انجمن شعر discussion

93 views
كارگاه شعر > شبدرها

Comments Showing 1-30 of 30 (30 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Yasmina (new)

Yasmina | 56 comments شبدرها همه جا سبزند
همه جا سه پر
کجاست شبدر چهار پر من
که چرخان پروازم دهد
بر فراز اندیشه های دور
و..گشوده شود درهای آسمان
در مسیر باد

یاسمینا


message 2: by Babak (last edited Jan 17, 2010 10:25AM) (new)

Babak

No Leaf Clover






message 3: by Yasmina (last edited Oct 21, 2009 02:11PM) (new)

Yasmina | 56 comments Babak wrote: "


No Leaf Clover


http://hozourenab.blogfa.com/post-212...
"
such a surprise...! thanx




message 4: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
مرسي ياسميناي عزيزم

اگه راستشرو بخواهي دوست داشتم اينو

ولي كمي بايد روي وزنش كار كني

مثلا من بجاي " که چرخان پروازم دهد " ترجيح دادم بخونم كه پروازم دهد چرخان

اينطوري خطهاي قبلش رو آهنگ دار تر ديدم ولي خوب با دو خط آخر جور در نيومد.

من چيز بيشتري به ذهنم نرسيد ولي در كل ازش خوشم اومد

مرسي


message 5: by Yasmina (last edited Oct 21, 2009 03:42PM) (new)

Yasmina | 56 comments مرسی عزیزم که دوسش داشتی
میدونم درست میگی اما از جهت تکیه بر گویش کلمه .. چرخان را مبتدا گذاشتم بخاطر تاثیر گذاری حالت آوایی و حسی

اگه پرواز اول میاوردم از حس چرخیدن دور میشدم
مرسی




message 6: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments No Leaf Clover.... viva Metallica!!! \m/

البته می دونم که از نظر شما ربطی نداشت، ولی از نظر من داشت!!! :دی


message 7: by Parva (new)

Parva Rostami | 499 comments ياسميناي عزيز شعرت پر از احساسات لطيف وزيبا بود
واقعا از خوندنش لذت بردم
موفق باشي


message 8: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
اين شعر اولين انتخاب هفتگي ما خواهد بود...

منتظر نقدها و نظرات شما هستم و ممنون


message 9: by [deleted user] (new)

یاسمینای عزیز

ذوق خوبی بود این شعر

تازه و لطیف

اما احساس شاعرانگی نداشت

یعنی منه خواننده معمولی رو جذب نکرد

اما از اینکه شعر می گویید تحسینتان می کنم

هرکسی نمی تواند




message 10: by Hamed (new)

Hamed (tootia) | 105 comments درود

من متاسفانه هیچ ذهنیتی از کارهای قبلی شما و زبان شعرتون نداشتم و سخت بود که از کجا شرو کنم..

باز هم میگم من بیشتر در حیطه غزل مطالعه دارم و نمیتونم کارشناسانه تر در مورد کارهای سپید اظهار نظر کنم

فکر کنم 8 یا 9 بار خوندمش پشت سر هم ، و در تکرارهای آخر بود که به نسبیتی از احساس شعر شما رسیدم

بنظرم میشه روان تر و موزون تر سرود ، و این نظر شخصی منه

:

شعری که در سه چهار سطر خلاصه میشه باید چنان درون مایه ای داشته باشه که دل خواننده ش رو بلرزونه،عین رباعی که باید در دو بیت معجزه کنی در این صور از سروده ها نیز باید با تمام حست خوانندتو جذب کنی

با این اوصاف میشه بهتر کار کرد،در هر نگاه حسی که در شعرتون بود قابل ستایشه

بدرود


message 11: by Muslim (new)

Muslim Nazemi | 74 comments سلام دو سطر اخر به نظرم قابل حذفه


message 12: by Ehsan_mardasi (new)

Ehsan_mardasi | 23 comments سلام عزیز

شعر کوتاه خوبی بود اما نگاه عمیق تر در شعر به جذابیت کار اضافه می کنه همچنین استفاده از کشفیات بکر در شعر.
به طور مثال می برد به اندیشه های دور بسیار گزاره ی تکراری است شما می تونستید با خلاقیت خواننده رو به جلوه ی بهتری از اندیشیدن اشنا کنید.برای همین کار حال و هوای احساسی به خودش گرفته و دچار اندکی خیال بافی شده در صورتی که ما در شعر احتیاج به تخیل و دید قوی نسبت به اطراف داریم.

