنیم اگر کامل باشد می گوییم: رجز مثمن سالم. اما اگر یک هجا از آخر رکن پایانی حذف شده باشد آن را "رجز مثمن محذوف" می گوییم .



توجه ، اگر تعداد پایه های بیت ، هشت تا باشد، مثمن و اگر شش تا باشد ، مسدس و اگر چهارتا باشد، مربع نامیده می‌شود.



چند مثال:



- ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود

[ هر مصراع از چهار مستفعلن تشکیل شده‌است لذا وزن آن " رجز مثمن سالم " است.:]



- چون شبروان پوید همی در تیره شب تا کس مباد از رفتنش گردد خبر

( مشتاق)

[ هر مصراع شعر بالا سه مستفعلن دارد لذا نام وزن آن "رجز مسدس سالم" است :]



- دریای هستی دمبدم در چرخ و تاب و پیچ و خم

[هر مصراع شعر بالا دو مستفعلن دارد و پس نام وزن آن رجز مربع سالم است .:]



توجه: اگر یک هجا از آخر رکن پایانی حذف شود محذوف یا مقصور می شود. مثلا اگر وزن شعری

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن باشد نام وزن می‌شود : رمل مسدس محذوف یا مقصور.



هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من



در بیت بالا هر مصراع سه فاعلاتن دارد که سومی با حذف هجای آخر به صورت فاعلن در آمده است فاعلاتن فاعلاتن فاعلن و اگر از آخر پایه‌ی پایانی دو هجا کم شود به صورت " فاعلاتن فاعلاتن فاع ِ " در می آید و چون هجای آخر مصراع نمی تواند کوتاه باشد آن را بلند می کنیم به صورت فاعل (فع لن ) در می آید در این صورت به آن "جب" می گویند . در بعضی از وزن ها هم "ربع و هتم " نامیده می‌شود.



فاعلاتن فاعلاتن فع لن

هرکسی از ظن خود شد یاری از درون من نجست اسراری



در بیت بالا هر مصراع سه فاعلاتن دارد که سومی با حذف دو هجای آخر آمده است پس اسم آن "رمل مسدس مجبوب" است



و اگراز آخر پایه‌ی آخر سه هجا کم شود به صورت "فاعلاتن فاعلاتن فع " در می آید که به آن" رمل مسدس مجحوف " گفته می شود مثل

من تو را ای بت خریدارم گر تو مارا نا خریداری

(المعجم)

تذکر : از این زحاف ها بسیار نادر استفاده شده است .



به این ترتیب می توان گفت که از هر وزن اصلی (بحر) در زبان فارسی سه وزن سالم پدید می‌آید و هرکدام از آن سه وزن به چهار وزن تبدیل می شود ( یک سالم و سه محذوف و مجبوب و ...) لذا هر گروه وزنی که از تکرار یک پایه پدید می آید ، می تواند به طور بالقوه دوازده وزن در زبان فارسی تولید کند . اما این‌که بالفعل شاعران ما از چند صورت آن استفاده کرده‌اند یا می کنند امر دیگری است. [ البته باید توجه داشته باشیم که وزن هایی که ارکان یا پایه های آن ها سه هجا دارد چنین قابلیتی ندارند چون نمی توان از آخر آنها سه هجا حذف کرد مثل اوزانی که از تکرار فعولن یا فاعلن پدید می آیند.این نوع وزن ها به صورت بالقوه قادر به تولید نه وزن هستند :]

حال به نمونه‌ی زیر که اوزان بالقوه‌ی رجز را نشان می‌دهد ، توجه کنید.