پاینده باشی دوست عزیز


message 13: by [deleted user] (new)

شاعردودنیای متفاوت راترسیم می کند
دنیای تکراری شبدرهای سه پر
ودنیای نیاز به دگرگونه کی که
دراندیشه شاعربه آینده دورمعطوف است
بال پرواز وچرخان بسوی آسمان
که گشایشی به فراخنای آزادی ورهایی است
شاعر این پرواز را ازآسمان می طلبد
تداوم ابیات

"که چرخان پروازم دهد
درمسیر باد
بر فراز اندیشه های دور
و..گشوده شود درهای آسمان"

منطقی تربه نظر میرسد
واما رنگ سبز وآسمان آبی وبیکران تصویری زیبا را ترسیم می کند
بال پرواز اندیشه انسانی شاعر پرتوان باد..



message 14: by Shr (last edited Jan 11, 2010 12:56AM) (new)

Shr | 55 comments سلام عزیز
قشنگ بود
تا جایی که اطلاع دارم شبدر سه پر نماد شانس و خوشبختی است . و متوجه منظور شما از چهار پر بودن این شبدر نشدم
و دیگر اینکه اشعار کوتاه معمولا باید بتونن تمام حرفشون رو همراه با انتقال حس، قوی تر از این بیان کنند

موفق باشید

...



message 15: by Nazanin1987 (new)

Nazanin1987 | 176 comments یاسمینای عزیز
من قلمت را خوب می شناسم
و از استعداد و ذوقی که در آن و در قلبت نهفته است کاملا مطلعم
فقط این مطالب که می نویسم به عنوان یک خواننده نیمه حرفه ای در نظر بگیر
من عاشق این سبک نوشتن و خواندنم
ولی فکر می کنم خواننده لذت بیشتری می بره که چیزی که بعنوان شعر جلوشه
غیر از نثر روان نظم هم داشته باشه
و کلمات هنگام بیان ضرب آهنگ داشته باشن
و هروقت اونارو ب خودش تکرار می کنه ضرب آهنگشون اون و سر ذوق بیاره.

امیدوارم منظورم و خوب گفته باشم

اوه راستی مفهوم شعرت و خیلی دوست داشتم
کلمات روون در کنار هم روان بودند.

قلمت سبز دوست من


message 16: by Mina (new)

Mina | 18 comments به نظر من از لحاظ تصویر سازی دو بند آخر یه ذره میلنگه مثلا به جای بر فراز میشد گفت در میان. و این جوری حس میشه که در مسیر باد درهای آسمان همیشه گشوده است و گرنه باد اون مفهوم وزندگی رو نداره پس این بند چندان مفهومی نداره.و در ضمن ربط موضوعی با بقیه بندها نداره. بندهای یک شعر چه کلاسیک باشند چه سپید باید مثل دونه های یک تسبیح به هم متصل باشند. البته چون خودمم گاهی ناپرهیزی هایی تو این زمینه میکنم میدونم که آدم وقتی میگه از ته دلش میگه و برای خودش عزیزه.
ممنون ازت در کل تصویر شاعرانه ای بود.


message 17: by Hadi (last edited Jan 10, 2010 04:48PM) (new)

Hadi | 4 comments با این نقدهایی که دوستان فرمودن موافقم
شعر سپید باید جای خالی وزن و قافیه رو با تصویر قدرتمند ، مفهوم و فضای بکر پر کنه
و...

کلمات به کار رفته برای رسوندن مفهوم مورد نظر زیاد به نظر می رسه می شد کمتر باشه و هرچه موجزتر بهتر
دو سطر اول یک جمله خبریه که حس خاصی در خواننده ایجاد نمی کنه و همون اول درگیر نمیشی

شبدر چهار پر نمی دونم نماد چیه و منظور رو نمی رسونه
"بر فراز اندیشه های دور"
خیلی کلیشه ایه
باز توضیح بقیه یعنی دو سطر آخر چیز خاصی رو اضافه نمی کنه

ببخشید با بی رحمی شعر رو پاره پاره کردم رسالت نقد همینه

البته ملطفت این نکته هستم که فضای این شعر چقدر برای شاعرش نکته داره و تخیل زاست
اما باید اگر نه با تمام مخاطبین دست کم با اکثرشون بتونه این ارتباط رو برقرار کنه

به شاعر محترم میشه تبریک گفت به خاطر مفهوم خوبی که قصد بیانش رو داشتن و اینکه جدی گرفتن این کار رو و شعر رو به دست نقد سپردن


از اندیشه ای که پشت این سطرهای کوتاه بود لذت بردم

موفق تر باشید





message 18: by Babak (new)

Babak Kamkar | 305 comments کمی درگیرم کرد این شعر
اما چیزی بهم یاد نداد
ایجاد فکر میکرد البته
سبز سبز


message 19: by Mehdi (new)

Mehdi | 192 comments شعر شما یک تقاضا از جنسی دیگر است. مضمون در شعر هرچه که باشد باید در تصویر سازی ای بر پایه تخیل و صور خیال و یا تعین بر پایه واقعیات خواننده را همساز کند.
شعر سپید بی آنکه در چارچوب عروض و قافیه و وزن گرفتار شود با آهنگ درونی کلمات و صنایع ادبی روح نواز فرق بین شعر و متن را مشخص می کند.
شعر شما از لحاظ مضمون خواننده را درگیر می کند اما این درگیری بیهوده است چرا که پایان کار چیزی به دست خواننده نمی دهد تا یا سرخوش و شادان شود و یا اینکه چراغی برای روشن شدن راهی برایش باشد.
شعر به خاطر کوتاهی در ورطه زیاده گویی و پرگویی نیافتاده است اما آنقدر کوتاه است که نمی شود فهمید چه می گوید و وقتی هم حدس هایی زده می شود که چه گفته است پاسخ می آید که چی؟ کدام تصویر را برای من خواننده تداعی می کند؟ کدام راه را نشانم می دهد؟ بر ندانسته هایم کدام دانسته را می افزاید؟ کدام دانستنی ام را یاد آورم می کند مبادا که مغفول باقی بماند؟ هیچ.
از طرفی کدام صنعت ادبی؟ کدام زیبایی شاعرانه باز هم آنقدر اندک است که شعرتان را در ذهن ماندگار نمی کند.
البته مشق شعر مثل مشق عشق است. هر چه بیشتر نوشته شود حزن و جاودانگیش افزون می گردد.
ذهن شاعر خلاقانه است اما کلماتی که در دسترس شاعر قرار دارند اندکند.
شاعر را به خواندن شعر های بیشتر و نوشتن شعر توصیه می کنم تا ان شاء الله هر نوشته بهتر از گذشته باشد.
موفق باشید.


message 20: by ArEzO.... (new)

ArEzO.... Es | 53 comments یاسمینای عزیز

آنجا که می نویسید
بر فراز اندیشه های دور ...
اگر برای مخاطب تصاویری نشان می دادید
شعر کوتاهتان از مبهم گونه بودن به شعر بهتری مبدل می شد
چون این گونه که شما نوشته اید
فقط بازی با کلمات بودند و مفهومی را نمی رساند
شعر شما بیشتر گرایش به شعرهای فلسفی دارد
مانند اشعار کوتاه و فلسفی فیلیپ ژاکوته...
اگر بیشتر رویشان کار کنید
موفق تر می شوید