۱- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن [ رجز مثمن سالم :]

۲- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعل(= مفعولن) [رجز مثمن محذوف:]

توجه ، هجای آخر بعد از حذف " لن " کوتاه است و چون آخرین هجای مصراع ها باید بلند باشد آن را بلند آورده ایم. مستفعلن ←مستفع ِ ←مستفعل

۳- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستف (= فع لن ) [رجز مثمن مجبوب:] (۱)

[ هرجاکه دو هجا از آخر پایه‌ی پایانی حذف شود ما مجبوب گفته‌ایم :]

۴- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مس (= فع) [ رجز مثمن مجحوف:] (۲)

[ هر جا سه هجا از آخر پایه‌ی پایانی حذف شود ما مجحوف گفته‌ایم.:]

۵- مستفعلن مستفعلن مستفعلن [ رجز مسدس سالم:]

۶- مستفعلن مستفعلن مستفعل(= مفعولن) [ رجز مسدس محذوف :]

۷- مستفعلن مستفعلن مستف (= فع لن ) [ رجز مسدس مجبوب:]

۸- مستفعلن مستفعلن مس \(= فع ) [رجز مسدس مجحوف:]

۹- مستفعلن مستفعلن [ رجز مربع سالم :]

۱۰- مستفعلن مستفعل (= مفعولن) [ رجز مربع محذوف:]

۱۱- مستفعلن مستف (= فع لن ) [ رجز مربع مجبوب:]

۱۲- مستفعلن مس (= فع) [ رجز مربع مجحوف :]



توجه ، همانطور که گفته شد این وزن ها اوزان بالقوه‌ای هستند که از بحر رجز استخراج می شوند دکتر خانلری در اوزانی که ذیل بحر رجز آورده‌است اوزان شماره‌ی ۳و ۷ و ۱۰و ۱۱و ۱۲ را نیاورده و به جای آن ها چهار وزن دیگر آورده است که از ترکیب و تناوب وزن های شماره‌ی ۱۰ و ۱۲ پدید آمده اند.



- مستفعلن مفعولن مستفعلن مفعولن

سود و زیان در قلب بازاریان جا کرده پروای جان کی دارند این مردم سودایی

دکتر شفق

- مستفعلن فع مستفعلن فع

گفتم که ای جان خود جان چه باشد ای درد و درمان درمان چه باشد

توجه، این وزن را به صورت فع لن فعولن هم تقطیع می کنند چنان که شمس قیس همین کار را کرده و آن را متقارب اثلم خوانده است.



- مستفعلن

بدیع بلخی گفته است هر مصراع از یک رکن که اولش این است :" شو برگذر- وندر نگر- یا در سفر – یا در حضر – دیدی پسر – زو خوبتر."

(معیار الاشعار ) به نقل از وزن شعر فارسی ص ۲۲۳

- مستفعلن مستفعلن فع مستفعلن مستفعلن فع.

ای رویت از فردوس بابی وز سنبلت بر گل نقابی

هرلحظه‌ای زان پیچ و تابی در حلق و جان من طنابی



به هر حال از هر وزنی که از تکرار یک پایه پدید می‌آید به صورت بالقوه دوازده و در مواردی نه وزن استخراج می شود اینک ما اوزان تک پایه یا مکررالارکان را در زیر می‌اوریم و نام آنها را جلو یشان می نویسیم تا شما هم اگر خواستید مانند نمونه‌ای که دادیم وزن های بالقوه را استخراج و نام‌گذاری کنید.



۱- مستفعلن رَجَز

۲- فاعلاتن رَمَل

۳- فعلاتن رَمَل مخبون

۴- مفاعیلن هَزَج

۵- مستفعل ُ هزج اخرب مکفوف

چون این وزن از به صورت " مفعول مفاعیل مفاعیل ..." از مفاعیلن گرفته می شود.

۶- مفتعلن رَجَز مطوی

۷- مفاعلن هَزَج مقبوض (رجز مخبون)

۸- فاعلن متدارک

۹- فعولن متقارب



گروهی از وزن ها نیز از تناوب پایه ها پدید می آیند یعنی هر مصراع چهار پایه دارد که از تکرار دو پایه‌ی اول تولید می شود مثل "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن ". در برخی از اوزان این تکرار و تناوب کامل است در برخی دیگر کامل نیست یعنی یک یا دو هجا از آخر پایه ی پایانی حذف شده است .مثل "مفاغلن فعلاتن مفاعلن فعلن". که از آخر فعلاتن یک هجا حذف شده و فعلن باقی مانده است. (۳)

پس اوزانی که از تناوب ارکان پدید می‌آیند دو دسته‌اند :



۱- اوزانی که تناوبشان کامل است



مثل : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن

دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا



۲- اوزانی که تناوبشان کامل نیست، یعنی در رکن آخر یک یا دو هجا از رکن پایانی حذف می‌شود. مثل



مفاعلن فعلاتن مفاعلن فَعَلن

سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش



یا مستفعلن مفاعل مستفعلن مفا (= فَعَل) که به صورت [ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن.:] معروف تر است

دیدار می نمایی و پرهیز می کنی بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی.