قلمتان مستدام دوست من


message 21: by Saeedeh (new)

Saeedeh mosavi | 155 comments دوست دارم شعر قشنگت رو
مي گويم همين حوالي است شبدر چهار پرتو
:)



message 22: by Ashkan (new)

Ashkan Ansari | 395 comments من معتقدم در نقد آثار یک نویسنده یا شاعر نمی توان گسسته عمل کرد و برای همین سعی کردم مروری بر کارهای پیشین داشته باشم تا بتوانم به یک جمع بندی برسم. پیشتر هم خدمت شما عرض کرده بودم که دیدی نقاش گونه را با ادبیات تمزیج کردید که خود می تواند نقطه قوتی به ویژه در فضاسازی باشد. تصویری پر از طیف های رنگ و تصاویری گویا که بی شک از یک نگاه واقعی و در عین حال هنرمندانه نسبت به طبیعت تاثیر پذیرفته است.
نکته ای که این شعر را از آثار پیشین مجزا می کند ایجاد پویایی و حرکت در تصویر شعر است. چیزی که کمتر در آثار دیگر به چشم می خورد. مثل تصویر یک نقاشی که حرکت باید در ذهن بیننده جای گیرد نیست؛ تحرک تصویر در کلام جاری می شود.
این نوع نگاه به پیرامون و حضورش در ادبیات عموما به صورتی نمادگرایانه ظاهر می شود (نماد شبدر در این شعر) که آثار سهراب سپهری نمونه بارز آن است. نکته ای که در این بین به نظرم می رسد این است که گاهی برقراری ارتباط با این نوع نوشته ها برای مخاطبینی که شناخت درستی از روحیات شاعر و روند فکری او ندارند دشوار می شود و به حق نام این سبک را «نو هندی» گذاشته اند.
به عقیده من در این شعر به طور خاص، تا حدود زیادی از این مشکل کاسته شده است (به دلیل استفاده از نمادی قابل لمس) و با یک تمثیل ساده احساس نویسنده منتقل می گردد و این نکته قوت آن است.
مسئله دیگری که عموما در این نمادگرایی ها در شعر از بین می رود بستگی کلام از ابتدا تا انتهاست. (حتی در آثار کسانی مثل سهراب سپهری که خود از پدیدآورندگان این سبک است) هرچند که این شعر انگار لحظه ای خاص را در زندگی متصور است و قلیان احساساتی لحظه ای را می نماید (قصد فلسفه نویسی و یا توضیح جهان بینی و از این دست مسائل را به شکل مشخص آن ندارد) مشخصا هدفی را دنبال می کند و خواننده را بین زمین و هوا رها نمی کند.
استنباط من از منظور شاعر دستاوردی «سبز» (پسندیده و مثبت با امید به زندگی و ... و نه سیاه انگاری جهان) است ولی متفاوت با عموم جامعه که دستیابی به این دستاورد و آرزوی شاید دور، او را تا به آرزوهایش می رساند. در واقع یک احساس لحظه ای که به شعر نوشته شده است. نه فلسفه ای، نه آینده ای، نه گذشته ای و فقط یک احساس لحظه ای. نمی توانم بگویم خوب است یا بد!؟ این ذات سرایش شاعر است که در اکثر آثارش که خوانده ام یافت می شود.
درست است که در سرودن شعر نو به طور عام نیازی به تبعیت از وزن عروض و قافیه و ردیف نیست ولی این بدان معنا نیست که آهنگ کلام هم فراموش می شود. این ظرافت اساسی شعر نو است که به عقیده من در این اثر بارز است.
تخیل شاعرانه بسیار است اما نوع گفتار آن استحکام لازم را به عقیده من ندارد. توصیفات حساس می توانست با صلابت بیشتری عنوان شود. نماد شبدر بسیار مهم است که تصور می کنم در برخورد نخست خواننده اهمیت آن جلوه لازم را ندارد و این استحکام شعری را متزلزل می کند و خواننده برای درک اهمیت و نقطه عطف شعر به زحمت می افتد.
پیروز باشی



message 23: by Parva (new)

Parva Rostami | 499 comments یاسمینای عزیز بر اساس شناختی که تا حالا روی نوشته هاتون پیدا کردم معتقدم که نقطه قوت کارهای شما توانایی به اشتراک گذاشتن احساسات لطیفتون با مخاطب هست.