سعدی



وزن های دوری



وزن هایی که تناوب آنها کامل است اوزان دوری را پدید می‌آورند حال مشخصات آنها را از قول دکتر وحیدیان کامیار نقل می کنیم:

۱- وزن دوری از ارکان متناوب درست می‌شود نه از تکرار یک رکن ، مانند وزن بیت " بارغمش می‌کشم از همه عالم خوشم / گر نکند التفات یا نکند احترام." که از تناوب مفتعلن و فاعلن درست شده است.

۲- بعد از پاره‌ی اول هر مصراع وقفه یا مکثی بالقوه یا بالفعل هست چنان که در شعر فوق بعد از " بارغمش می کشم" و" گر نکند التفات"مکثی می توان کرد.

۳- هجای پایانی نیم مصراع های اول ( مثل هجای پایانی مصراع ها ) همیشه بلند است.اما به جای آن می‌تواند هجای کشیده یا کوتاه بیاید . به عبارت دیگر هجای کشیده یا کوتاه در پایان نیم مصراع ها ی اوزان دوری برابر با هجای بلند است لذا همیشه آن را با علامت هجای بلند نشان می‌دهیم .

۴- هجاهای هر مصراع( اعم از کوتاه یا بلند) زوج است و معمولا هر نیم مصراع هفت یا پنج هجا دارد.



دکتر خانلر‌ی سی‌دو وزن دوری در بحور مختلف معرفی کرده که در میان آنها وزن هایی هست که شانزده هجایی هستند یعنی هر نیم مصراع هشت هجا داردکه ما اینجا پر کاربرد ترین آنها را برا یتان نقل می کنیم.



۱- مفعول مفاعیلن ׀׀مفعول مفاعیلن [ = مستفعل مفعولن׀׀مستفعل مفعولن :] هزج مثمن اخرب

توجه ، دو خط عمود موازی در میانه‌ی مصراع علامت دوری بودن وزن است.



وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان ها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها

سعدی

۲- فعلات فاعلاتن ׀׀فعلات فاعلاتن رمل مشکول

بسم از هواگرفتن که پری نماند و بالی به کجا روم زدستت که نمی دهی مجالی



۳- مفعول فاعلاتن ׀׀ مفعول فاعلاتن [= مستفعلن فعولن ׀׀ مستفعلن فعولن:] مضارع اخرب

ای باد بامدادی خوش می روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی

سعدی



۴- مستفعلن فع ׀׀ مستفعلن فع [= فع لن فعولن ׀׀ فع لن فعولن:] متقارب اثلم

چندان که گفتم غم با طبیبان درمان نکردند مسکین غریبان

حافظ



۵- مفاعلن فاعلن ׀׀ مفاعلن فاعلن هزج مقبوض مرفوع

جهان فرتوت باز جوانی از سر گرفت به سر زیاقوت سرخ شقایق افسر گرفت



message 7: by Azade, Hazemizade (last edited Nov 04, 2009 06:48AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
ادامهء درس 6

وزن های پر کاربرد



همان طور که تا حالا متوجه شده اید تعداد وزن های شعر فارسی بسیار زیاد و بسیار متنوع است .درواقع وزن شعر هیچ زبانی چنین متنوع و رنگارنگ نیست . وزن هایی که تا به حال شاعران به آن ها شعر سروده اند به نظر "الول ساتن" ۱۱۵ تاست در حالیکه دکتر وحیدیان کامیار اعلام کرده که تاکنون ۲۵۰ وزن شمرده است که شاعران به آنها شعر سروده اند.البته تعدادزیادی وزن بالقوه هم وجود دارد که شاعران به آن ها اقبالی نشان نداده اند در عین حال باید بدانیم که از میان اوزانی که شاعران به آن ها شعر سروده‌اند به نظر یکی از محققان ۳۳ وزن خیلی پر کاربرد است و به نظر یکی دیگر ۲۹ وزن . طوری که آماری که از اشعار ۴۲ شاعر گرفته شده ، ۹۹٪ اشعار آنان در این ۲۹ وزن سروده شده است و کمتر از ۲٪ یعنی ۲۵۸ شعر در ۵۸ وزن دیگر .