از آنجایی که یکی ازوظیفه های اصلی شاعر در میان گذاشتن احساسش با دیگران وپدید آوردن حسی مشابه در آنهاست فکر میکنم حرکت شما تا اینجا در مسیر درست وشاعرانه بوده است.


از طرفی هنگامی که به تفاوت های میان نثر وشعر نگاهی می اندازیم به چند نکته مهم وکلیدی برمی خوریم:


اول تخیلی بسیار قوی وتصویرسازی هایی که خواننده را درگیر میکند.نه حواس پنج گانه او را بلکه روح وذهن خواننده را به چالش وامیدارد.به طور مثال توصیف زیبایی غروب با تصویرسازی مبتنی بر دیدن صرف شاید تاثیری جز ایجاد تابلویی مشابه در ذهن خواننده نداشته باشد.ولی هنگامی که شاعر همان لحظه غروب را با حس آمیخته در آن لحظه یکی میکند وبر دیده های صرف تکیه نمی کند و از چیزهایی بهره می گیرد که در بیان احساسات او نقشی دارند.آنگاه است که خواننده با شاعر همسفر میشود وحسی متفاوت از غروبی خاص او را با خود به دنیای ساختگی شاعر میبرد.



مورد بعدی آهنگ و وزن شعر است که وجه تمایز میان شعر ونثر محسوب می شود.واز آنجایی که در شعر سپید وزنی وجود ندارد شاعر موظف است تمام توان خود را در بکارگیری تخیل وبیانی ناب از احساسات بکار بندد تا ترازوی شعر میزان شود.همچنین باید در انتخاب وچینش کلمات دقتی مضاعف داشته باشد تا جبران وزن از دست رفته باشد.

غرض از این همه پرحرفی این بود که در شعر زیبای شما شاعر به خوبی از پس بیان حسی که در لحظه داشته برآمده.اما متاسفانه انتخاب وچینش کلمات به خوبی انجام نشده.وبا وجود تلاش شاعر در بکارگیری تخیل این جنبه از کار هم کمی میلنگد.(البته نباید از حق گذشت که چهارپر بودن شبدر تصویر بسیار زیبایی است که ارائه شده)



ببخشید به خاطر زیاده گویی


موفق باشی


message 24: by Mina (last edited Jan 12, 2010 12:18PM) (new)

Mina | 18 comments در پاسخ به یکی از بچه ها فکر میکنم شبدر چهارپر نمادیه از رسیدن به آرزوها البته در فرهنگ غربی چون اکثر شبدرها سه برگ هستند هر کس شبدر چهار برگ پیدا کنه به آرزویی که داره می رسه. یادم تو بچگی من برادرم و پسر خاله ام توی باغ زیاد دنبال شبدر چهار پر بودیم . یه عیدی هم دارن که یکی از نماداش شبدر چهار پره اسمش الان یادم نیست.
والبته در پاسخ به دوست دیگه فکر نمی کنم هدف از خوندن یه شعر رسیدن به چیز خاصی مثل خوشحالی یا ... باشه یه شعر میتونه فقط ترجمان یه لحظه احساس شاعر باشه.البته این رو قبول دارم که شعر کاستی های فراوونی داشت


message 25: by Mehdi (new)

 Mehdi  | 25 comments



شبدر چهار پر شما چه رنگي است
اين مرا به فكر فرو برد
از دو خط اول فهميدم سبز نيست
در حالي كه سبزي نماد زندگي و
رمز بهار است
اما شماشبدرهاي سبزهمه جا رسته رانمي خواهيد
چراكه سه پرند
و چهار عدد كمال شماست نه سه
اما آن شبدر چهارپر چه رنگي است
من به زرد راي ميدهم



message 26: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
از تمام دوستاني كه در اولين نقد شعر هفتگي شركت كردند و تجربه هاي مفيدشون رو در اختيار دوستان قرار دادند كمال تشكر را دارم.