ما در اینجا از میان اوزان پرکاربرد هشت وزن اول را به ترتیب برایتان نقل می کنیم .




۱- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن مجتث مثمن مخبون محذوف

به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد ترا در این سخن انکار کار ما نرسد.

حافظ



۲- مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل (= مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن) مضارع اخرب مکفوف محذوف

امروز روز شادی و امسال سال گل نیکوست حال ما که نکو باد حال گل

مولوی

۳- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن رمل مثمن محذوف

ای مسلمانان فغان از جور چرخ چنبری وز نفاق ماه و قصد چرخ و کید مشتری

انوری

۴- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن رمل مثمن مخبون محذوف

نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

سعدی

۵- فعلاتن مفاعلن فعلن خفیف مسدس مخبون محذوف

چه کنم پیش یار جان افشان که نثارم زدست می برود

فخرالدین عراقی

۶- مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن هزج مثمن سالم

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها

حافظ

۷- مستفعل مستفعل مستفعل مستف(=فع لن ) [مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن :] هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف

دل در گره زلف تو بستیم دگر بار وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار

فخرالدین عراقی

۸- مفاعیلن مفاعیلن فعولن هزج مسدس محذوف

مرا گه گه به دردی یاد می کن که دردت مرهم جان می نماید.

فخرالدین عراقی
۱- جب، انداختن هر دوسبب مفاعیلن است "مفا" بماند و "فعل " به جای آن نهند و "فعل " چون از مفاعیلن منشعب باشد آن را مجبوب خوانند . [المعجم چاپ اول ،ص ۳۷:]

۲- جحف ، آن است که فاعلاتن را خبن کنند تا فعلاتن بماند آن گه فاصله از آن بیندازند "تن" بماند؛ "فع " به جای آن نهند و "فع" چون از فاعلاتن خیزد مجحوف خوانند.[ همان منبع ، ص ۳۸:]

۳- دکتر خانلری در ص ۲۱۹ کتاب وزن شعر فارسی مینویسد :

اوزان فرعی به یکی از چهار وجه ذیل ممکن است از اوزان اصلی متفرع شوند :


۱- با خذف یک یا چند هجا از آخر

۲- با حذف چند هجا از آخر بحر و تکرار پاره‌ی باقی مانده

۳- با افزودن یک هجا به آخر هر پاره از وزنی اصلی یا فرعی

[وجه چهارم مسکوت مانده است :]


message 8: by Jirjirak324 (new)

Jirjirak324 | 28 comments از زحمات تون سپاسگزارم/خيلي مفيد بود


message 9: by Ashkan (new)

Ashkan Ansari | 395 comments بسیار آموزنده بود. به سایر دوستان هم توصیه می کنم این متن را مطالعه کنند. هرچند بین دانستن و اجرا فاصله ای بسیار است، مثل آنچه من می نویسم


message 10: by ArEzO.... (new)

ArEzO.... Es | 53 comments خیلی متشکرم آزاده عزیز


message 11: by Babak (new)

Babak Kamkar | 305 comments خیلی خیلی زحمت کشیدی..
فقط نمیدونم چرا من اینهارو
نه تو مدرسه نه تو دانشگاه و نه الان
هیچوقت یاد نگرفتم
البته متاسفانه
.....
و به قول اشکان عزیز
هر چند بین دانستن و عمل
فاصله بسیار است
سبز باشی


message 12: by [deleted user] (new)

آزاده گرامي شاعر.
مقاله كوتاه وجامع وجالبي است
لطف كنيد مختصري درباره نويسنده آقاي سعيد سلطاني صارمي
ومعرفي ومنبع وماخدمقاله وآثار ديگري كه مي شناسيد.بنويسيد.


back to top