شاد و پيروز باشيد


message 27: by Yasmina (new)

Yasmina | 56 comments لیلای عزیز
به دلم نشستی....


message 28: by Mohammadali, Hasanloo (new)

Mohammadali Hasanloo (09354609059) | 145 comments Mod
سلام .
مثل اینکه من از همه دیرتر رسیده ام.اول از همه از یاسمینای عزیز تشکر میکنم به خاظر شعرش و ضمن اینکه من هم یکبار شبدر چهار پر چیده ام و فکر می کنم حتی یک هایکوی هم در
مورد این موضوع خوانده بودم . یافتن شبدر چهار پر خوش شانسی یک فرد را نشان می دهد .
اما کمی حرف دارم . بیشتر در مورد نظرات .
لیلا رضایی عزیز یاسمینا را دعوت به خواندن شعرهای شاعران دهه ی هشتاد کرده که این خیلی خوب است ولی من از یاسمینای عزیز درخواست می کنم فعلا دهه ی هشتاد را نخواند .شعر معاصر ما را از همان دهه 30 مورد مطالعه قرار دهد و تحولات را ببیند ، با شاعران گذشته بیش از پیش آشنا شود ( منظورم چیزی جدا از فروغ،شاملو و سهراب و اخوان ثالث است که دیگر عادی شده)
وبعد آرام آرام شروع به مطالعه ی در مورد دهه های بعد کند . دهه ی هشتاد در وبلاگ ها دارد اتفاقات می افتد و چندان دور از دسترس نیست .دیگر اینکه یاسمینا پیشنهاد می کنم حتما کتاب موسیقی شعر دکتر شفیعی را بخواند اگر نخوانده و همین کتاب خودش منابع دیگری را معرفی کرده که حتما باعث پیشرفتش خواهد شد .
برای مطالعه ی دهه های گذشتهی شعر هم بهترین کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو است : نوشته ی شمس لنگرودی .
مهمترین چیز برای شاعری که زبانش هنوز شکل نگرفته خواندن شعر شاعران تثبیت شده است .خواندن کتاب و تمرکز بر روی آن خیلی بهتر از تمرکز بر روی وبلاگ هایی ست که شاعرانی با دیدهای متفاوت دارد و باعث سردرگمی خواهد شد. از طرفی خیلی از شاعران وبلاگ نویس ما که اکثرشان از دوستان نزدیک خودم هستند هنوز زبانشان به آن پخنگی لازم نرسیده است .ضمن اینکه حرفهای من به معنای رد نظات خانم رضایی نیست ، من با ایشان موافقم که شاعر باید اگاهی داشته باشد و شاعران زمانه ی خودش را بشناسد ولی از همه مهمتر معتقدم شاعر باید بداند پیشینیان چه کرده اند و ما در حال حاضر در کجای راه هستیم .
و سپس با این دید وارد میدان شود


message 29: by Yasmina (last edited Jan 27, 2010 12:18PM) (new)

Yasmina | 56 comments ممنون از نظرت
وخوشحالم که یکبار شبدر چهارپر
چیده ای


message 30: by Arman (new)

Arman | 2 comments ببخشيد من كمي دير رسيدم اما اگه اجازه بدين مي خواستم بگم شعرتون مي پسندم تا بر فراز انديشه هاي دور از اينجا به بعدش ديگه حس كاملي نداره


back to top